بازگشت

تطهير خود از وابستگي ها و ساكن شدن در جزيره خضراء



آنها به او مي گويند: «تا سه روز اينجا باش و خودت را تطهير كن، ما مي آئيم و تو را مي بريم.»

آقاي حاج محمّد يزدي در مورد كيفيّت تطهير فكر مي كند و بالأخره به اين نتيجه مي رسد كه شايد مراد از آن، قطع علاقه از آن ده هزار تومان است كه او با خودش براي ارتزاق برداشته است فلذا تصميم مي گيرد كه آن پول را بين فقراء و طُلّاب تقسيم كند.

بعد از تقسيم آن پول در آخر روز سوّم كه گرسنه مانده بود مي بيند كه آن دو مرد جوان آمدند و به وي گفتند: «حالا ما تو را به جزيره خضراء مي بريم و ديگر تو بر نمي گردي.»

بعد از بردن وي به جزيره خضراء (كه خانواده اش هيچ خبري از وي نداشتند) همان دو مرد جوان به درب خانه وي مي آيند و كيفيّت انتقال وي به جزيره خضراء را براي خانواده اش بيان مي كنند و مي روند.


پاورقي

( - منقول از آية اللّه سيّد محمّد مهدي لنگرودي. )