بازگشت

رسيدن ظهور آقا امام زمان (ع)



پس از ديدن اين مناظر، اُميدواري كلّي حاصل شد، به نيل مقصود و حصول فرج. به تلفنچي سفارش شد چنانچه بشارتي رسيد، اطّلاع دهد. برگشتيم به نزد صفوف دعا. ديديم حال انقلابي بر اين بيچاره ها رُخ داده، بعضي به حال گريه، با لبهاي خشكيده، دست به دعا برداشته، حيرت زده ايستاده، بعضي جامه بر تن چاك زده و بي خود افتاده.

گفتم: «برخيزيد و هوشيار شويد كه اُميدواري حاصل شد.»

سپس ما را به تلفنخانه خواستند. رفتيم گوشي را گرفته، كه از طرف دنيا و خانه كعبه صداي جانفزا و دلخراش امام زمان بلند است: «أَلا يا اهل العالم! أنا الامام المنتظر! ألا و انّ جدّي الحسين قتل عطشاناً.» (اي مردم عالم! من امام منتظر هستم! اي مردم عالم! جدّم حسين (ع) تشنه و عطشان به قتل رساندند.)

برگشتيم به اردوگاه كه: «هر كس دوست دارد كه در ركاب فرزندم، انتقام از دشمنان بِكِشَد، برگردند با همان شمشيرهاي برهنه كه در دست دارند و سر از قبور خود برآرند.»

«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً.» (و بگو: حقّ آمد و باطل نابود شد. بدرستي كه باطل نابود شدني است.)

( - سوره اسراء آيه 81 )

بگوش هوش ز هاتف نگر چه مژده رسيد

شب فراق گذشت و نسيم وصل دميد

به بو تراب خبر آمد، اي غبارآلود

ظهور جان جهان شد، جهاني همي آسود

«و قد مضت جولة الباطل و طلعت دولة الحقّ.» (به تحقيق دوره جولانِ باطل، تمام شد و دولت حقّ، طلوع كرديد.)

پايان