داخل شدن در جزيره بهشتي
از آن دنده ها بالا رفتم تا آنكه داخل جزيره شدم و خداي تعالي را بخاطر اين لطف بزرگ شكر كردم.
تا نزديك عصر در آن جزيره راه رفتم. منازل زيبايي ديدم كه بناهاي بلندي داشت لكن خالي بود و امّا آثار انسان در آنها بود. پس در محلّي از آن جا پنهان شدم.
هنگامي كه عصر شد بندگان و خدمتكاراني را ديدم كه هر يك بر اسبي سوار بودند. آنگاه فرود آمدند و فرشهاي خوب و زيبائي را گسترانيدند و اقدام به تهيّه طعام و طبخ آن نمودند.