بازگشت

فلسفه انتظار


ممکن است براي شما نيز اين سؤال پيش آيد که:

سخن از آينده جهان بشريّت، چه نتيجه اي براي امروز ما مي تواند داشته باشد؟

امروز با هزاران مشکلات و گرفتاري دست بگريبانيم و بايد براي پيروزي بر اين مشکلات بينديشيم، ما را با فردا چه کار؟

آينده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد يا بد، آنها که تا آن روز زنده اند از مواهبش برخوردار مي شوند، و آنها که نيستند خدا رحمتشان کند!

به هر حال، اين مسأله فعلا «نسيه» است و اثر مثبت و سازنده اي در زندگي امروز ما ندارد!

ولي اين سخن را کساني مي گويند که هميشه با ديد سطحي حوادث را مي نگرند، و تصوّر مي کنند امروز از ديروز و فردا جدا است و جهان را مرکّب از واحدهاي پراکنده و از هم گسسته مي پندارند.

ولي با توجّه به اين که ريشه هاي «حوادث امروز» در گذشته است و آينده را هم از امروز بايد بسازيم، و اين که توجّه به يک آينده «تاريک»



[ صفحه 90]



يا «درخشان» انعکاس فوري در زندگي امروز و موضع گيري هاي مادر برابر حوادث دارد، روشن مي شود که ما به خاطر امروز هم که باشد بايد گذشته و آينده را مورد بررسي دقيق قرار دهيم و بزودي خواهيم ديد چه اندازه سازنده است اين انتظار بزرگ.

امّا عجب اين که، بعضي از نويسندگان نه تنها جنبه مثبت اين قضيّه را منکر شده اند بلکه تصريح کرده اند که در انتظار چنان آينده اي بودن، اثرات منفي در کاربرد نيروهاي اجتماعي امروز دارد و آنها را کند مي سازد!

و عجبتر اين که، بعضي معتقدند ايمان به وجود يک آينده روشن، بازتابي از محروميّتهاي طبقه شکست خورده است که غالباً در شکل مذهبي خود نمايي کرده.

ولي انکار نمي توان کرد که عدّه اي کوته فکر از مسأله انتظار سوء استفاده کرده و به عنوان اين که ما منتظر چنان ظهوري هستيم تمام مسؤوليّتها را از دوش خود برداشته و به جاي همه آنها، مسأله انتظار ـ آن هم محدود به زبان ـ گذارده اند!

براي بر طرف شدن هر گونه سوء تفاهم از طرفين لازم مي دانم قسمتي از رساله اي را که چندي قبل پيرامون اين موضوع نوشته ام از نظر خوانندگان عزيز بگذرانم: