بازگشت

موسيقي ها و صداهاي خوش بهشتي و صوت دل انگيز قرآن



بعد از صرف غذا و شرابهاي طاهره و ميوه، به روي تختها، مستريحاً (براي استراحت) لميديم. ساعتي نگذشت كه صداهاي زير و بم سازها بلند شد. صورتهاي خوش باالحان و مقامات موسيقي، كه انسان را از هوش بيگانه و از جاذبه هاي روحي ديوانه مي ساخت به گوش مي رسيد كه ناگهان صوتي به لحن حجاز، ممزوج به كرشمه وناز كه تلاوت سوره «هَلْ اَتي » مي نمود، بلند شد كه بسيار دلربا (بود) و ديگران احتراماً خاموش شدند، و من همانطور كه لميده بودم، چشم روي هم گذارده بودم كه هادي خيال كند خوابم و حرف نزند و نيز مرثيّات مبادا مرا از استماع غافل كند و لكن دو گوش داشتم و چهارگوش ديگر قرض نموده، ششدانگ حواسم مشغول استماع تلاوت آن سوره مباركه بود، تا كه سوره تمام و آن صوت نيز خاموش گرديد.

من نشستم و هادي نيز نشست. پرسيدم: «اين شهر را چه نام است؟»

گفت: «يكي از دهات دارالسّرور است.»

گفتم: «قربان مملكتي كه ده او اين است! پس شهر و عاصمه و پايتخت او چگونه خواهد بود؟»

پرسيدم: «صاحب آن صوت و قاري آن سوره مباركه كيست كه دلم را از جا كنده بود؟! چون اين سوره را در جهان مادّي، بسيار دوست داشتم بويژه كه در اين عالم روحاني و با اين لحن دلنواز، مرا حيات تازه و شوري در سر انداخت واين قاري را بايد بشناسم و ببينم.»

گفت: «نمي دانم! ولي بزرگ اين مملكت، گاهي براي سركشي از مسافرين مي آيد و ما لازم است كه به خدمت او برسيم براي امضاء تذكره و گويا صاحب اين صوت با او آمده باشد و شايد هم او را در آنجا ببينيم.»

گفتم: «هادي! ممكن است تذكره را امضاء نكند؟ و اگر نكرد بر ما چه خواهد گذشت؟»

گفت: «امكان عقلي كه دارد و در صورت امضاء نكردن، معلوم است كه كار، زار خواهد بود. ولي بعيد است كه امضاء نكند و تو اين سؤال را از باطن خود بكن.» «بَلِ الْإِنْسانُ عَلي نَفْسِهِ بَصيرَةٌ.» (بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.)

( - سوره قيامت آيه 14 )

پشتم از حرف هادي به لرزه درآمد و وجود خود را كه مطالعه نمودم، ديدم كه در بين بيم و اُميد، متردّدم.

«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّه.»

گفتم: «هادي! عجب، اينجا دارالسّرور است، تو كه بيت الاحزان كردي! برخيز برويم كه اضطراب من دقيقه به دقيقه افزوده مي شود. عاقل، از خطر امري كه ترسان است بايد هر چه زودتر اقدام كند.» «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً.» (خواه شاكر باشد يا ( - سوره انسان، آيه 3 )

ناسپاس.)