بازگشت

استخلاف در زمين


در سوره نور، آيه 55، مي خوانيم:

وعداللّه الّذين آمنوا منکم و عملواالصّالحات ليستخلفنّهم في الارض کمااستخلف الّذين من قبلهم وليمکننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشرکون بي شيئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون

در اين آيه سه وعده صريح به آنها که گروه افراد با ايمان و شايسته را تشکيل مي دهند داده شده است.

و مي دانيم در هر وعده سه رکن وجود دارد:

وعده دهنده که در اينجا خدا است و وعده گيرنده که «الّذين آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» يعني مؤمنان صالح هستند و موادّ مورد وعده که امور سه گانه زير است:

1ـ استخلاف في الارض ـ «حکومت روي زمين به عنوان نمايندگي خدا» يعني حکومت حق و عدالت.



[ صفحه 116]



2ـ تمکين دين ـ «نفوذ معنوي و حکومت قوانين الهي بر تمام پهنه زندگي»

3ـ تبديل خوف به امنيّت و بر طرف شدن تمام عوامل ترس و ناامني، و جايگزين شدن امنيّت کامل و آرامش در همه روي زمين.

منظور از «تمکين دين» همانطور که از ساير موارد استعمال کلمه تمکين بر مي آيد اين است که تعليمات الهي بطور ريشه دار و پا بر جا در تمام شؤون زندگي نفوذ خواهد داشت، نه همانند الفاظ صلح و آزادي و حقوق بشر که امروز بازيچه دست مدافعان قلاّبي آن است و تنها گلوهايشان را براي شعارهاي داغ در اين زمينه پاره مي کنند، و در خارج از آن اثري نيست گوئي الفاظي هستند رؤيايي که جز در عالم خيال نمي توان به آنها دست يافت.

در آن روز تعليمات حياتبخش و آزاد کننده اسلام نه بشکل يک سلسله تشريفات خشک و صوري، و نه بگونه يک مشت الفاظ موميائي شده بلکه به عنوان يک دکترين زندگي در همه جا ريشه خواهد دوانيد، و تلاش بازسازي به ريشه ها کشيده خواهد شد نه به شاخ و برگها و نقش ايوان.

آن روز آگاهي و احساس مسؤوليّت جنبه عمومي خواهد داشت و گسترش و تعميم آن مانع از آن خواهد بود که افرادي با الفاظ بازي کنند، و مفاهيم سازنده را مسخ نمايند چه اينکه اين گونه کارها تنها در جوامعي امکان پذير است که آگاهي و احساس مسؤوليّت همگاني نيست، يا به سر حدّ نصاب نرسيده، و الاّ فرصتي براي اين بازيهاي



[ صفحه 117]



کودکانه باقي نخواهد ماند.

آن روز منافع شخصي و خصوصي مانع از قضاوت صحيح عمومي نخواهد شد، نه چون امروز که پاره اي از محو کنندگان همه حقوق بشر، هنگامي که بر کرسي خطابه در مجامع پر عرض و طول جهاني که به اصطلاح براي دفاع از حقوق بشر تشکيل مي گردد، چنان داغ و پر هيجان سخنراني مي کنند که دهانها از تعجّب باز مي ماند حتّي اعلاميّه هاي موجود را در زمينه حقوق بشر (که در واقع به هيچيک از آنها عمل نکرده است) ناقص و نارسا و غير کافي مي شمرد، و حتّي سردمداران حقوق بشر در دنيا، براي آنها کف مي زنند، چرا که با هم دوستند و منافعشان بدون اين کار در خطر است.

آرامش و امنيّت در آن روز آميخته با خوف نيست، نه چون امنيّتي که گهگاه در جهان امروز پيدا مي شود، و زائيده ترسي از سلاح هاي مخوف و وحشتزا است.

اين تعادل وحشت است نه امنيّت! اين آرامش ناشي از خوف عظيم از عواقب دردناک جنگ است نه آرامش واقعي! لذا هر روز تعادل وحشت به هم خورد پايه هاي اين امنيّت و آرامش کاذب نيز فرو خواهد ريخت.

نتيجه اين وعده هاي سه گانه الهي فراهم شدن زمينه ها براي انسان سازي، و تکامل هر چه بيشتر در مفاهيم انساني و بندگي خالص خداوند، و شکسته شدن همه بتها در تمام قالبها است (يعبدونني لا يشرکون بي شيئا).



[ صفحه 118]



بد نيست در اينجا نگاهي به گفته هاي مفسّران و آنچه در شرح نزول آيه فوق آمده است بيندازيم:

بعضي از مفسّران معتقدند که اين آيه هنگامي نازل شد که ياران پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به مدينه هجرت کرده بودند.

يک جنبش نوين آغاز شده بود، جنبشي که لرزه بر ارکان جامعه کهنه و پوسيده پر از خرافات و پر از جهل و ظلم و تبعيض جاهلي افکنده بود و طبعاً پرچمهاي مخالفت از هر سو برافراشته شد.

گرچه ياران محدود امّا فداکار اين انقلاب الهي با بهره گيري از ديناميسم عظيم آئين جديد، ابتکار واقعي را در دست داشتند، ولي انبوه مخالفان و هياهوي آنها بقدري زياد بود که آهنگ حق طلبانه آنان در ميانشان گم مي شد.

شدّت مخالفت قبايل بقدري بود که سربازان انقلابي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)هميشه در حال آماده باش بودند هر شب با اسلحه مي خوابيدند و صبح با اسلحه و در لباس تنگ و سنگين جنگ بيدار مي شدند.

ادامه اين وضع براي مدّت طولاني مسلماً ناراحت کننده بود، چگونه با زره و چکمه در کنار شمشير و سپر مي توان خوابيد؟! آنهم خوابي توأم با بيداري و بريده!

گاهي آرزو مي کردند زماني فرا رسد که بتوانند يک شب آسوده در بستر استراحت کنند و خطري از ناحيه دشمن آنها را تهديد نکند. نه در موقع نماز وحشتي از حمله غافلگيرانه دشمن داشته باشند و نه شب هنگام ترسي از شبيخون آنها، آزادانه خدا را بپرستند و بتها را بشکنند



[ صفحه 119]



و در سايه حکومت عدالت پرور قرآن زندگي آسوده اي داشته باشند.

لذا گاهي از وضع خود ابراز نگراني کرده و از يکديگر مي پرسيدند آيا چنان روزي فرا خواهد رسيد؟!

در اين موقع آيه فوق نازل شد و به آنها بشارت داد:

آري چنان روزي فرا مي رسد، و اين وعده بزرگ خدا است وعده اي قطعي و تخلف ناپذير!

و در تاريخ اسلام ديده ايم چگونه با پيروزي کامل پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بر جزيره عرب آن روز فرا رسيد.

اين شأن نزول براي آيه کاملا طبيعي به نظر مي رسد ولي ما که با آيات مختلف قرآن و شأن نزولهاي آن آشنا هستيم مي دانيم هيچ گاه مفاهيم وسيع آيات را نمي توان در محدوده نزولها محصور ساخت بلکه هميشه شأن نزول يکي از مصداق هاي آيه را تشکيل مي دهد.

تخصيص يک آيه با شأن نزولش درست به اين مي ماند که اسلحه اي را که به حکم ضرورت براي جنگ با دشمن تهيه مي کنيم پس از پايان آن جنگ کنار بگذاريم هر چند کاملا قابل استفاده و گرانقيمت و ناياب بوده باشد.

البتّه در اواخر عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) قسمتي از مفهوم وسيع اين آيه جامه عمل بخود پوشيد، امّا پياده شدن تمامي مفهوم آن، و استخلاف در سراسر روي زمين، هنوز پياده نشده و جهان در انتظار آن است.

آيه همه مؤمنان شايسته را در همه اعصار و قرون بشارت مي دهد که سرانجام، حکومت جهان از آنِ شايستگان خواهد بود و براي هميشه بازيچه دست يک مشت خودخواه خود کامه استعمارگر که دنيا را



[ صفحه 120]



همانند يک توپ بازي به يکديگر پاس مي دهند نخواهد بود.

لذا در روايات مي خوانيم که اين آيه به قيام مهدي موعود تفسير شده از جمله «طبري» مفسّر ارزنده در «مجمع البيان» از امام سجاد(عليه السلام)نقل مي کند که فرمود:

«هم واللّه شيعتنا اهل البيت يفعل اللّه ذلک بهم علي يدي رجل منّا و هو مهدي هذه الامّه اين گروه همان پيروان ما

هستند که خداوند به وسيله مردي از خاندان ما اين موضوع را تحقّق مي بخشد و او مهدي اين امّت است.»

سپس همين مضمون را از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل مي کند.

بعد اضافه مي نمايد که آيه مطلق است و خلافت همه روي زمين را شامل مي شود و چون اين وعده الهي هنوز تحقّق نيافته بايد منتظر آن بود.

و در تفسير «برهان» ذيل همين آيه روايات متعدّدي از امام صادق(عليه السلام) و امام باقر(عليه السلام) نقل شده که اين آيه اشاره به قيام قائم(عليه السلام) است.

يادآوري اين نکته نيز لازم است که با توجّه به کلمه منکم وجود يک اقلّيّت شايسته و با ايمان و صالح کافي است که به هنگام فراهم شدن زمينه ها دست به انقلاب وسيع جهاني خود بزنند، و با رهبري همه جانبه آنها اين کشتي طوفان زده به ساحل نجات برسد.

3ـ در سوره توبه، آيه 33، آمده است:

هوالّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين کلّه ولو کره المشرکون



[ صفحه 121]



براي معني فهم اين آيه بايد نخست به آيه پيش از آن باز گرديم آنجا که مي گويد:

يريدون ان يطفؤا نور اللّه بافواههم ويأبي الله الاّ ان يتمّ نوره و لو کره الکافرون دشمنان مي خواهند نور خدا را با دهان

خود خاموش سازند ولي خدا مي خواهد نور خود را تکميل کند اگر چه کافران کراهت داشته باشند.

از اين آيه بخوبي روشن مي شود که اراده پروردگار بر تکامل نور اسلام تعلّق گرفته، و تکامل واقعي آن هنگامي خواهد بود که بر سراسر پهنه جهان سايه افکند.

سپس با وضوح بيشتر اين حقيقت را در آيه مورد بحث بازگو کرده مي فرمايد:

خداوند کسي است که پيامبرش را با هدايت و آئين حق فرستاد تا او را بر همه اديان پيروز گرداند اگرچه مشرکان ناخشنود باشند.

همينوعده با تفاوت مختصري در آيه 28، سوره فتح، تکرار شده است:

هوالّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين کلّه و کفي باللّه شهيداً او کسي است که پيامبرش را با

هدايت و دين حق فرستاد تا بر تمامي اديان پيروزش گرداند، و همين بس که خداوند گواه (اين وعده بزرگ) است.

و بالاخره براي سومين بار اين وعده بزرگ را در سوره صف، آيه 9، با همان تعبير سوره توبه ملاحظه مي کنيم:



[ صفحه 122]



هوالذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين کلّه ولو کره المشرکون

از مجموع اين آيات که در سه سوره از قرآن ذکر شده اهمّيّت اين وعده الهي اجمالا به دست مي آيد.

ولي مهم اين است که مفهوم جمله «ليظهره» در اينجا روشن گردد:

اولا، ضمير «ه» آيا به پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) باز مي گردد يا به «دين الحق»؟

در صورت اوّل مفهومش پيروزي پيامبر بر همه اديان است، در صورت دوم پيروزي آئين اسلام.

امّا با توجّه به اين که «دين الحق» نزديکتر است، طبق قواعد ادبي رجوع ضمير به آن صحيحتر به نظر مي رسد (اگرچه در نتيجه تفاوت چنداني نخواهد داشت).

بعلاوه، پيروزي يک آئين بر آئينهاي ديگر، تعبير مناسبتري است تا پيروزي شخص بر آئينها. (دقّت کنيد)

ثانياً، (و مهم همين قسمت است) منظور از ظهور در اينجا چيست؟ شک نيست که «ظهور» در اينجا به معني بروز و آشکار شدن نمي باشد بلکه به معني غلبه و پيروزي است زيرا يکي از معاني مشهور اين کلمه همين معني است در کتاب قاموس که از منابع معروف لغت عربي است چنين آمده: ظهر به و عليه غلبه.

در کتاب مفردات راغب نيز آمده است ظهر عليه غلبه.

در آيات متعدّدي از قرآن مجيد که در سوره مؤمن و کهف و «توبه»



[ صفحه 123]



آمده اين کلمه به معني «غلبه و پيروزي» استعمال شده است مانند:

کيف و ان يظهروا عليکم لايرقبوا فيکم الاّ و لاذمّة [1] .

چگونه پيمان آنها احترام دارد با اينکه اگر بر شما پيروز شوند مراعات خويشاوندي و پيمان را نخواهند کرد!

يا قوم لکم الملک اليوم ظاهرين في الارض؛ [2] اي گروه فرعونيان! امروز شما در روي زمين پيروزي داريد امّا...

انّهم ان يظهروا عليکم يرجموکم [3] آنها اگر بر شما (اصحاب کهف) پيروز گردند سنگبارانتان مي کنند!

ولي سخن در اين است که منظور از پيروزي اين آئين بر ساير آئينها چه نوع پيروزي است؟

مفسّران سه تفسير براي آن ذکر کرده اند.

1ـ پيروزي منطقي يعني با مقايسه اسلام با آئينهاي ديگر که غالباً آميخته با خرافات شده، پيروزي منطق مستدلّ آن بر ساير منطقها آشکار است.

طرفداران اين تفسير معتقدند هرگاه توحيد خالص اسلامي را با انواع توحيدهاي آميخته با شرک، و يا شرک خالص، مقايسه کنيم برتري



[ صفحه 124]



مکتب اسلام بر ساير مکاتب روشن مي شود، همچنين مباحث ديگر.

اين وعده الهي جامه عمل به خود پوشيده است حتّي مقايسه شعار اذان که شعاري گويا و تکاندهنده است با شعار ناقوس و بي شعاري بسياري از اديان، روشنگر اين پيروزي منطقي است.

2ـ منظور پيروزي عملي و غلبه خارجي بر ساير اديان است، منتها در يک مقياس منطقه اي نه جهاني و عمومي.

اين نيز تحقّق يافته چرا که اسلام در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بر شبه جزيره عرب، و پس از آن بر بخش عظيم آبادي از جهان غلبه يافت و پيروان اديان و مذاهب ديگر در اين مناطق که از ديوار چين ـ بلکه ماوراي ديوار چين ـ تا ساحل اقيانوس اطلس امتداد مي يافت، غالباً در برابر اسلام سر تعظيم فرود آوردند. حتّي زماني که سلطه حکومت اسلامي از اين نقاط بر چيده شد باز اسلام به عنوان يک مکتب و آئين پا برجا در اين مناطق متوطّن گرديد.

3ـ منظور پيروزي و غلبه خارجي و عملي در سطح جهان و تمامي روي زمين است، که شامل پيروزي فرهنگي، اقتصادي، و سياسي مي شود، و اين تفسير را جمعي از مفسّران اهل تسنّن علاوه بر مفسّران شيعه پذيرفته اند.

مسلّماً اين وعده تا کنون عملي نشده و تنها بر حکومت جهاني مهدي موعود منطبق مي گردد که حکومت حق و عدالت همه جا را فرا گيرد و اين آئين بر تمام آئينها در مقياس جهاني غلبه يابد.

و قرائني در دست داريم که اولويّت تفسير سوم را بر تفاسير ديگر به



[ صفحه 125]



ثبوت مي رساند زيرا:

اوّلا، غلبه و پيروزي که از کلمه «ظهور» استفاده مي شود ظاهر در غلبه حسّي و عيني و خارجي است، نه غلبه ذهني و فکري، و لذا در هيچيک از مواردي که از قرآن بر شمرديم «ظهور» به معني غلبه ذهني نيامده بلکه اگر به آيات گذشته بازگرديم و دقّت کنيم مي بينيم در تمام اين موارد به معني غلبه عيني و خارجي است.

ثانياً، ذکر کلمه «کلّه» به عنوان تأکيد روشن مي کند که غلبه جنبه منطقه اي و محدود ندارد بلکه شامل عموم اديان و مذاهب جهان مي شود و اين جز از طريق فراگيري و شمول اسلام نسبت به جهان ممکن نيست.

ثالثاً، رواياتي که در تفسير آيه فوق به ما رسيده، تفسير سوم را تقويت مي کند مانند روايات زير:

1ـ «عيّاشي» به اسناد خود از «عمران بن ميثم» از «عبايه» چنين نقل مي کند:

امير مؤمنان علي(عليه السلام) هنگامي که آيه «هو الّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق...» را تلاوت فرمود از ياران خود پرسيد:

اظهر ذلک؟ (آيا اين پيروزي حاصل شده است؟)

عرض کردند: آري!

فرمود:

کلاّ فوالّذي نفسي بيده حتّي لايبقي قرية الاّ و ينادي فيها بشهادة ان لا اله الاّ اللّه بکرة و عشيّاً نه، سوگند به کسي که



[ صفحه 126]



جانم به دست او است اين پيروزي آشکار نمي شود مگر زماني که هيچ آبادي روي زمين باقي نماند مگر اين که صبح و شام بانگ لا اله الااللّه از آن به گوش مي رسد! [4] .

2ـ در حديث ديگري از امام باقر(عليه السلام) مي خوانيم:

انّ ذلک يکون عند خروج المهدي من آل محمّد فلا يبقي احدا الاّ اقر بمحمّد [5] (صلي الله عليه وآله وسلم) اين پيروزي به هنگام قيام مهدي از

آل محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) خواهد بود، آنچنان که هيچ کس در جهان باقي نمي ماند مگر اينکه اقرار به محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)خواهد کرد.

3ـ مقداد بن اسود چنين مي گويد:

سمعت رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) يقول لا يبقي علي ظهر الارض بيت مدر و لا و بر الاّ ادخله اللّه کلمة الاسلام؛ [6] بر سراسر روي زمين خانه اي از خشت و گل و خيمه اي (در بيابان باقي نمي ماند) مگر اين که آئين اسلام در آن ورود خواهد کرد.

روايات ديگري نيز در تفسير آيه فوق به همين مضمون وارد شده است.

اين بود قسمتي از آيات قرآن مجيد که صلح و عدالت جهاني و ايمان به توحيد و اسلام را در سراسر جهان تأکيد مي کند.



[ صفحه 127]




پاورقي

[1] سوره توبه، آيه 8.

[2] سوره مؤمن (غافر)، آيه 29.

[3] سوره کهف، آيه 20.

[4] مجمع البيان، ذيل آيه 9، تفسير سوره صف.

[5] تفسير برهان، ج 2، ص 121.

[6] تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 33، سوره توبه.