بازگشت

حكايت شصت و نهم: مرحوم سيد باقر قزويني



و همچنين از جناب شيخ باقر مذكور از سيد جعفر، پسر سيد گرانقدر، سيد باقر قزويني صاحب كرامات آشكار نقل كرد و گفت: با پدرم به مسجد سهله مي رفتيم، وقتي نزديك مسجد رسيديم به او گفتم كه اين سخنان را از مردم مي شنوم كه: هر كس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدي(ع) را مي بيند و من مي بينم كه اين واقعيت ندارد. آنگاه با حالت خشم و عصبانيت به من نگاه كرد و گفت: چرا واقعيت ندارد، به خاطر اينكه تو نديدي؟ آيا هر چيزي را كه تو نبيني واقعيت ندارد؟ و بسيار مرا سرزنش كرد، به طوري كه از گفته خود پشيمان شدم. داخل مسجد شديم در حالي كه كسي در مسجد نبود. آنگاه وقتي در وسط مسجد ايستاد كه دو ركعت نماز استجاره بخواند شخصي از طرف مقام حجّت(ع) متوجه او شد و به طرف سيد آمد. آنگاه به او سلام كرد و با او دست داد. پدرم رو به من كرد و گفت: اين چه كسي است؟ گفتم: آيا او مهدي(ع) است؟ فرمود: پس چه كسي است؟! و من به دنبال آن جناب دويدم اما كسي را در مسجد نديدم.