در مدينه باهيه
او گفت: «رشد و پرورش من در مدينه باهيه بوده كه شهري است در نهايت شكوه و بزرگي و هزار و دويست روستا و دهستان در حول و حوش آن وجود دارد و عقل از كثرت مردم آن منطقه متعجّب و حيران مي ماند. «و لايحصي عددهم الاّ اللّه.» و تمام آن جماعت كثير، مسيحي هستند و بر دين حضرت عيسي مي باشند و در اطراف باهيه مذكور، جزاير بزرگ زيادي واقع است و همه مردم آن مسيحي بوده و در صحراها و بيابانهاي جزاير مذكور كه منتهي به نوبه و حبشه مي شود مردمان بسياري ساكن هستند و همه مسيحي بوده و از مذهب اسلام عاري مي باشند.
همچنين ساكنان حبشه و نوبه و بربر تعدادشان از حدّ معمول تجاوز مي كند كه همه مسيحي و بر دين حضرت عيسي هستند و مسلمان در مقابل زيادي ايشان، چون اهل بهشت هستند نسبت به دوزخيان.»
بعد از اداي اين كلام، خواست تا بر وزير معلوم سازد كه اگر كثرت، دليل حقيقت مذهب است، پيروان مسيحي بيشتر از پيروان مذاهب و اديان ديگر هستند.