حكايت پنجاه و چهارم: ميرزا محمد استر آبادي
علامه ي مجلسي در بحار فرموده: گروهي از سيّد سند، ميرزا محمّد استر آبادي به من خبر دادند كه گفت: شبي در اطراف بيت اللَّه الحرام مشغول طواف بودم، ناگهان جوان خوشرويي را ديدم كه مشغول طواف بود.
وقتي نزديك من رسيد دسته گل سرخي به من داد و آن وقت، فصل گل نبود. آنرا گرفتم و بوييدم و گفتم: اي سيّد من اين از كجا است؟ فرمود: «از خرابات براي من آورده اند.» آنگاه از نظرم غايب شد و او را نديدم.