بازگشت

درخواست مطالبات سفارشي


مرحوم شيخ طوسي، مفيد، کليني و ديگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حکايت کرده اند:

من اعتقاد به امامت ائمّه إثني عشر عليهم السلام نداشتم، وليکن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم.

روزي وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنيا برود سفارش ‍ کرد: اسب و شمشير و ديگر لوازم شخصي او را تحويل مولايش امام زمان عليه السلام بدهم.

همين که اربابم رحلت کرد، با خود گفتم: والي و استاندار حکومت از فوت ارباب اطّلاع يافته و اگر اين اموال را تحويل او ندهم، ممکن است مرا تحت تعقيب و اذيّت قرار دهد.

به همين جهت قيمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن که کسي متوجّه نيّت و افکار من شود، مبلغ هفتصد دينار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحويل والي حکومت دادم.

پس از گذشت مدّتي کوتاه، نامه اي از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسيد، وقتي نامه را گشودم در آن، چنين مرقوم شده بود:

مبلغ هفتصد ديناري را که بر عهده گرفته اي بابت قيمت اسب و شمشير و ديگر اشياء، براي ما بفرست.

پس من تعجّب کرده و متحيّر شدم که حضرت چگونه از نيّت و افکار آگاه گشته، لذا ايمان آوردم و بر حقانيّت امام دوازدهم و ساير ائمّه عليهم السلام اعتقاد و معرفت پيدا کردم و تمامي آنچه را که بر ذمّه گرفته بودم تحويل مأمور حضرت دادم. [1] .

قابل ذکر است: در رابطه با اين حکايت، حکاياتي مشابه آن از ديگر اشخاص وارد شده است که در پاورقي کتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح کرده اند.


پاورقي

[1] إعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 265، اصول کافي: ج 1، ص 438، ح 16، غيبة طوسي: ص 282، خرائج راوندي: ج 2، ص 464، ح 9، عيون المعجزات: ص 147.