حل نشدن در فساد محيط
هنگامي که فساد فراگير مي شود، و اکثريّت و يا جمع کثيري را به آلودگي مي کشاند، گاهي افراد پاک در يک بن بست سخت رواني قرار مي گيرند، بن بستي که از يأس از اصلاحات سرچشمه مي گيرد.
گاهي آنها فکر مي کنند، کار از کار گذشته و ديگر اميدي براي اصلاح نيست، و تلاش و کوشش براي پاک نگهداشتن خويش بيهوده است اين نوميدي و يأس ممکن است آنها را تدريجاً به سوي فساد و همرنگي با محيط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت يک اقلّيّت صالح در برابر اکثريّت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند.
تنها چيزي که مي تواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت کند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايي است تنها در اين صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براي حفظ پاکي خويش و حتّي براي اصلاح دگران بر نخواهند داشت.
و اگر مي بينيم در دستورات اسلامي يأس از آمرزش. يکي از
[ صفحه 104]
بزرگترين گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجّب کنند که چرا يأس از رحمت خدا اين قدر مهم تلقي شده ـ مهمتر از بسياري از گناهان ـ فلسفه اش در حقيقت همين است که گناهکار مأيوس از رحمت، هيچ دليلي نمي بيند که به فکر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، و منطق او اين است:
«آب از سر من گذشته است، چه يک قامت چه صد قامت ـ من که رسواي جهانم غم دنيا هيچ است ـ بالاتر از سياهي، رنگ دگر نباشد آخرش جهنّم است من که هم اکنون آن را براي خود خريده ام ديگر از چه چيز مي ترسم!»
امّا هنگامي که روزنه اميد براي او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار و اميد به تغيير وضع موجود، نقطه عطفي در زندگي او پيدا مي شود و چه بسيار او را به توقّف کردن در مسير گناه و بازگشت به سوي پاکي و اصلاح دعوت مي نمايد.
به همين دليل، اميد را مي توان همواره به عنوان يک عامل مؤثّر تربيتي در مورد افراد فاسد شناخت همچنين افراد صالحي که در محيط هاي فاسد گرفتارند، بدون اميد نمي توانند خويشتن را حفظ کنند.
نتيجه اين که، انتظار ظهور مصلحي که هر قدر دنيا فاسدتر مي شود اميد ظهورش بيشتر مي گردد اثر فزاينده رواني در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مي کند آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوستر نمي شوند، بلکه به مقتضاي:
وعده وصل چون شود نزديک
آتش عشق تيزتر گردد
[ صفحه 105]
وصول به هدف را در برابر خويش مي بينند و کوششهايشان براي مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادتري تعقيب مي گردد.
از مجموع بحثهاي گذشته چنين نتيجه مي گيريم که اثر تخديري انتظار تنها در صورتي است که مفهوم آن مسخ و تحريف شود ـ همان گونه که جمعي از مخالفان، تحريفش کرده اند و جمعي از موافقان مسخش ـ امّا اگر به مفهوم واقعي در جامعه و فرد پياده شود، يک عامل مهمّ تربيت و خودسازي و تحرّک و اميد خواهد بود.
از جمله مدارک روشني که اين موضوع را تاييد مي کند، اين است که در ذيل آيه:
«وعداللّه الّذين آمنوا منکم و عملوا الصّالحات ليستخلفنّهم في الارض... خداوند به آنها که ايمان دارند و عمل صالح انجام مي دهند، وعده داده است حکومت روي زمين را در اختيارشان بگذارد...» از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است که منظور از اين آيه «هوالقائم و اصحابه مهدي و ياران او» هستند.
و در حديث ديگري مي خوانيم: «نزلت في المهدي آيه درباره مهدي نازل شده است» در حالي که در اين آيه مهدي و يارانش به عنوان «الّذين آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» معرفي شده اند.
بنابراين تحقّق اين انقلاب جهاني بدون يک ايمان مستحکم، که هر گونه ضعف و زبوني و ناتواني را دور سازند و بدون اعمال صالحي که
[ صفحه 106]
راه را براي اصلاح جهان بگشايد، امکان پذير نيست و آنها که در انتظار چنين برنامه اي هستند، هم بايد سطح آگاهي و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح خويش و اعمال خود بکوشند.
تنها چنين کساني هستند که مي توانند نويد زندگي در حکومت او به خود دهند، نه آنها که با ظلم و ستم همکاري دارند!
و نه آنها که از ايمان و عمل صالح بيگانه اند!
نه افراد ترسو و زبوني که بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتّي از سايه خود مي ترسند!
و نه افراد سست و بيحال و بيکاره اي که دست روي دست گذارده و در برابر مفاسد محيط زندگي و جامعه شان سکوت اختيار کرده و کمترين تلاشي در راه مبارزه با فساد ندارند.
آري انتظار راستين اين است!
[ صفحه 107]