بازگشت

ما را به هديه او نيازي نيست


نشا نه بازار مسلمانان، سر پوشيده هاي دور و دراز، طاق هاي گنبدي و دکان هاي ساده نبود.نشانه بازار مسلمانان، راستي، درستي، رحم و انصاف بود.

هر جا غير از اينها بود، مي گفتند:

اينجا بازار مسلمانان نيست.

داخل حج ره ها و دکانها، گفتگو از داد و ستد، تهيه و پخش کالاهاي مورد نياز مردم و تاءمني آسايش آنها بود، که بر اساس دستورهاي تجارتي اسلام دور مي زد. گاهي نيز در فکر و مشورت کمک و ياري بينوايان، و يا سر گرم کتاب خدا بودند هر چه بود، از عمر گرانبهاي خود، حداکثر استفاده را مي بردند و از همه بالاتر به ياد عزيزشان امام زمان (ع) بودند.

در شهر قم مردي بزازي - از شيعيان و دوستداران امام قائم (ع) شريکي داشت که او شيعه دوازده امامي نبود.از قضا پارچه گرانبها و جالبي به دست آنها افتاد.

مرد شيعه به شريکش گفت:

اين پارچه قابليت مولايم را دارد.

شريکش گفت من مولايت را نمي شناسم، ولي آن را به هر که مي خواهي بده.و او پارچه را براي امام زمان (ع) فرستاد.

آنگاه که پارچه به دست امام (ع) رسيد، آن را دو نيم کرد و نيمي از آن را پس ‍ فرستاد و فرمود: به مال مخالف و غير شيعه نيازي نداريم.