بازگشت

رفتن به مشهد مقدّس با طيّ الارض



حاج محمّد مي گويد: «از اينجا تا مشهد خيلي راه است و من با پاي پياده به اين زودي نمي توانم به آنجا بروم.»

آنها مي گويند: «ما شما را به آنجا مي بريم.» بعد هر يكي، يك دست او را مي گيرند و مي گويند: «چشمهايت را ببند.»

پس حاج محمّد يزدي چشمهايش را مي بندد. وقتي كه باز مي كند مي بيند كه در حرم حضرت امام رضا (ع) درمشهد است.