بازگشت

نجات پيدا كردن از سرگرداني و مرگ در بيابان توسّط امام زمان (ع)



امير اسحاق استرآبادي مي گويد: «من در راه مكّه از قافله جا مانده و در بيابان سرگردان و حيران گرديدم به حدّي كه از زنده بودن خود مأيوس شدم.

پس مانند محتضر بر پشت خوابيدم و شروع كردم در خواندن شهادت كه ناگاه مولاي ما و مولاي عالميان و خليفه خداوند بر تمام مردم، حضرت صاحب الزّمان (ع) را در بالاي سر خود ديدم.

ايشان فرمود: «اي اسحاق! برخيز.»

پس برخاستم. حضرت مرا كه تشنه بودم، سيراب نمود و مرا به همراه خود سوار مركب نمود.

پس من شروع كردم در خواندن اين حزر و حضرت آن را اصلاح مي كرد تا آنكه تمام شد، ناگهان خود را در سرزمين ابطح ديدم. پس از مركب فرود آمدم و آن حضرت غايب شد و قافله ما بعد از نُه روز، به آنجا رسيد.

بين اهل مكّه مشهور شد كه من به طيّ الارض آمده ام. پس من خود را بعد از اداي مناسك حجّ پنهان نمودم.»

( - بحار الانوار )