بازگشت

ظهور نور و انتقام از ظالم


ظهور نور و انتقام از ظالم

مرحوم شيخ صدوق رحمة اللَّه عليه به نقل از عبدالسّلام هروي حكايت كند:

روزي محضر شريف حضرت عليّ بن موسي الرّضا ( عليه السلام ) شرفياب شدم و پيرامون حديثي از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم كه فرمود: هنگامي كه امام زمان عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف خروج نمايد تمام ذرّيه قاتلين امام حسين ( عليه السلام ) را بجهت كردار پدرانشان نابود مي نمايد و انتقام خون جدّ مظلومش را مي گيرد؛ آيا صحيح مي باشد؟

امام رضا ( عليه السلام ) فرمود: بلي، صحيح است.

گفتم: آيه قرآن كه مي فرمايد: نمي توان گناه شخصي را بر ديگري تحميل كرد، چه مي شود؟

فرمود: خداوند متعال در تمام گفتارش صادق و راست گو است، وليكن ذرّيه قاتلين حضرت أباعبداللَّه الحسين ( عليه السلام ) چون راضي به كردار پدرانشان بودند و به اعمال و حركات زشت آن ها فخر و مباهات مي كردند، پس شريك جرم هستند.

چون هركس راضي به كردار ديگري - چه خوب و چه بد - باشد در ثواب و عقاب او شريك است، گرچه شخصي در مغرب ظلم كند و ديگري در مشرق نسبت به كار او راضي و خوشحال باشد، پس در اين صورت شريك جرم محسوب مي شود.

سپس افزود: امام زمان ( عليه السلام ) چنين افرادي را خواهد كشت.

بعد از آن عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! بعد از آن كه امام زمان ( عليه السلام ) خروج نمايد، ابتداء از كجا و نسبت به چه اموري اقدام مي فرمايد؟

امام رضا ( عليه السلام ) در جواب فرمود: وقتي قائم آل محمّد صلوات اللّه عليهم خروج نمايد، ابتداء به مجازات بني شيبه در مكّه مي پردازد، چون آن ها دزدان اوّليه اي هستند كه تمام اموال بيت اللَّه الحرام را دزديده اند و بدين جهت دست آن ها را طبق دستور اسلام جدا خواهد كرد.

( - عيون اخبارالرّضا ( عليهم السلام ) : ج 1، ص 273، ح 5. )





قاتل شيطان كيست؟

اسحاق بن عمّار گويد:

روزي محضر شريف امام جعفر صادق ( عليه السلام ) شرفياب شدم و پيرامون آيه شريفه قرآن: (رَبّ فَأنْظِرْني إلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قالَ فَإنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ * إلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ) سؤال كردم كه آخرين روز مهلت حيات شيطان چه زماني است؟

( - سوره حِجر: آيه 36 - 38. )

حضرت فرمود: آيا فكر مي كني تا قيامت و صحراي محشر باشد؟!

خير چنين نيست، بلكه منظور روز ظهور و قيام قائم آل محمّد صلوات اللَّه عليهم مي باشد؛ چون امام زمان (عجّ) را ظاهر گردد و قيام كند، وارد مسجد كوفه خواهد شد و شيطان در مقابل حضرت دو زانو مي نشيند و مي گويد: واي از اين روز كه چه روز سختي است.

پس از آن امام زمان ( عليه السلام ) او را به قتل مي رساند.

بنابراين مهلت شيطان تا آن روزي خواهد بود كه به دست پُر توان حضرت صاحب الزّمان (عجّ) به هلاكت أبدي خواهد رسيد.

( - تفسير عيّاشي: ج 2، ص 242، ح 14، بحارالأنوار: ج 63، ص 254، ح 116. )





آشنائي به درون و استجابت دعا

قاسم بن العلاء حكايت كند:

روزي مشكلات خود را در نامه اي نوشتم و اظهار داشتم كه مدّتي از عمر من سپري گشته و فرزندي ندارم، سپس آن نامه را براي حضرت صاحب الزّمان ( عليه السلام ) فرستادم.

پس از مدّتي كوتاه جواب نامه آمد ولي اشاره اي نسبت به فرزند نفرموده بود؛ پس نامه اي ديگر براي حضرت نوشتم و تقاضا كردم تا دعائي نمايد كه خداوند، فرزندي پسر به من عنايت فرمايد و نامه را ارسال كردم؛ در حالي كه هيچ خبري از وضعيّت همسرم نداشتم.

و چون جواب نامه آمد، نوشته بود: خداوندا! فرزندي پسر، عطايش فرما كه چشمش به آن روشن گردد و وارث او باشد.

پس به منزل رفته و از همسرم جويا شدم كه آيا آبستن مي باشد؟

پاسخ داد: بلي، ناراحتي و مانعي كه وجود داشت برطرف شد و در حال حاضر آبستن مي باشم؛ و خداوند متعال به بركت دعاي حضرت، فرزندي پسر به من عنايت فرمود.

( - اثبات الهداة: ج 3، ص 701، ح 141، مدينة المعاجز: ج 8، ص 106، ح 2721، بحارالأنوار: ج 51، ص 303، س 20. )





دريافت وجوهات و تعيين نماينده

مرحوم كليني، طوسي، راوندي و بعضي ديگر از بزرگان به نقل از محمّد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازي حكايت كنند:

پس از شهادت امام حسن عسكري ( عليه السلام ) أموال بسياري - از وجوهات توسط مؤمنين - نزد پدرم جمع شده بود، او متحيّر شد كه پس از آن حضرت به چه كسي رجوع كنيم.

پدرم تمام اموال را برداشت و با يكديگر حركت كرديم و راه دريا را به وسيله كشتي پيموديم و چون مسافتي را طيّ كرديم از كشتي پياده شديم؛ پدرم سخت مريض شد و پيش از آن كه رحلت نمايد، اظهار داشت: نسبت به حفظ اين اموال سعي و تلاش كن و آن ها را به دست صاحبش برسان.

من با خود گفتم: پدرم بدون جهت و بدون اطّلاع حرفي نمي زند و بيهوده وصيت نمي كند، بايد اين اموال را به عراق برسانم.

بر همين اساس آن ها را برداشتم و در بغداد، كنار رود دجله خانه اي كرايه كردم و در حالي كه هيچكس از افكار و موقعيّت من خبري نداشت، تصميم بر اين داشتم كه اگر كسي همانند حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكري ( عليه السلام ) پيدا شود و نشاني و خصوصيّات اموال را بگويد، تحويل او بدهم وگرنه مصرف زندگي خود نمايم.

پس از آن كه منزل را كرايه كردم، چند روزي را با همين سرگرداني سپري كردم، بعد از گذشت چند روز، ناگهان نامه اي توسّط شخصي به دستم رسيد.

وقتي نامه را گشودم، در آن با اشاره به تمام خصوصيّات اموال و صاحبان آن ها، به من خطاب نموده بود: اي محمّد ابراهيم! آن اموال و اشياء را تحويل حامل نامه بده.

چون تمام نشاني ها و خصوصيّات، حقيقت و واقعيّت داشت فهميدم كه فرزند امام عسكري ( عليه السلام ) ، حضرت مهدي امام زمان صلوات اللّه عليه نامه را فرستاده است، لذا آن ها را تحويل آورنده نامه دادم و چند روزي ديگر را در همان منزل ماندم تا آن كه نامه اي ديگر از همان حضرت به اين مضمون به دستم رسيد:

ما تو را به جاي پدرت قرار داديم و بايد در هر حالي كه هستي شكرگزار خداوند متعال باشي.

( - اصول كافي: ج 1، ص 434، ح 5، غيبة طوسي: ص 281، ح 239، إعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 261، الخرائج والجرائح: ج 1، ص 462، ح 7. )