حكايت يازدهم: سيد بن طاووس
سيد معظم مذكور (سيد بن طاووس) دركتاب «فرج الهموم في معرفة نهج الحلال و الحرام من النجوم» فرمود: به تحقيق درك كردم در زمان خود گروهي را كه گفته مي شد ايشان حضرت مهدي(ع) را مشاهده نمودند در ميان ايشان كساني بودند كه رقعه ها و عريضه هاي مردم را خدمت آن حضرت مي بردند و از اين جمله است قضيه اي كه درستي آنرا فهميدم و آن اينگونه است كه تعريف كرد براي من كسي كه اجازه نداده نامش گفته شود. پس گفت: كه از خدا توفيق زيارت آن حضرت را مسئلت كرده بود. پس در خواب ديد كه به آرزويش در زماني كه برايش مشخص كرده بودند، خواهد رسيد.
گفت: وقتي آن زمان رسيد او در حرم مطهر مولاي ما موسي بن جعفر(ع) بود. آنگاه صدايي را شنيد كه از قبل برايش آشنا بود و او به زيارت مولاي ما حضرت جواد(ع) مشغول بود.
پس براي اينكه مزاحم ايشان نشود، وارد حرم منور شد و در كنار ضريح مقدس حضرت كاظم(ع) ايستاد.
آنگاه آن كسي كه معتقد بود او حضرت مهدي(ع) است خارج شد و همراه او رفيقي بود و اين شخص آن جناب را مشاهده كرد ولي به خاطر رعايت ادب در حضور مقدس آن جناب با او صحبتي نكرد.