بازگشت

توقيعات صادر شده از ناحيه امام زمان به افتخار عثمان بن سعيد


1- شيخ صدوق در «کمال الدين» مي نويسد: اين توقيع به افتخار عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان از ناحيه مقدسه صادر شده است. اين توقيع را سعد بن عبدالله اشعري روايت کرده است. شيخ ابوعبدالله جعفر - رضي الله عنه - مي گويد: من آن را به خط سعد بن عبدالله اشعري - رضي الله عنه - ديده ام و توقيع اين است که:

«خداوند شما دو نفر را در راه بندگي خود موفق و بر دين مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودي اوست،نيکبخت گرداند. آنچه گفته بوديد که «ميثمي» از «مختار» و گفتگويش با شخصي که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکري (ع) جانشيني غير از جعفر بن علي (جعفر کذاب) ندارد و او هم امامت او را تصديق کرده است، به ما رسيد؛ و از تمام مضمون مکتوبي که از آنچه دوستان شما درخصوص او به شما خبر داده بودند، به وي نوشته ايد، مطلع شديم. من از نابينايي بعد از روشني و از ضلالت بعد از هدايت و از عواقب سوء اعمال و فتنه هاي خطرناک به خدا پناه مي برم. خداوند عزوجل مي فرمايد:

«الم، احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون»: آيا مردم گمان کردند ما آنها را به مجرد اينکه گفتند: ايمان آورديم، رها مي کنيم، و ديگر امتحان نخواهند شد. [1] .

چگونه است که به فتنه افتاده در وادي سرگرداني گام مي سپارند؟ و به چپ و راست منحرف مي شوند؟ از دين خود دوري گزيده اند يا در دين خود دچار ترديد شده اند؟ با حق در آويخته اند يا از روايات صحيح و درست بي خبرند؟ يا آگاهند و خود را به فراموشکاري مي زنند؟! مگر نمي دانند که زمين هرگز خالي از حجت نخواهد بود؟ يا ظاهر و آشکار و يا غايب و پنهان! مگر نمي دانند که امامهاي آنها، بعد از رسول اکرم (ص) يکي پس از ديگري به طور منظم آمده و رفته اند. تا نوبت به امام پيشين - يعني، پدر بزرگوارش امام حسن عسکري (ع) - رسيد، که به فرمان خدا به اين مقام منصوب شد و بر جاي پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به سوي حق و صراط مستقيم رهنمون گرديد. او نيز قدم به قدم راه پدرانش را پيمود و سرانجام به جانشين خود عهد امامت را تسليم نمود. خداوند جانشين او را از ديده ها پوشيده داشت و جايگاهش را پنهان ساخت؛ و اين براساس مشيت خدا بود که در قضا حتمي خدا گذشته و در تقدير الهي قطعيت يافته بود. و اينک موقعيت او با ماست و دانش و فضيلت او در اختيار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و بر طرف سازد آنچه (غيبت) را که مقرر نموده، حق را به نيکوترين شکل و روشنترين قالب آن عرضه مي نمايد و خود از پشت پرده ظاهر مي شود، و حجت خويش را را قامه مي کند، وليکن تقدير الهي شکست ناپذير، و اراده او ترديدناپذير است و از مشيت او نتوان پيشي گرفت. بايد پروي هواي نفس را به کنار گذاشته، براساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از ديده هايشان پوشيده شد، جستجو نکنند، تا به گناه نيفتند، و از آنچه خداي پوشيده نگه داشته، پرده برندارند تا پشيمان نشوند.

آنها بدانند که حق با ما، و در خاندان ما معصومين است؛ هيچ کس جز ما اين را نمي داند، مگر اينکه دروغگو باشد، و بر خدا افترا ببندد! جز ما کسي اين ادعا را ندارد، مگر اينکه گمراه و خيره سر باشد. بنابراين با اين مختصر که گفتيم به ما اکتفا کنند و ديگر توضيح بيشتر لازم نيست، و با اين اشاره قناعت نمايند.» [2] .

2- از جمله توقيع شريفي که به خط حضرت ولي عصر (ع) به دست عثمان بن سعيد عمري از ناحيه مقدّسه صادر شده است، نامه اي است که داراي مضامين عالي در زمينه غيبت و زايل کننده هر نوع شک و شبهه مي باشد و ما را به پيمودن صراط مستقيم و عدم تمايل به چپ و راست رهنمون مي شود.

علامه مجلسي از کتاب «احتجاج» از شيخ موثوق ابوعمر عامري - رحمة الله عليه - روايت مي کند که: «ابن ابي غانم قزويني وجماعتي از شيعيان درباره فرزند امام حسن (ع) - گفتگو نمودند. ابن ابي غانم عقيده داشت که حضرت عسکري (ع) رحلت فرمود و اولادي نداشت. سپس، آنها نامه اي در اين خصوص نوشتند و به ناحيه مقدسه فرستادند (تا وکلاي حضرت به آستان مقدسش برسانند) و در آن نامه نوشتند که ما بر سر اين موضوع کشمکش نموده ايم.

جواب نامه آنها، به خط آن حضرت (صلوات الله عليه) به اين مضمون صادر شد:

«بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند ما و شما را از فتنه ها حفظ نمايد، به ما و شما روح يقين عنايت فرمايد، ما و شما را از سوء خاتمه و بدي بازگشت محافظت نمايد.

به ما رسيده است که جماعتي در دين خود دچار ترديد شده اند و در مورد صاحبان امر خود به شک و ترديد افتاده اند، اين خبر ما را به غصه و اندوه واداشته است. اين غم و اندوه ها، به جهت شماست نه براي خود ما، و تأسف و تأثر ما صرفاً به خاطر شماست نه ما؛ زيرا خداوند با ماست، ديگر نيازي به غير او نداريم. حق با ماست، و هر کس از ما دوري گزيند ما را به وحشت نمي اندازد. ما اثر صنع خداييم و مردم به طفيل وجود ما، موجود گشته اند. شما را چه شده که در وادي ضلالت حيران و سرگردان شده ايد؟ مگر نشنيده ايد که خداي تبارک و تعالي مي فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» [3] اي کساني که ايمان آورده ايد! از خداوند اطاعت کنيد و از پيامبر و «اولي الامر» که از شما است، اطاعت کنيد.

مگر از اخبار و احاديثي که در رابطه با امامان گذشته و باز مانده از آنها به شما رسيده است، آگاهي نداريد؟ مگر نمي دانيد که چه سرنوشتي براي امامان، تعيين شده و قبلاً به شما نرسيده است؟ مگر نمي بينيد که خداوند چه مشعلهايي براي هدايت شما برافروخته؟ و چه پناهگاههايي براي شما تأمين ساخته است؟ که از روزگار آدم ابوالبشر تا به عهد امام پيشين - پدرم امام حسن عسکري - هرگاه علمي [4] ناپديد شده، علمي ظاهر شده است؛ و هرگاه ستاره اي غروب کرده، ستاره اي طلوع نموده است.

پس هنگامي که پدرم در گذشت، خيال کرديد که خداوند دين خود را باطل خواهد ساخت؟! و رابطه خود را با بندگانش قطع خواهد کرد؟! نه! هرگز چنين چيزي نيست و تا روز رستاخيز چنين چيزي اتفاق نخواهد افتاد، تا علي رغم اکراه شما، امر خدا ظاهر گردد.

پدرم بر شيوه پدران بزرگوارش گام برداشت و سرانجام سعادتمند از اين جهان ديده برتافت، اما دانش او پيش ماست، و وصيت او بر ماست. اخلاق او و جانشيني با ماست. هرگز کسي در اين منصب با ما به نزاع بر نمي خيزد، جز اينکه ستمگر و تبهکار باشد! و جز ما کسي چنين ادعايي نمي کند، مگر اينکه کافر و ملحد باشد.

اگر مشيت خدا نبود - که امر او هرگز مغلوب نمي شود و راز او هرگز بر ملا نمي گردد - حق ما را آشکار مي ساخت و دلهاي شما را روشني مي داد و هرگونه شک و ترديد را از دل شما مي زدود. وليکن آنچه او بخواهد همان خواهد شد و براي هر اجلي، کتاب هست.(هر چيزي در لوح محفوظ مرقوم است).

پس، از خدا بترسيد و تسليم ما شويد، کارها را به ما واگذار کنيد و به ما باز گردانيد، تا آنچنان که به ما دستور است به شما دستور صادر کنيم. آنچه از شما پوشيده شده، در صدد کشف آن برنياييد. از راه راست منحرف نشويد و به راه چپ نگراييد، اعتدال خود را در محبت ما براساس سنت روشن پيامبر (ص) قرار دهيد که من شما را خير خواهي نمودم، خداي بر من و شما گواه است.

اگر علاقه ما به ارشاد و اصلاح و محبت به شما نبود، از شما روي برتافته، به وظيفه خود که نبرد با ستمگر سرکش گمراه است، مي پرداختيم.

ستمگر طغيانگري که با خداي خود به ستيز برخاسته ادعاهاي ناروا نموده، حق امام واجب الاطاعة خود را انکار کرده، حق مرا به ستم غصب نموده اند، در صورتي که در من، شباهتي از پيامبر اکرم (ص) و پيروي نيکو از آن الگوي الهي است. که نادان به دنبال جهالت خود سقوط نموده، کافران به زودي خواهند فهميد که جهان جاويدان از آن کيست؟ خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بديها و ناملايمات حفظ کند، که او ولي رحمت است و بر آنچه که بخواهد توانا است. و او ولي و حافظ ما و شما است و سلام، رحمت و برکات خدا بر همه اوصياء و مؤمنان باد.» [5] .


پاورقي

[1] سوره عنکبوت، آيه 2.

[2] کمال الدين، ج 2، ص 510، حديث 42، باب توقيعات. بحارالانوار، ج 53، باب توقيعات، حديث 19، ص 190.

[3] سوره نساء آيه 53.

[4] علم: پرچم.

[5] بحارالانوار، ج 53، باب توقيعات، حديث 9، ص.178 الغيبه، ص 285، ج.245 الاحتجاج، ج 2، ص 7 - 466، (اين حديث با استفاده از «روزگار رهايي» ترجمه شده است).