بازگشت

نصب حجر الاسود توسّط امام زمان (ع) و جواب نامه جعفر بن قولويه توسّط آن حضرت



در سالي كه قرامطه در سال 339 حجرالاسود را براي نصب در جاي خود به مكّه مي بردند عالم بزرگوار شيخ جعفر بن قولويه به طرف مكّه حركت كرد تا شايد در مراسم آن شركت كرده و امام عصر (ع) را - كه طبق روايات، حجرالاسود فقط به دست امام معصوم (ع) نصب مي شود - را ببيند.

وقتي به بغداد رسيد مريض شد و نتوانست برود. لذا كسي را به عنوان نايب زيارت حجّ خود قرار داده و نامه اي نوشته و مُهر كرد و به نايب داد و گفت: «اين نامه را به شخصي كه حجرالاسود را به جاي خود نصب مي كند بده.» و در آن نامه از حضرت وليّ عصر (ع) مدّت عمر خود را و اينكه آيا از اين مريضي خلاصي مي يابد را سؤال كرده بود.

اين شخص مي گويد: «من وارد مكّه شدم و روزي كه مي خواستند حجرالاسود را نصب كنند به خُدّام كعبه پول دادم تا مرا نزديك ركن كعبه ببرند تا ببينم چه شخصي حجرالاسود را در جاي خود نصب مي كند.

هر كس مي آمد و حجرالاسود را بلند مي كرد تا در جاي خود قرار دهد قرار نمي گرفت، تا اين كه شخصي گندم گون و با چهره اي زيبا آمده و حجرالاسود را برداشت به جاي خود گذاشت و حجرالاسود در جاي خود مستقرّ شد و در اين حال صداي مردم بلند شد و آن شخص از همان راهي كه آمده بود برگشت.

من دنبال او رفتم و چشمانم را به او دوخته و مردم را به زحمت از خودم دور مي كردم بنابراين مردم خيال مي كردند من ديوانه ام، پس همه مردم راه را براي من باز مي كردند و من با اين كه با عجله به دنبال آن شخص مي دويدم و او به آهستگي و وقار راه مي رفت به او نمي رسيدم تا اينكه به جايي رسيدم كه كسي نبود.

آن شخص برگشته و به من فرمود: «آنچه با تو است را به من بده.»

نامه را به ايشان دادم بدون اين كه آن را بخواند فرمود: «به او بگو كه ترسي از مريضي خود نداشته باش. سي سال ديگر خواهي مُرد.»

ناگهان من گريه ام گرفت و ديگر نتوانستم حركت كنم. آن حضرت اين را فرمود و رفت و همانطور كه حضرت فرموده بود ابن قولويه 30 سال ديگر عمر كرد.»

( - فوائد الرّضويّه )