بازگشت

حكايت پنجاه و يكم: شيخ ابوالحسن شريف عاملي



دانشمند گرانقدر، شيخ ابوالحسن شريف عاملي در كتاب «ضياء العالمين» از حافظ ابونعيم و ابوالعلاء همداني كه هر دو به سند خود روايت كرده اند از ابن عمر كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «مهدي(ع) از روستايي كه به آن كرعه مي گويند بيرون مي آيد و بر سر او ابري است كه در آن ابر منادي، ندا مي كند اين مهدي، خليفه ي خداوند است. پس از او پيروي كنيد.» و جماعتي از محمّد بن احمد روايت كردند كه گفت: پدرم مرتب در مورد كرعه سؤال مي كرد و من نمي دانستم كه كرعه كجاست؟ پس شيخ تاجري با مال و حشم زياد پيش ما آمد و ما در مورد آن روستا از او پرسيديم. گفت: شما از كجا آن روستا را مي شناسيد؟ پدرم گفت: در كتاب هاي حديث آن را ديده ام و ماجراي آنرا شنيده ام. وقتي ظهر شد جواني را ديدم كه زيباتر و با ابهّت تر و گرانقدرتر از او هرگز نديده بودم بطوريكه ما از نگاه كردن به او سير نمي شديم. آنگاه با آنها نماز ظهر را با دستهاي رها شده، مثل نماز اهل عراق خواند. (نه مثل اهل سنّت كه كتف بسته مي خوانند.) وقتي نمازش تمام شد، پدرم به او سلام كرد و براي او قضيه ما را تعريف كرد. آنگاه ما چند روز در آنجا مانديم و هيچ مردمي مانند آنها نديديم و از آنها هيچ حرف بيهوده و لغوي نشنيديم. آنگاه از او خواهش كرديم كه ما را به راه برساند. او شخصي را همراه ما فرستاد و او با ما تا چاشتگاهي آمد ناگهان ديديم در همان جايي هستيم كه مي خواستيم. پدرم از آن شخص سؤال كرد كه آن مرد چه كسي بود؟ او گفت: او حضرت مهدي(ع) بود م ح م د بن الحسن و جايي كه آن جناب در آنجا است، نامش كرعه مي باشد كه از شهرهاي يمن است و از طرفي كه متصل به شهر حبشه است، ده روز راه است در بياباني كه آبي در آن نيست. عالم متقدم بعد از گفتن اين قصه فرموده: بين آنچه ذكر شده يعني خروج مهدي(ع) از كرعه و آنچه ثابت شده كه آن جناب ظاهر مي شود در اوّل ظهورش از مكّه، هيچ منافاتي وجود ندارد زيرا آن جناب از جايي كه در آن اقامت دارد بيرون مي آيد تا اين كه به مكّه مي آيد و او خود را در آنجا ظاهر مي كند.