بازگشت

پايان يافتن سلطنت ستمگران و ظالمان




چهل و ششم: به جهت وجود حضرت قائم (ع)، سلطنت ستمگران و ظالمان در همه دنيا از پايان پذيرفته و از بين مي رود، زيرا دولت آن حضرت بنا بر عقيده بعضي از علما به قيامت متّصل مي شود و به عقيده بعضي ديگر به بازگشت ساير ائمّه (ع) منتهي مي گردد.

بعضي نيز معتقدند كه به دولت فرزندان آن حضرت متّصل مي شود، چنانكه شيخ مفيد در كتاب «ارشاد» فرمود: «بعد از دولت قائم (ع)، دولت ديگري نيست مگر آنچه كه در روايات درباره سلطنت فرزندان آن حضرت آمده كه البتّه به طور قطعي و حتمي نرسيده است.»

بيشتر روايات اين است كه: «مهدي نمي رود مگر چهل روز قبل از قيامت»

( - ظاهراً اين روايت اشاره به رجعت دوباره حضرت مهدي (ع) دارد. )

حضرت صادق (ع) مكرّر اين بيت را مي خواند:

لكل اناس دولة يرغبونها

و دولتنا في آخر الدّهر تظهر

( - «يعني: براي هر گروهي از مردم، دولتي است كه به آن رغبت مي كنند و حكومت ما در بعد از زماني از روزگار، ظاهر خواهد شد.» )

و در «غيبت» نعماني از امام باقر (ع) روايت شده است كه فرمود: «دولت و حكومت ما آخرين دولت است و خانداني نمي ماند مگر اينكه براي آنها دولتي است كه پيش از ما سلطنت كنند تا اينكه هرگاه كه راه و روش و سلوك ما را ببينند نگويند كه اگر ما سلطنت مي كرديم مثل سلوك اين جماعت سلوك مي كرديم، و اين سخن خداي عزّوجلّ است: «والعاقبة للمتّقين.»

( - سوره اعراف آيه 128 «يعني: سرانجام نيك براي پرهيزگاران است.» )

فضل بن شاذان در كتاب «غيبت» همين خبر را به سند صحيح از حضرت صادق(ع) روايت كرده است.



آنچه بيان كرديم نمونه اي از ويژگي ها و تشريفات الهيّه حضرت مهدي (ع) بود كه اندكي از مقامهاي عالي آن حضرت (ع) و بزرگي سلطنت آن حضرت ظاهر مي شود كه كسي نديده و نشنيده و نخواهد ديد.

شيخ نعماني در كتاب «غيبت» روايت كرده است كه شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: «آيا قائم متولّد شده است؟»

حضرت فرمود: «نه! اگر من او را درك كنم هر آينه در طول روزهاي زندگاني خود به او خدمت مي كنم.»

و ايشان بعد از نماز ظهر براي حضرت قائم (ع) دعا مي كردند. پس راوي عرض كرد: «براي خود دعا كردي؟»

حضرت فرمود: «براي نور آل محمّد (ع) و سبقت گيرنده از آنها و انتقام گيرنده از دشمنان آنها دعا مي كردم.»

و نيز حضرت كاظم (ع) مكرّر در مقام شمايل و حالات حضرت مهدي (ع) مي فرمود: «پدرم فداي آن كسي كه چنين است.»

در «كامل الزّيارات» از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه در ضمن اتّفاقهاي هنگام خروج آن حضرت، فرمود: «هيچ مرده مؤمني نمي ماند مگر آنكه سرور و شادي اين ظهور در قبرش داخل مي شود و اين مسئله هنگامي است كه در قبرهايشان به زيارت يكديگر مي روند و يكديگر را به خروج قائم (ع) بشارت مي دهند.»

صدوق با همين مضمون در كتاب «كمال الدّين» از حضرت علي(ع) روايت كرده است كه فرمود: «شادي و سرور بر قلب هر مؤمني وارد مي شود.»

شيخ نعماني از حضرت باقر (ع) روايت كرده است كه فرمود: «موسي بن عمران در سِفْر (بخش) اوّل از تورات نظر كرد و آنچه از قدرت و سلطنت و فضيلت كه به حضرت قائم(ع) داده مي شود را خواند.

موسي گفت: «پروردگارا! مرا قائم آل محمّد بگردان.»

به او گفتند: «اين قائم از فرزندان احمد است.»

سپس در سِفْر دوّم نگاه كرد و آن را نيز همينگونه يافت. سپس در سِفْر سوّم نگاه كرد و باز مانند همان را ديد. پس بار ديگر همان سخن را گفت و همان جواب را شنيد.»

در كتاب «رأي معين» روايت شده است كه حضرت رسول اكرم (ع) فرمود: «فرزندم حسين، غريب و تنها و تشنه، در بيابان كشته خواهد شد! كسي كه او را ياري كند بدرستي كه مرا و فرزندش قائمِ منتظر (ع) را ياري نموده است.»

در «بشارة المصطفي» از عمادالدّين طبري و «تحف العقول» و بعضي نسخه هاي «نهج البلاغه» از اميرالمؤمنين(ع) روايت است كه به كميل فرمود:

«اي كميل! هيچ علمي نيست مگر آنكه من آن را باز مي كنم و هيچ چيزي نيست مگر آنكه قائم (ع) آن را به پايان مي رساند.»

همه انبيا و اوصياء كه براي پاكسازي قلبها و زيبا كردن آنها به نور ايمان و پاك كردن آنها از كثافات و عقايد پليد و اخلاق رذيله مبعوث شدند، بخاطر موانع زياد، نتوانستند تمام اسباب را ظاهر كرده و رموز و اسرار را بيان كنند و هميشه مردم را بشارت مي دادند و آنان را به حضرت مهدي (ع) و زمان سلطنت آن حضرت ارجاع مي دادند.

پس هيچ چيز باقي نمي ماند مگر آنكه حضرت مهدي(ع) آن را بيان فرموده و به خلق مي رساند و ايشان را بسوي خداوند مي كشاند. چنانكه خدا در آيه وعده استخلاف و جانشيني فرموده كه: «ديگر ترسي براي جانشين ما باقي نمي ماند كه بخاطر احدي، حقّ را بپوشاند و مخفي كند.»

شيخ جليل، عليّ بن محمّد بن علي خرّاز در كتاب «كفايةالأثر» از رسول خدا (ع) روايت كرده است كه به حضرت علي(ع) فرمود: «يا علي تو از من و من از تو هستم. تو برادر و وزير من هستي. وقتي كه من بميرم، كينه ها در دلهاي هر قومي ظاهر شود و پس از من زود فتنه اي برپا مي شود و هر بيگانه و نزديكي در اين فتنه داخل مي شود و از شيعه مفقود مي شود پنجمين از هفتمينِ فرزندان من (يعني حضرت قائم (ع)) كه اهل زمين و آسمان براي فقدان او محزون مي شوند و بسياري از زنان و مردان مؤمن در هنگام نبودن او حيران مي گردند.»

آنگاه آن حضرت سر مبارك خود را كمي به زير انداخت و بعد بالا آورد و فرمود: «پدر و مادرم فداي آن كسي باد كه همنام و شبيه من و شبيه موسي بن عمران است و بر او لباسهايي از نور يا لباسهايي كه از شكاف آنها نور بيرون مي زند و انوار آن مانند لؤلؤ است مي باشد.»

شيخ طبرسي در «احتجاج» و ابن طاووس در «كشف اليقين» روايت كردند خطبه بليغه طولاني رسول خدا9 را كه در حجّةالوداع در غديرخم، در آن محضر عظيم خواندند و از جمله فقرات آن خطبه اين است كه: «اي مردم! آگاه باشيد كه من هشدار دهنده هستم و علي هدايت كننده است.

اي مردم! همانا من پيامبرم و علي جانشين من است.

آگاه باشيد كه آخرين امام از ما است و او قائم مهدي مي باشد كه درود خدا بر او باد.

آگاه باشيد كه او آشكار كننده دين است.

آگاه باشيد كه او فتح كننده دژها و درهم كوبنده آنهاست.

آگاه باشيد كه او هلاك كننده هر قبيله اي از مشركين است.

آگاه باشيد كه او مدركي است براي تمام خونبهاهاي اولياي خداوند عزّوجلّ.

آگاه باشيد كه او ياري كننده دين خداست.

آگاه باشيد كه او بَردارنده از درياي عميق است.»

در روايت سيّد مجازي اينگونه آمده است: «هر صاحب فضلي به فضلش و هر صاحب جهلي به جهلش مي باشد.

آگاه باشيد كه او همان كسي است كه خداوند او را انتخاب و اختيار كرده است.

آگاه باشيد كه او ارث برنده هر علمي است كه به تمام آن علم ها احاطه دارد.

آگاه باشيد كه اوست كه از پروردگار عزّوجلّش خبر مي دهد و به مسئله ايمان او هشدار مي دهد.

آگاه باشيد كه او رشيد و استوار است.

آگاه باشيد كه او همان كسي است كه تمام كارهايش را به خدا مي سپارد.

آگاه باشيد كه او همان كسي است كه به آنچه پيش رو دارد و انجام مي دهد بشارت داده شده است.

آگاه باشيد كه او باقيمانده حجّت و دليل است و هيچ حجّت و دليلي بعد از او نيست و هيچ حقّي نيست مگر با او، و هيچ نوري وجود ندارد مگر در نزد او.

آگاه باشيد كه هيچ غلبه كننده اي بر او نيست و هيچ ياري كننده اي بر عليه او نيست.

آگاه باشيد كه او وليّ خدا در روي زمينش است و حكم او در ميان آفريدگانش، و امين او در آشكارا و پنهاني اوست.)

پايان