سيّاح مي گويد: «چگونه نمي توانم داخل شوم؟!»

به او مي گويد: «تمام دستگاههائي كه با خود داري درهم خواهد شكست و خود نيز به بيرون جزيره پرت خواهي شد.

وي در جواب مي گويد: «اين حرف بيهوده را كنار بگذار، چه كسي مي تواند دستگاههاي مرا درهم بشكند و مرا به بيرون جزيره پرتاب كند؟! من اجازه بين المللي دارم و هيچ كس قادر بر اين كار نيست.» و كارت بين المللي خود، را از جيب بيرون مي آورد و نشان مي دهد.

آن شخص مي گويد: «از من گفتن و اعلام خطر بود، اكنون خود مي داني! هر اراده اي داري انجام بده.»

همين كه وي وارد جزيره مي شود، بدون اينكه با كسي مواجه شود تمام دستگاههاي وي درهم مي شكند و خودش به بيرون جزيره پرت مي گردد.