(مقدّمه)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين مالك يوم الدّنيا والدّين
درود بي پايان بر پيغمبر اسلام و اولاد او باد كه پزشكان تن و روان مردمانند و از گفته اوست: «دوستي دنيا يك بيماري بزرگي است كه همه بيماريهاي آدم از شاخ و برگ اوست و يادآوري از مرگ، داروي آن بيمار است.»
و بعد، اين بنده خدا مي گويد: كه پيش از اينكه سال يك هزار و سيصد و هفت شمسي بود (بيايد)، گزارشات خود را از آغاز آموزگاري تا به انجام نوشتم و نام آن نامه را «سياحت شرق» نهادم و در اين هنگام كه سال يك هزار و سيصد و دوازده شمسي بود (است)، گزارشات برزخي خود را نوشتم و نام اين نامه را «سياحت غرب» نهادم كه از من يادگاري و ملّت اسلام را پندباشد. پُرروشن است كه بدن عنصري و مادّي جهان طبيعت، حجابي است ضخيم و پرده اي است سخت بر روي ديده انسان از جهان ديگر و به مردن و بيرون شدن از اين جهان مادّي و برطرف شدن اين پرده، مي بيند و مي رسد به چيزهايي كه پيش از اين نمي ديد و نمي رسيد.
«لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطائَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ.» (هنگام جان دادن و سكرات مرگ، به ( - سوره ق آيه 22 )
انسان خطاب مي شود: تو از اين صحنه غافل بودي و ما پرده را از چشم تو كنار زديم و امروز چشمت، كاملاً تيزبين است.)