توقيع ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي
در زمان نواب بزرگوار امام زمان (عج) عده اي ازمردم موثق بودند، که از طرف نواب توقيعاتي براي آنها مي رسيد، يکي از آنها ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي بود (الغيبه، ص 415). يکي از وکلاي حضرت در منطقه ري بود. صالح بن ابي صالح مي گويد: در سال 290 هجري عده اي از من خواستند که چيزي را به عنوان مال امام از آنها بپذيرم ولي نپذيرفتم نامه اي نوشتم و کسب تکليف کردم جوابي براي من آمد که: محمد بن جعفر اسدي در ري است مال به او تحويل داده شود که او از موثقين ماست. اسدي در ماه ربيع الثاني سال 312 در حالي که مردم او را به عدالت مي شناختند، بدون تغيير عقيده به جهان باقي شتافت. (الغيبه، ص 415 و 416).
مرحوم شيخ صدوق - رحمة الله عليه - در کتاب «کمال الدين» از محمد بن جعفر اسدي - رضي الله عنه - روايت نموده که مي گفت: «در ضمن جواب مسائلي که من از حضرت صاحب الزمان - صلوات الله عليه - پرسيده بودم و محمد بن عثمان - قدس الله روحه - براي من فرستاد، چنين مرقوم بود: «اما آنچه که از نماز خواندن وقت طلوع خورشيد و وقت غروبش پرسيده اي، اگر آن گونه که مردم مي گويند، باشد که: خورشيد از ميان دو شاخ شيطان طلوع کرده و در ميان دو شاخ شيطان غروب مي کند، پس هيچ چيزي بهتر از نماز، دماغ شيطان را به خاک نمي مالد؛ پس نماز را به پا دار و دماغ شيطان را به خاک بمال.
اما اينکه پرسيده اي چيزي وقف ما شده باشد، اگر صاحبش محتاج به آن باشد آيا مي تواند در آن تصرف کند يا نه؟ جواب اين است که: اگر آن شي ء وقف شده هنوز تسليم متولي نشده، صاحب ملک اختيار دارد که آن را از وقف بودن بيرون کند و آن را تملک نمايد؛ ولي اگر تسليم متولي وقف شده باشد، صاحب آن نمي تواند تصرف کند، خواه محتاج به آن باشد يا بي نياز از آن باشد.
و اما اينکه پرسيده اي کساني در اموال ما که در دست آنها ست، بدون اجازه ما تصرف مي کنند و استفاده آن را براي خود حلال مي دانند، هر کس اين کار را بکند ملعون است؛ و ما روز قيامت از وي باز خواست مي کنيم. پيغمبر (ص) فرمود: هر کس آنچه را که پيش عترت من حرام است حلال بداند، به زبان هر پيغمبري ملعون است؛ پس هر کس حق ما را تضييع کند از جمله ستمگران محسوب است و مشمول لعنت پروردگار خواهد بود چنانکه خداوند فرمود: «الا لعنة الله علي الظالمين.» [1] .
و اما اينکه پرسيده اي از بچه اي که ختنه شده و بعد از آن مجدداً غلاف و پوشش آلت او رشد کند، آيا بار دوم هم بايد ختنه شود يا نه؟ جواب اين است که واجب است دوباره ختنه شود، چون زمين از بول انسان ختنه نشده چهل روز به سوي خدا ضجه مي کشد.
و اما اينکه پرسيده اي شخصي نماز مي گزارد و آتش و تصوير و چراغ روشن مقابل وي قرار دارد، آيا نمازش صحيح است يا نه؟ و مردم پيش از تو در اين مورد اختلاف داشته اند، جواب اين است که: اگر نماز گزار از اولاديت پرستان و آتش پرستان نباشد، جايز است ولي اگر از اولادبت پرستان و آتش پرستان باشد، جايز نيست رو به روي آنها نماز بخواند.
و اما اينکه پرسيده اي املاکي براي شما وقف شده، آيا جايز است کسي آن را آباد کند و بعد از کسر مخارجي که خرج کرده بقيه درآمد آن را به ناحيه ما بفرستد، و اين کار را به خاطر ثواب بردن و تقرب به سوي ما متحمل شود؟ جواب اين است که: هيچ کس حق ندارد در مال کسي بدون اجازه صاحبش تصرف کند، پس چگونه جايز است کسي در مال ما تصرف کند؟ هر کس بدون اجازه ما اين کار را بکند، آنچه را که بر وي حرام بوده حلال دانسته، و هر کس بدون اجازه، چيزي از اموال ما را بخورد، مثل اين است که آتش مي خورد و به زودي به آتش جهنم خواهد افتاد.
و اما اينکه پرسيده اي شخصي املاکي را براي ما وقف مي کند و بعد از وقف، به دست کسي مي سپارد تا آن را آباد کند و مخارج خويش و زمين را از درآمد آن بردارد و بقيه را به ناحيه ما بفرستد، آيا جايز است؟ اين کارها براي کسي که از طرف واقف تعيين شده، جايز است؛ وليکن براي غير آن جايز نيست.
و اما اينکه پرسيده اي رهگذاري از کنار درختاني که به ما وقف شده، عبور مي کند و از ميوه آن مي خورد، آيإ؛ّّ براي او حلال است يا نه؟ جواب اين است که: خوردن آن براي رهگذر حلال و بردن آن حرام مي باشد. [2] .
توقيع ديگري از ناحيه امام زمان (ع) خطاب به محمد بن جعفر اسدي توسط محمد بن عثمان عمري صادر شده است که مطالب و مفاهيم آن مندرج در توقيع قبلي بود. اين توقيع ابتدايي است؛ يعني، بدون اينکه از حضرت سؤالي بکنند و نامه اي خدمت حضرت بفرستند، حضرت خودش مبادرت به ارسال اين توقيع نمود، و در آن، کساني که اموال امام زمان (ع) را براي خود حلال دانسته و به ناحق آن را مي خوردند، ملعون مي شمارد. و قسمتي از آن توقيع چنين است که: «بسم الله الرحمن الرحيم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين علي من اکل من مالنا درهما حراماً.» [3] .
از اين دو توقيع شريف معلوم مي شود اموالي که مردم به سوي امام (ع) مي فرستادند، چه به صورت هدايا، چه به صورت سهم امام (ع) يا به صورت نذر و امثال آن، در وصول آن به امام زمان (ع) کوتاهي مي شده و بعضي ها که آلوده به دنياي فاني بودند و ايمان در قلب آنها راه نيافته بود، بلکه در ظاهر اظهار ايمان مي کردند، با انتساب دروغين خود به امام زمان (ع) مي خواستند در آن اموال دستبرد زده و آنها را ملک شخصي خود قرار دهند.
و لذا امام زمان (ع) روي اين جهت تأکيد فراوان دارد، تا هم خود اين اشخاص متوجه شوند و هم مردم اموال را به دست افراد غير مطمئن نسپارند؛ بويژه در دوران محمد بن عثمان مدعيان دروغين نيابت زيادي بودند و علت اساسي آنها به چنگ آرودن اموال و ثروت بود.
پاورقي
[1] سوره هود، آيه 18.
[2] کمال الدين، ج 2، ص 520، حديث.49 احتجاج طبرسي، ج 2، ص.479 بحارالانوار، ج 53، ص 182 رواية 11.
متن عربي توقيع عبارت است از:
«حدثنا محمد بن احمد الشيباني؛ و علي بن احمد بن محمد الدقاق؛ و الحسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المؤدب؛ و علي بن عبدالله وّراق رضي الله عنهم قالوا: حدثنا ابوالحسين محمد بن جعفر الاسدي رضي الله عنه قال: کان فيما ورد علي من الشيخ ابي جعفر محمد بن عثمان - قدس الله روحه - في جواب مسائلي الي صاحب الزمان (ع).
اما ما سألت عنه من الصلاة عند طلوع الشمس و عند غروبها فلئن کان کما يقولون ان الشمس تطلع بين قرني الشيطان و تغرب بين قرني الشيطان فما ارغم انف الشيطان افضل من الصلاة، فصلها و ارغم انف الشيطان.
و اما ما سألت عنه من امر الوقف علي ناحيتنا و ما يجعل لنا ثم يحتاج اليه صاحبه، فکل ما لم يسلم فصاحبه فيه بالخيار، و کل ما سلم فلا خيار فيه لصاحبه، احتاج اليه صاحبه او لم يحتج، افتقر اليه او استغني عنه.
و اما ما سألت عنه من امر من يستحل ما في يده من اموالنا و يتصرف فيه تصرفه في ماله من غير امرنا، فمن فعل ذلک فهو ملعون و نحن خصماؤه يوم القيامة، فقد قال النبي (ص): «المستحل من عترتي ما حرم الله ملعون علي لساني و لسان کل نبي» فمن ظلمنا کان من جملة الظالمين، و کان لعنة الله عليه لقوله تعالي: الاّ لعنة الله علي الظالمين» و اما ما سالت عنه من امر المولود الذي تنبت علفته بعد ما يختن هل يختن مرة اخري؟ فانه يجب ان يقطع غلفته فان الارض تضج الي الله عزوجل من بول الاغلف اربعين صباحاً.
و اما ما سالت عنه من امر المصلي و النار و الصورة و السراج بين يديه هل تجوز صلاته فان الناس اختلفوا في ذلک قبلک، فانه جايز لمن لم يکن من اولاد عبدة الاصنام او عبدة النيران ان يصلي و النار و الصورة و السراج بين يديه، ولا يجوز ذلک لمن کان من اولاد عبدة الاصنام و النيران.
و اما ما سألت عنه من امر الضياع التي لنا حيتنا هل يجوز القيام بعمارتها و اداء الخراج منها و صرف ما يفضل من دخلها الي الناحية احتساباً للاجر و تقرباً الينا (اليکم) فلا يحل لاحد ان يتصرف من مال غيره بغير اذنه فکيف يحل دلک في مالنا، من فعل شيئاً من ذلک من غير امرنا فقد استحل منا ما حرم عليه، و من اکل من اموالنا شيئاً فانما ياکل في بطنه نارا و سيصلي سعيراً.
و اما ما سألت عنه من امر الرجل الذي يجعل لنا حيتنا ضيعة و يسلمها من قيم يقوم بها و يعمرها و يؤدي من دخلها خراجها و مؤونتها و يجعل ما يبقي من الدخل لنا حيتنا، فان ذلک جائز لمن جعله صاحب الضيعة قيما عليها، انما لا يجوز ذلک لغيره.
و اما ما سألت عنه من امر الثمار من اموالنا يمربها المار فيتناول منه و ياکله هل يجوز ذلک له؟ فانه يحل له اکله و يحرم عليه حمله».
[3] کمال الدين، ج 2، ص 522، حديث 51، احتجاج طبرسي، ج 2، ص.480 بحارالانوار، ج 53، ص 183، روايت 12.