بازگشت

فراگير شدن ظلم و فساد


نخستين نشانه اي که با مشاهده آن مي توان نزديک شدن هر انقلابي ـ از جمله اين انقلاب بزرگ را ـ پيش بيني کرد گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق دگران و انواع مفاسد اجتماعي و انحرافات اخلاقي است که خود عامل توسعه فساد در جامعه است.

طبيعي است فشار که از حد گذشت انفجار رخ مي دهد، زيرا انفجارهاي اجتماعي همانند انفجارهاي ميکانيکي به دنبال فشارهاي شديد و زايد از حدّ است.

گسترش دامنه هاي ظلم و فساد وسيله ضحّاکان هر زمان بذرهاي انقلاب را آبياري مي کند، و کاوه هاي آهنگر را در کنار کوره هاي آتش پرورش مي دهد کم کم بحران اوج مي گيرد و لحظه انقلاب نزديک مي گردد.

در مورد نزديک شدن انقلاب بزرگ جهاني و ظهور مصلح بزرگ مهدي نيز مسأله همين گونه است.

منتها همان طور که سابقاً هم اشاره شد هيچ لزومي ندارد که مانند



[ صفحه 161]



افرادي منفي باف به فکر توسعه فساد و ظلم بيشتر بيفتيم، بلکه با توجّه به وجود مفاسد در مقياس وسيع و به حدّ کافي بايد در ساختن خود و ديگران و يک گروه نيرومند شايسته و شجاع و آگاه که پرچمدار انقلاب باشد کوشش کنيم.

به هر حال، اين موضوع در بسياري از روايات اسلامي تحت عنوان «کما ملئت ظلماً و جوراً همانگونه که جهان از ظلم و جور پر شده باشد» آمده است.

عين اين تعبير در بسياري از احاديث که در منابع شيعه و اهل سنّت آمده ديده مي شود.

و از مجموع آنها استفاده مي شود که از روشنترين نشانه هاي اين انقلاب همين موضوع است.

در اين جا يک سؤال پيش مي آيد که آيا «ظلم» و «جور» با هم تفاوتي دارند که مخصوصاً روي اين دو عنوان کراراً تکيه شده است؟

از ريشه اين لغات استفاده مي شود که تجاوز به حقوق دگران دو گونه است که در ادبيات عرب براي هر کدام نامي جداگانه است.

نخست آن است که انسان، حقّ ديگري را به خود اختصاص دهد و دسترنج دگران را غصب کند، اين را «ظلم» مي گويند.

ديگر آن که حقّ افرادي را از آنها گرفته، و به دگران دهد و براي محکم کردن پايه هاي قدرت خود، هوا خواهان خويش را بر مال يا جان يا نواميس مردم مسلّط کند و با تبعيض هاي ناروا کسب قدرت کند، اين را «جور» مي گويند.



[ صفحه 162]



نقطه مقابل «ظلم»، «قسط» و نقطه مقابل «جور»، «عدل» مي باشد. [1] .

به هر حال، به هنگامي که «تجاوز» به حقوق دگران از يک سو و «تبعيض ها» از سوي ديگر، جامعه انساني را پر مي کند او ظاهر مي شود و همه اينها را از ميان مي برد.

آنچه در بالا گفته شد کلّياتي بود درباره فراگير شدن فساد به عنوان يک عامل جهش و انقلاب که در هر گونه انقلابي قابل پيش بيني است.

ولي قابل توجّه اين که:

در روايات اسلامي چنان انگشت روي جزئيّات اين علائم و مفاسد گذارده شده که گويي اين پيشگوئيها مربوط به 14 يا 13 قرن پيش نيست بلکه مربوط به همين قرن است و يا چند سال قبل صورت گرفته و امروز که بسياري از آنها را با چشم خود مي بينيم قبول مي کنيم که راستي معجزه آساست!

از جمله، در روايتي از امام صادق(عليه السلام) اشاره به دهها نوع از اين مفاسد که قسمتي از آن جنبه اجتماعي و سياسي و قسمتي جنبه اخلاقي دارد شده است که مطالعه آن انسان را عميقاً در فکر فرو مي برد.

ما ذيلا قسمتي از متن روايات مزبور را با تلخيص، و سپس ترجمه آن را براي آنها که به ادبيّات عرب آشنائي کامل ندارند مي آوريم:



[ صفحه 163]



قال الصّادق(عليه السلام) لبعض اصحابه:

1. اذا رايـت الجور قد شمل البلاد

2. القرآن قدخلق و احدث ما ليس فيه و وجه علي الاهواء

3. الذين قد انکفي کما ينکفي الاناء

4. اهل الباطل قد استعلوا علي الحق

5. الرجال قد اکتفي بالرجال والنساء بالنساء!

6. المؤمن صامتاً!

7. الصغير يستحقر بالکبير

8. الاحارم قد تقطعت

9. الثناء قد کثر

10. الخمور تشرب علانية

11. سبيل الخير منقطعا و سبيل الشرمسلوکا

12. الحلال يحرم و الحرام يحلل

13. الدين بالرأي

14. المؤمن لايستطيع ان ينکر الا بقلبه

15. و رأيـت العظيم من المال ينفق في سخط اللّه

16. الولات يرتشون في الحکم!

17. الولاية قبالة لمن زاد!

18. الرجل ياکل من کسب امرأته من الفجور!

19. القمار قد ظهر

20. الملاهي قد ظهرت يمربها لايمنع احد احداً، ولايجترء

احد علي منعها.



[ صفحه 164]



21. و رأيـت القران قد ثقل علي الناس استماعه و خف علي الناس

استماع الباطل.

22. الجاريکرم الجار خوفاً من لسانه!

23. المساجد قد زخرفت!

24. طلب الحج لغير اللّه

25. قلوب الناس قد قست!

26. الناس مع من غلب!

27. طالب الحلال يذم وطالب الحرام يمدح!

28. المعازف ظاهرة في الحرمين

29. الرجل يأمر بالمعروف و ينهي عن المنکر، فيقوم اليه

من ينصحه فيقول هذا عنک موضوع!

30. المساجد محتشية ممن لايخاف اللّه!

31. الناس همهم في بطونهم و فروجهم!

32. الدنيا مقبلة اليهم

33. النساء يبذلن انفسهن لاهل الکفر

34. اعلام الحق قد درست

35. الحرب قد اديل من العمران!

36. الرجل معيشة من بخس المکيال و الميزان

37. الرجل عنده المال الکثير لم يزکه منذ ملکه

38. الرجل يمسي نشوان و يصبح سکران

39. الناس ينظر بعضهم الي بعض، و يقتدون باهل الشرور!

40. کل عام يحدث فيه من الشرو البدعة اکثر مما کان!



[ صفحه 165]



41. و رأيـت الخلق والمجالس لايتابعون الا الاغنياء

42. يتسافدون کما تتسافد البهائم!

43. الرجل ينفق الکثير في غير طاعة اللّه و يمنع اليسير في

طاعة اللّه.

44. الرجل اذا مر به يوم لم يکسب فيـه الذنـب العظيم...

حزيناً!

45. النساء قد غلبن علي الملک و غلبن علي کل امر

46. رياح المنافقين دائمة و رياح اهل الحق لاتحرک

47. القضاة يقضون بخلاف ما امراللّه

48. المنابر يؤمر عليها بالتقوي، ولا يعمل القائل بما يأمر!

49. الصلوة قد استخف باوقاتها

50. و رأيـت الصدقة بالشفاعة لايراد بها وجه اللّه...

فکن علي حذر و اطلب الي اللّه النجاة [2] .

ترجمه:

امام صادق(عليه السلام) به يکي از ياران خود گفت:

1. هنگامي که ببيني ظلم و ستم، همه جا فراگير شده

2. قرآن فرسوده و بدعتهايي از روي هوا و هوس در مفاهيم

آن آمده

3. آئين خدا(عملا) بي محتوا شده هماننـد ظرفي کـه آن را

واژگون سازند



[ صفحه 166]



4. هنگامي که ببيني اهل باطل بر اهل حق پيشي گرفته اند

5. مردان به مردان و زنان به زنان قناعت کنند

6. افراد با ايمان سکوت اختيار کرده اند

7. کوچکترها احترام بزرگترها را رعايت نمي کنند

8. پيوند خويشاوندي بريده شده

9. مداحي و چاپلوسي فراوان شده

10. آشکارا شراب نوشيده شود

11. راههاي خير منقطع و راههاي شر مورد توجّه قرار گرفته

12. حلال تحريم شود و حرام مجاز شمرده شود

13. قوانين و فرمانهاي ديني طبق تمايلات اشخاص تفسير

گردد

14. از افـراد بـا ايمان چنـان سلب آزادي شـود که جـز با دل

نتوانند ابراز تنفّر کنند

15. سرمايه هاي عظيم در راه خشم خـدا (و فساد و ابتـذال و

ويراني) صرف گردد

16. رشوه خواري در ميان کارکنان دولت رايج گردد

17. پستهاي حسّاس به مزايده گذارده شود

18. (بعضي از) مردان از خودفروشي زنان خود، ارتزاق کنند

19. قمار آشکار گردد (حتّي در پناه قانون)

20. سرگرميهاي ناسالـم چنان رواج پيـدا کند کـه هيچکـس

جرات جلوگيري از آن نداشته باشد

21. شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران آيد امّا شنيدن باطل

سهل و آسان



[ صفحه 167]



22. هنگامي که ببيني همسايه، همسايه خود را از ترس زبانش احترام مي کند

23. مساجد را به زيورها بيارايند

24. براي غير خدا به حجّ خانه خدا بشتابند

25. مردم سنگدل شوند (و عواطف بميرد)

26. مردم طرفـدار کسي باشند کـه پيروز است (خـواه بـر حق

باشد يا باطل)

27. آنها که به دنبال حلال هستند نکوهش شوند و آنها که

به دنبال حرامند مدح

28. آلات لهو و لعب (حتّي) در مکّه و مدينه آشکار گردد

29. اگر کسي اقدام به امر به معروف و نهي از منکر کند به او

توصيه مي کنند که اين کار وظيفه تو نيست

30. مساجد پر از کساني است که از خدا نمي ترسد

31. تمام همّت مردم شکم و فرجشان است

32. امکانات مادّي و دنيـوي فراوان مي گردد و دنيـا به مـردم

روي مي کند

33. زنان خود را در اختيار افراد بي ايمان مي گذارند

34. پرچمهاي حق پرستي فرسوده و کهنه مي گردد

35. ويـرانگري (بـه وسيله جنگها) بر عمران و آبـادي پيشي

مي گيرد.

36. در آمد زندگي بعضي تنها از طريق کم فروشي مي شود

37. کساني هستند با سرمايه فراوان در حالي که در عمرشان

حتّي يک مرتبه هم زکات نپرداخته اند.

38. مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مستند



[ صفحه 168]



39. هنگامي که ببيني مردم همه به يکـديگـر نگاه مي کنند و از فـاسدان شرور

تقليد مي نمايند

40. هر سال فساد و بدعتي نو، پيدا مي شود

41. مردم و محافل همه پيرو ثروتمندان خود خواه مي شوند

42. در حضـور جمع، همـانند بهائـم مرتکـب اعمال جنسـي

مي شوند

43. اموال زياد در غير راه خدا صرف مي کنند امّا در راه خـدا

از کمي مضايقه دارند

44. افرادي پيدا مي شوند که اگر يک روز گناه کبيره اي انجام

ندهند غمگينند

45. حکومت به دست زنان مي افتد

46. نسيمهـا به سود منافقـان ميوزد و هيچ جرياني به سود

افراد با ايمان نيست

47. دادرسان بر خلاف فرمان خدا قضاوت مي کنند

48. بر فـراز منابر دعوت به تقـوا مي شود ولي دعـوت کننـده

خود به آن عمل نمي کند

49. مردم نسبت به وقت نماز بي اعتنا مي شوند

50. حتّي کمک به نيازمندان با توصيه و پارتي بـازي صورت

مي گيرد، نه براي خدا

... در چنين زماني مراقب خويش باش و از خدا تقاضاي نجات و رهايي از اين وضع ناهنجار کن! (که فرج نزديک است!)



[ صفحه 169]



همانطور که گفتيم آنچه در بالا ذکر کرديم خلاصه اي از يک حديث طولاني است که انگشت روي مفاسدي که در آستانه انقلاب بزرگ فراگير مي شود گذارده.

اين مفاسد رنگارنگ را مي توان به سه گروه تقسيم کرد:

1ـ مفاسد مربوط به مسائل حقوقي و حکومتها مانند گسترش ستم پيروزي حاميان باطل عدم آزادي بيان و عمل تا آنجا که افراد با ايمان گاهي تنها در دل مي توانند از ظلم و ظالم ابراز تنفّر کنند همچنين صرف سرمايه هاي عظيم در مصارف بيهوده يا زيانبار و ويرانگر توسعه رشوه خواري به مزايده گذاردن پستها و منصبها گرايش مردم ضعيف و فاقد فرهنگ سازنده به هر قدرتي که پيروز گردد (هر کس که باشد) همچنين صرف ثروتها در طريق جنگها و مسابقات تسليحاتي ويرانگر و اهتمام به اين مسائل حتّي بيشتر از عمران و آبادي (تا آنجا که هزينه هاي جنگي بر هزينه هاي عمراني پيشي خواهد گرفت).

و نيز هر سال راههاي تازه اي براي فساد و ظلم و استثمار و استعمار ابداع مي گردد و کمتر کسي در برابر ناهنجاريهاي اجتماعي احساس مسؤوليّت مي کند و حتّي به يکديگر توصيه مي کنند که در برابر اين مسائل بي تفاوت باشند.

2ـ بخشي ديگري از اين مفاسد مربوط به مسائل اخلاقي است مانند: گسترش تملّق و چاپلوسي چشم و هم چشمي ها تن دادن مردان به کارهاي بسيار پست (همانند ارتزاق از طريق خود فروشي همسر!) همچنين گسترش شراب و قمار و انواع سرگرميهاي ناسالم گفتار



[ صفحه 170]



بدون عمل ريا کاري و ظاهر سازي و پارتي بازي حتّي در کمک به نيازمندان ارزيابي شخصيّت افراد به حجم ثروتشان و مانند اينها.

3ـ قسمت ديگري از اين مفاسد به جنبه هاي صرفاً مذهبي ارتباط دارد مانند تحميل خواسته هاي هوس آلود خويش بر قرآن و تفسير به رأي و جهت گيريهاي شخصي و مادّي در مسائل مذهبي ازدحام افراد آلوده و گناهکار در مساجد اهمّيّت فوق العاده به تزيين مساجد و خالي شدن آنها از محتوا، کوچک شمردن نماز و عدم توجّه به آن و مانند اينها.

اگر خوب دقّت کنيم مي بينيم بسياري از اين مفاسد بزرگ در مجتمعات کنوني جنبه عيني به خود گرفته است و انتظار بقيّه نيز مي رود پس ما چه چيز براي فراهم ساختن زمينه آن انقلاب بزرگ کم داريم؟

پاسخ اين سؤال همان است که سابقاً هم به آن اشاره شد ما آگاهي کم داريم و به تعبير ديگر، واکنشي سازنده و انقلابي در برابر اين گونه مفاسد.

به هر حال، ظهور اين نشانه ها به تنهايي شرط تحقّق يافتن آن انقلاب بزرگ نيست بلکه مقدّمه اي است براي بيدار ساختن انديشه ها شلاّقهائي است براي بيداري ارواح خفته و خواب آلود وزمينه اي است براي فراهم شدن آمادگيهاي اجتماعي و رواني.

جهانيان خواه ناخواه مجبور به تجزيه و تحليل ريشه هاي اين ناهنجاريها و همچنين نتايج و عواقب آنها خواهند شد و اين يک



[ صفحه 171]



خودآگاهي عمومي را پايه گذاري مي کند و در پرتو آن يقين مي کنند که ادامه وضع کنوني امکان پذير نيست بلکه انقلابي بايد کرد.

انقلابي در تمام زمينه ها براي بنيانگذاري يک نظام عادلانه الهي و مردمي.

ذکر اين نيز نکته کاملا ضروري است که لزومي ندارد که اين مفاسد در تمام نقاط جهان آشکار گردد و اگر محيطهاي کوچکي پاک باشند اين شرط حاصل نباشد بلکه معيار چهره نوعي مردم جهان است خواه در شرق باشد يا غرب و به تعبير ديگر، اين حکم مانند بسياري از احکام بر اساس روش غالب است.


پاورقي

[1] البتّه اين در صورتي است که اين دو کلمه با هم ذکر شوند امّا اگر جداگانه ذکر شوند ممکن است هر دو يعني قسط و عدل به يک معني اطلاق مي گردد.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 256 تا 260.