بازگشت

زيارت امام حسين و همراهي با يکي از مخالفين


يکي از مشايخ و بزرگان طايفه زيديّه به نام أبوسوره محمّد بن حسين تميمي حکايت کند:

روزي از کوفه به قصد زيارت قبر امام حسين عليه السلام حرکت کردم، وقتي وارد حرم مطهّر شدم، موقع نماز عشاء فرا رسيد.

خواستم در نماز سوره حمد را شروع کنم که متوجّه شدم، جواني خوش ‍ سيما [1] .

پالتوئي پوشيده و قبل از من شروع به خواندن نماز نمود و نيز قبل از من به پايان رسانيد.

چون صبح شد، به همراه آن جوان به سمت شطّ فرات روانه شدم، پس رو به من نمود و اظهار داشت: مقصد تو کوفه است به همان سمت روانه شو و برو.

و من طبق دستور، از کنار شطّ فرات حرکت کردم و آن جوان راه خشکي را انتخاب نمود.

وقتي جوان از من جدا شد، بسيار تأسّف خوردم و ناراحت شدم بر اين که چرا از يکديگر جدا شديم، برگشتم تا همراه او باشم.

پس مجدّدا رو به من نمود و فرمود: همراه من بيا.

پس با يکديگر حرکت کرديم تا به قلعه مسنّات رسيديم و در آن جا استراحت نموده؛ و سپس به سوي نجف روانه شديم و چون به تپّه خندق رسيديم، فرمود: اي ابوسوره! تو در وضعيّت سختي به سر مي بري و از جهت تأمين زندگي خانواده ات در مضيقه مي باشي، براي آن که از سختي نجات يابي، برو به سمت منزل ابوطاهر رازي و چون به منزل او برسي، از خانه اش در حالتي بيرون مي آيد که دست هايش آلوده به خون گوسفند قرباني شده است.

به او بگو: جواني با اين اوصاف پيام داد که آن کيسه دينارهائي را که پائين تخت خوابت پنهان و دفن کرده اي، تحويل من بدهي.

ابوسوره گويد: هنگامي که وارد کوفه شدم، به سوي منزل ابوطاهر روانه شده و او را با دست هاي خون آلود مشاهده کردم؛ و پيام حضرت را برايش ‍ بازگو کردم.

گفت: حتما دستور او اجراء مي گردد، چون واجب الا طاعه است و کيسه اي را آورد و تحويل من داد. [2] .


پاورقي

[1] امام زمان عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف براي فريادرسي نيازمندان و حضور در مجامع و مکانها به شکلهاي مختلف و لباسهاي گوناگون ظاهر مي گشته است، تا مبادا حضرت را بشناسند همچنين در فريادرسي نسبت به عموم افراد لطف و محبّت داشته و دارد، داستان موجود نمونه اي از آنها است. ضمنا حضرت در داستان بعد که ادامه همين داستان است نام صريح خود را در جواب سؤال مطرح فرموده است.

[2] الثّاقب في المناقب: ص 596، ح 538، غيبة طوسي: ص 298، ح 254، خرائج راوندي: ج 1، ص 470، ح 15، بحار: ج 51، ص 318، ح 41.