«شمعون بن صفا در انتظار امام زمان (ع)»
مي گويند: وقتي كه اميرالمومنين (ع) به جانب صفّين روان شد و از فرات گذشت، در هنگام نماز عشاء به كنار كوهي رسيد.
آن حضرت وضو ساخت و نماز خواند، وقتي از نماز فارغ شد با اعجاز آن حضرت، كوه شكافته شد و پير مرد محاسن سفيدي كه نوراني بود ظاهر گشت و گفت: «سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اي اميرالمؤمنين! خوش آمدي اي جانشين خاتم الانبياء» و بسياري از مناقب علي بن ابيطالب (ع) را برشمرد.
آن حضرت فرمود: «عليك السّلام اي برادرم شمعون بن صفا، جانشين عيسي (ع)، حال تو چگونه است؟»
او گفت: «خوشحال و خرسندم كه به ديدار مبارك تو نائل شده ام، من در اين مكان انتظار عيسي روح اللّه را مي كشم تا بخاطر فرزند تو حجّت خدا مهدي بن الحسن (ع) از آسمان فرود بيايد كه او در آخر الزّمان ظاهر خواهد شد و از دولت او، دنيا پر از عدل و داد خواهد گرديد.
اي جانشين پيغمبر خدا! هيچ كس را نديدم در دنيا كه بلاي او سخت تر از تو باشد و ثواب او در روز قيامت بيشتر، و رتبه و منزلت او بلندتر از تو باشد.
اي برادر! صبر كن بدان ستمها كه ابوبكر و عمر و عثمان و تابعان ايشان با تو كردند و بر تو تقدّم جستند و همه آن منافقان به همراه معاويه كه اكنون با تو در حال جنگ است مستوجب عقوبت و عذاب ابدي خواهند شد و در آخر الزّمان مهدي (ع) وقتي كه ظاهر مي شود انتقام خواهد كشيد كه خداوند از روي معجزه تمام پيامبران را زنده مي كند تا كارهاي شوم آن طغيانگران بر تمام مردم جهان ظاهر شود و من كه شمعون هستم با عيسي روح اللّه در حضور حضرت رسول اللّه (ص) اقامه شهادت خواهيم كرد و بر افعال ناشايسته ايشان گواهي خواهيم داد و تمام ائمّه هُدي نيز بر آن ستمي كه بر تو كرده اند اقامه شهادت خواهند كرد و آن دو مستوجب لعنت بي پايان گشته اند، و من انتظار مي كشم كه صاحب الامر (ع) ظهور كند.
اي اميرالمؤمنين! بر اين محنتها و سختيها صبر كن تا به حبيب خود محمّد مصطفي (ص) برسي و اگر آن منافقان مي دانستند كه خداوند جهان از براي آنها چه عذابي ذخيره كرده است گوشت بدن خود را با قيچي مي بريدند.»
وقتي شمعون سخن را به اينجا رسانيد گفت: «السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.»
پس آن كوه شكافته شده، بهم آمد و شمعون از نظر غايب شد.
( - خلاصة الأخبار )