بازگشت

شناخت امام زمان (عج)


شناخت امام زمان عليه السلام





آن كه امام زمانش را نشناسد



چشم انتظاري جز بر پايه شناخت ميسّر نيست. ابتدا بايد رهبريِ مبتني بر وحي و عصمت را شناخت و به لزوم و ضرورت آن معتقد شد تا بتوان خود را براي استقرار و پذيرش آن آماده ساخت. چنانكه ابتدا بايد نسبت به رهبر معصوم و امام معصوم از طرف خدا و پيامبر معرفت پيدا نمود تا بتوان در دوران غيبت او به اميد زمان ظهورش به اطاعت وي قيام كرد.

تا امام زمان ( عليه السلام ) شناخته نشود و امامت او مورد اعتقاد قرار نگيرد چگونه ممكن است انتظار شكل گيرد؟ چنين شناخت و اعتقادي اساسي ترين ويژگي منتظران به شمار مي آيد از آن رو كه خود از اركان مهم انتظار و مقدمه آن محسوب مي شود.

چنانكه امام سجاد ( عليه السلام ) مي فرمايد:

«اِنَّ اَهْلَ زَمانِ غَيْبَتِهِ، الْقائِلُونَ بِاِمامَتِهِ، الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ، اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانٍ؛ همانا مردم زمان غيبت او كه به امامت وي قائل باشند و در انتظار ظهورش به سر برند، برتر از مردم هر زمان ديگرند».

( - بحارالانوار / ج 52 / ص 122 / ح 4. )

و از همين جاست كه امام باقر ( عليه السلام ) اين ويژگي را قبل از انتظار بيان مي فرمايد:

«اَلْعارِفُ مِنْكُمْ هذَاالْاَمْرُ الْمُنْتَظِرُ لَهُ ... كَمَنْ جاهَدَ؛ از ميان شما هر كس كه اين امر را بشناسد و در انتظار آن باشد به منزله جهادگران است».

( - بحارالانوار / ج 24 / ص 38 / ح 15. )

بنابراين امام زمان ( عليه السلام ) و ويژگي هاي او را، دوباره بايد شناخت. امامت و نقش آن را ديگرباره با ديدي عميق تر و در گستره اي وسيع تر بايد بررسي كرد.

راستي! چرا عدم شناخت امام زمان ( عليه السلام ) همپاي شرك و جاهليت، و تكذيب او همرديف كفر و بي ايماني شمرده شده است. رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي فرمايد:

«مَنْ ماتَ وَ هُوَ لا يَعْرِفُ اِمامَهُ، ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً؛ كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است».

( - بحارالانوار / ج 23 / ص 76 / ح 1. )

«مَنْ كَذَبَ بِالْمَهْديِّ كَفَرَ؛ كسي كه مهدي را تكذيب كند كافر است».

( - الفتاوي الحديثيه / ابن حجر هيثمي / ص 37. )

و چرا در دعاي زمان غيبتِ امام زمان ( عليه السلام ) مي خوانيم:

«... اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ، فِاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتُكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينِي؛ خدايا حجت خويش را به من بشناسان، كه اگر حجت خود را به من نشناساني، از دينم گمراه خواهم شد».

( - اصول كافي / ج 1 / ص 337 / ح 5. )

آيا غير از اين است كه جز با شناخت امام، راه هدايت را نمي توان شناخت و جز با معرفت او، به معرفت ديني نمي توان دست يافت؟

به يقين شناخت امام عصر ( عليه السلام ) و پيروي از آن حضرت كه كليد همه معارف الهي است، با يادگيري نام ها و القاب و تاريخ ولادت و غيبت او حاصل نمي شود.

بايد در حكمت نام ها و نشانه ها و القاب او انديشه كرد. بايد در شگفتي هاي ولادت و زندگي او تأمّل نمود. بايد غيبت پر رمز و راز و طولاني او را به بررسي نشست و عوامل و لوازم آن را با نگاهي مسئولانه جستجو كرد.

بايد در كلمات و فرمايشات امام ( عليه السلام ) ، و در نامه ها و فرامين او تدبر و دقت نمود.

بايد آنچه را كه سبب خوشنودي و ناخوشنودي او است، باز شناخت. بايد اهداف و آرمان هاي او را فهميد.

اين انديشه و تأمّل و بررسي و دقّت و تدبّر و فهم وشناخت، مقدّمه اي تعهّدآفرين براي اطاعتي تعبّدآميز از امام زمان ( عليه السلام ) است، و چنين اطاعتي عين اطاعت از خدا وپيامبر ( عليه السلام ) است كه غايت ايمان و اسلام به شمار مي آيد.







نگاهي كوتاه بر زندگي امام زمان ( عليه السلام )



حضرت مهدي امام دوازدهم ( عليه السلام ) از ائمه شيعه اماميه و مهدي موعود و يگانه فرزند امام حسن عسكري ( عليه السلام ) مي باشد. همه شيعه اماميه بر امامت آن حضرت متّفقند و او را زنده و از انظار غايب و حضرتش را نقطه اميد خود و منجي عالم بشريت مي دانند و پيوسته در حوادث سهمگين زندگي به او پناه مي برند و منتظر فرج او هستند تا آنگاه كه حكمت الهي اقتضاي ظهور و خروج و تصرف ظاهري آن حضرت را نيز بكند و بنا به وعده خداوند زمين را از عدل و داد و مساوات پر كند و عظمت شريعت را تجديد نمايد و احكام الهي را در ميان مردم جاري سازد.

آن حضرت نزديك طلوع فجر، روز جمعه، نيمه ماه شعبان، سال 254 هجري قمري در شهر سامراء به طور مخفي و پنهان از ديد عموم، پا به عرصه وجود ( - مطابق با بيست و دوّم مرداد ماه، سال 247 هجري شمسي مي باشد. )

نهاد.

* جريان ولادت آن حضرت، همانند حضرت موسي كليم ( عليه السلام ) در كنار كاخ طاغوت زمان، مخفي و پنهان از ديد جاسوس ها و عموم مردم انجام گرفت.

* نام: م ح م م د صلوات اللَّه و سلامه عليه؛ و عجّل اللَّه تعالي في فرجه الشّريف..

( - نام و لقب مبارك آن حضرت به عنوان امام «محمّد، مهدي» ( عليه السلام ) طبق عدد حروف أبجد كبير - 92، 59 - مي باشد. )

( - طبق احاديث وارده: گفتن نام صريح امام زمان ( عليه السلام ) در زمان غيبت حرام و غيرمجاز است، كه بعضي از آن احاديث، ضمن چهل حديث منتخب خواهد آمد. )

نام آن حضرت همان نام حضرت رسول ( صلي الله عليه وآله وسلم ) است، در اخبار شيعه از بردن نام ايشان منع شده است و اكثر علماي شيعه نام ايشان را به تصريح ذكر نمي كنند، گرچه اين روايات شايد مربوط به زمان كودكي و دوران پيش از غيبت ايشان بوده است تا مخالفاني كه در تعقيب ايشان بوده اند به وجودشان راه نبرند. ولي به هر حال با القابي چون مهدي و حجت و قائم منتظر و خلف صالح و بقية الله و امام زمان و صاحب زمان و ولي عصر و امام عصر و... از آن حضرت ياد مي شود و يا به كنايه او را الحضرة، الناحية المقدسة، الغريم و... مي نامند.

* كنيه: ابوالقاسم، ابوجعفر و... .

* لقب: بيش از نهصد لقب براي حضرتش ذكر كرده اند كه در كتب مختلف موجود مي باشد از آن جمله: مهدي، حجّت، منتقِم، بقيةاللَّه الأعظم، قائم آل محمّد، صاحب الزّمان و... .

* پدر: امام حسن عسكري صلوات اللّه و سلامه عليه.

* مادر: به نام هاي نرجس، مليكه، ريحانه، صيقل و سوسن معروف است.

* نقش انگشتر: «أنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ خاصَّتُهُ».

* دربان: چهار نفر به نام هاي عثمان بن سعيد، محمّد بن عثمان، حسين بن روح، عليّ بن محمّد سمري، در غيبت صغري وكالت و وساطت حضرت را بر عهده داشته اند.

* حضرت داراي دو غيبت بوده است: يكي غيبت صغري - كه حدود هفتاد و پنج سال به طول انجاميد - و ديگري غيبت كبري مي باشد - كه تقريباً از سال 330 هجري قمري شروع شد.

و از آن زمان به بعد براي حضرت، وكيل و نائب خاصّ معرّفي و معيّن نشده است، بلكه مجتهدين جامع الشّرايط - به عنوان وكيل و نائب عامّ - امور جامعه را بر عهده داشته و دارند.

* آن حضرت در همين جامعه، بين افراد رفت و آمد و در مجالس به صورت ناشناس شركت مي نمايد؛ و نيز همه را مي بيند و شاهد اعمال همگان خواهد بود.

ولي ديگران هم گرچه او را مي بينند، امّا شخص حضرتش را نمي شناسند كه كدام يك از اشخاص مي باشد.

* افراد بسياري در غيبت كبري به محضر مباركش شرفياب شده اند و كسب فيض كرده اند.

* علائم و نشانه هاي متعدّد و گوناگوني جهت ظهور و قيام آن حضرت، توسّط معصومين ( عليهم السلام ) : بيان و مطرح شده است، كه در كتاب هاي مختلف اهل سنّت و شيعه به طور مشروح و مبسوط مذكور مي باشد.

* وقتي حضرت در مكّه معظّمه ظهور نمايد، 313 نفر از اصحاب وفرماندهان او از اطراف و شهرهاي مختلف در كنار كعبه الهي جمع شوند و در دست هر كدام شمشيري خواهد بود.

و سپس منادي بين زمين و آسمان گويد: اين مهدي موعود است كه ظهور كرده و به شيوه حضرت داوود و سليمان ( عليهماالسلام ) قضاوت خواهد نمود و بيّنه و شاهد، لازم ندارد.

* طبق آنچه در روايات آمده است: حكومت آن حضرت بين هفت تا نُه سال به طول خواهد انجاميد.

( - شخصي از امام جعفر صادق ( عليه السلام ) سؤال نمود كه امام زمان ( عليه السلام ) چند سال حكومتش به طول مي انجامد؟

حضرت فرمود: هفت سال، روزها و شبهايش به اندازه اي طولاني مي گردد كه يك سال آن مساوي است با ده سال از سالهاي دوران شما، پس مجموع حكومت آن حضرت هفتاد سال از سالهاي شما خواهد بود. غيبة طوسي: ص 474، ح 497، إعلام الوري : ج 2، ص 290.

* و در بعضي روايات آمده كه مدّت حكومت حضرت 309 (سيصد و نُه) سال خواهد بود. )

* مدّت امامت: حضرت بنابر مشهور بين روايات، روز جمعه، نُهم ربيع الاوّل، سال 260 هجري قمري پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سنين پنج سالگي به منصب و مقام عظمي و والاي امامت و خلافت نائل گرديد.

و از آن زمان تاكنون حدود 1167 سال مي باشد و در آينده تا هر لحظه كه خداوند متعال اراده نمايد، امامت و هدايت جامعه را به عهده خواهد داشت.

* مدّت عمر: آن حضرت حدود پنج سال، هم زمان با پدر بزرگوارش حضرت ابومحمّد، امام حسن عسگري ( عليه السلام ) بوده و پس از آن تا اين زمان - كه روي هم 1172 سال باشد - عمر پربركت آن حضرت مي باشد و در آينده تا هر زمان كه خداوند بخواهد، تداوم خواهد يافت.

* نماز امام زمان ( عليه السلام ) دو ركعت است، كه در هر ركعت سوره حمد يك مرتبه و چون به جمله «إيّاك نعبد و ايّاك نستعين» برسد، صد مرتبه آن را تكرار نمايد؛ و بعد از سوره حمد، يك مرتبه سوره توحيد خوانده مي شود، همچنين هر يك از ذكر ركوع و سجود را هفت مرتبه بگويد.

و چون سلام نماز را دهد، تسبيح حضرت زهراء ( عليها السلام ) را بگويد و در بعضي عبارات آمده است كه بعد از آن، نيز صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود.

و بعد از آن، حوائج مشروعه خود را از خداوند طلب نمايد.

( - ولادت و ديگر حالات حضرت برگرفته شده است از:

اصول كافي: ج 1، تهذيب الأحكام: ج 6، تاريخ اهل البيت ( عليهم السلام ) :، مجموعة نفيسة، أعيان الشيعه: ج 2، كشف الغمّة: ج 2، ينابيع المودّة، بحارالأنوار، جمال الاُسبوع، دعوات راوندي، إعلام الوري طبرسي: ج 2، دلائل الإمامة و... . )





نوّاب امام زمان ( عليه السلام )

بنا بر اخبار و روايات شيعه آن حضرت را دو غيبت است: صغري و كبري كه قصري و طولي نيز مي گويند. غيبت صغري هفتاد و چهار سال طول كشيد و در اين مدت چهار سفير يا نايب كه ايشان را «نواب» يا «ابواب» يا «سفراء» مي خوانند نامه ها و توقيعات حضرت را به مردم مي رسانده اند و خود به زيارت ايشان نائل مي شده اند. اين سفرا يا نواب چهارگانه به ترتيب عبارتند از:

1) ابو عمرو عثمان بن سعيد بن عمرو عمري اسدي عسكري.

وي از اصحاب امام هادي و امام عسكري ( عليهماالسلام ) بود و مراسم تغسيل و تكفين و تدفين امام يازدهم را بنا به وصيت آن حضرت انجام داد. او به حكم امام عسكري پيشكاري حضرت مهدي را بر عهده گرفت و تا زنده بود اين خدمت را ادامه داد.

2) ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد.

وي در زمان حضرت عسكري ( عليه السلام ) دستيار پدر بود و بعد از مرگ وي عهده دار سفارت امام گرديد. او كتابهايي در فقه تأليف نموده كه مطالب آن را از امام يازدهم و امام دوازدهم شنيده و پاكنويس كرده بود. يكي از آنها كتاب الاشربة است. ابو جعفر روز آخر جمادي الاولي 304 يا 305 در بغداد درگذشت و همانجا مدفون شد. او مدّتي حدود پنجاه سال پيشكار و وكيل امام زمان (عج) بود.

3) ابو القاسم حسين بن روح بن ابي بحر نوبختي.

ابو جعفر محمد بن عثمان دو سال پيش از مرگ، مشايخ و اعيان شيعه را جمع كرد و حسين بن روح را كه سالها دستيار مورد اعتمادش بود به جانشيني خود معرّفي نمود. وي از عقلاي زمان بود. وفاتش در شعبان 326 ه. ق. در بغداد اتفاق افتاد و در گورستان نوبختيه مدفون گرديد.

4) ابو الحسن علي بن محمد سمري.

وي بنا به وصيت حسين بن روح و امر امام زمان (عج) به سفارت و نيابت خاصه امام برگزيده شد و مدّتي نزديك به دو سال رابط بين امام غايب و شيعيان بود. وفاتش در نيمه شعبان 328 يا 329 ه. ق. در بغداد اتفاق افتاد و در آنجا به خاك سپرده شد. بعد از وفات او مدّت غيبت صغري و عصر سفارت و نيابت خاصه پايان پذيرفت و دوران غيبت كبري آغاز گرديد.

آخرين نامه و دستوري كه سمري از امام زمان دريافت نمود به مضمون ذيل نقل شده است:

«بسم اللّه الرحمن الرحيم.

اي علي بن محمد سمري خدا اجر برادران ترا در مصيبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز از دنيا خواهي رفت، پس خود را آماده كن و به احدي براي جانشيني خود وصيت نكن زيرا غيبت تامه آغاز مي شود و ديگر ظهوري نخواهد بود مگر به اذن خداي تعالي و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمين از جور خواهد بود. زود باشد كه در بين شيعيان كساني بيايند كه ادعاي مشاهده كنند. هر كس مدعي مشاهده من قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني بشود كذّاب و مفتري است. و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العليّ العظيم.»

بجز اين چهار تن كه «سفراء محمودون» و «نواب مرضيون» ناميده مي شوند ظاهرا كساني ديگر نيز در آن مدّت غيبت صغري به حضور امام رسيده اند. امّا كساني هم بوده اند كه به دروغ ادعاي سفارت و «بابيت» كرده اند و مورد تكذيب و لعن سخت شيعه قرار گرفته اند از قبيل «شريعي» و «نميري» و «حسين حلاج» و «شلمغاني» و غير ايشان.

با پايان زندگي علي بن محمد سمري عصر نيابت خاصه به انتها رسيد و دوره نيابت عامه آغاز گرديد. به اين معني كه از سوي امام شرايطي كلي و به طور عام تعيين شد كه در هر زمان بر هر كس منطبق شود سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود. در اين باره دلايل بسيار نقل شده كه از جمله آنهاست:

1) اسحاق بن يعقوب كليني از علماي شيعه راجع به تكليف شيعيان در غيبت كبري از امام سئوال كرد و توقيع ذيل در پاسخ او صادر گرديد: «...و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة أحاديثنا فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة اللّه» (در پيش آمدهايي كه براي شما رخ مي دهد بايد به راويان اخبار ( - المسائل العشر في الغيبة (شيخ مفيد): ص 10. )

ما (علما) رجوع كنيد. ايشان حجّت من بر شما هستند و من حجت خدايم.)

2) امام حسن عسكري ( عليه السلام ) در تفسير منسوب به او در ذيل آيه «و منهم أميون لا يعلمون الكتاب» درباره علما فرموده اند: «...أما من كان من الفقهاء ( - سوره بقره: آيه 78 . )

صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لأمر مولاه فللعوام أن يقلدوه» (هر يك از فقهايي كه بر نفس خود مسلّط باشد و دين خود را حفظ كند و ( - تفسير الامام العسكري ( عليهم السلام ) : ص 300. )

با هواي نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت كند بر همگان واجب است كه از او تقليد نمايند.)

3) كليني و صدوق و طوسي روايتي را كه معروف به «مقبوله عمر بن حنظله» است از امام صادق ( عليه السلام ) به مضمون ذيل نقل كرده اند:

«... هر كدام از شما كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام صاحب نظر باشد و احكام ما را بداند او را به حكومت برگزينيد كه من او را بر شما حاكم قرار دادم ...»

( - كافي: ج 1، ص 67. )

4) پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

( - مستدرك الوسائل: ج 17، ص 320 . )

يعني: همانطور كه انبياي بني اسرائيل حافظ دين موسي بودند و اطاعت آنان بر بني اسرائيل واجب بود علماي اسلام نيز حافظ دين پيغمبرند و اطاعت از آنان در احكام شرع واجب است.

اعتقاد شيعه اماميه بر غيبت امام دوازدهم و زنده بودن او در طي قرون متمادي و اعتقاد به ظهور او در آينده و در دست گرفتن حكومت و خلافت الهي موجب اعتراضات و شبهات فراوان از جانب مخالفان شيعه اماميه مخصوصاً از طرف فرقه وهابيّت شده است و علماي شيعه ناچار در هر عصري از اعصار به اين شبهات و اعتراضات پاسخ داده اند، و اكنون نيز علماي شيعه با برگذاري مناظرات با وهابيّت و با تأسيس سايتهاي مختلف و شبكه هاي تلويزيوني از ( - مانند شبكه سلام. )

شبهاتي كه آنها در اذهان جوانان شيعه و سني بوجود مي آورند پاسخ مي دهند، و بايد گفت مقاومت شديد ايشان در برابر حملات شديد دشمنان و رد شبهات و اعتراضات با وجوه منطقي و مستدل موجب شده است كه شيعه با ميليونها پيرو و معتقد در جهان از اركان مهم عالم اسلام شمرده شده و از جهت سياسي و ديني و فرهنگي و علمي از فرق مهم مذهبي عالم محسوب گردد.

در اثبات اصل مسأله امامت و وجوب تعيين و نصب آن از جانب خدا و در اثبات امامت خاصه هر يك از ائمه اثنا عشر و در اثبات وجود مهدي موعود ( عليه السلام ) و اينكه اين مهدي از نسل حضرت رسول ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و بنابراين از اولاد علي و فاطمه ( عليهماالسلام ) است مطالب و دلايلي در كتب كلامي شيعه گفته شده است كه در اينجا مجال كافي و لازم براي اين مباحث موجود نيست.

همين قدر متذكر مي گردد كه اين نوع استدلالات كلامي از قبيل استدلال بر نبوت انبيا و نبوت خاصه و نظاير آن است و روش آن نيز از همان قبيل است و برادران اهل سنت خود در احتجاج با اهل اديان ديگر همين اصول و روش را بكار مي برند و تفاوت در محتويات و مواد است.

پس در اينجا مسأله وجوب امامت و عصمت امام و عدد ائمه و نيز لزوم ظهور مهدي در آخر الزمان مسأله اي است حل شده و اين مسائل و مطالب در جاي خود بحث و حل شده است.



خصوصيّات حضرت از زبان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله )



حضرت جواد الأئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسين صلوات اللَّه عليهم اجمعين در حديثي بسيار طولاني حكايت فرمايد:

روزي بر جدّم رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد شدم، شخصي به نام أبيِّ بن كعب حضور داشت و سؤال و جواب هائي پيرامون ائمّه اطها ( عليهم السلام ) : مطرح شد تا جائي كه جدّم رسول اللَّه ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اظهار داشت:

خداوند متعال در صُلب يازدهمين خليفه ام، نطفه اي پاك و منزّه قرار داده است كه تمام انسان هاي مؤمن به وسيله آن شادمان و راضي خواهند شد.

خداوند تبارك و تعالي در عالم ذرّ عهد و ميثاق ولايت او را گرفته است و كساني نسبت به او كافر خواهند شد كه منكر خداوند باشند.

او امامي است پرهيزكار و پاك، مسرور كننده و رضايت بخش، هدايت گر و هدايت بخش، حكم به عدل مي نمايد و بر اجراي عدالت دستور مي دهد.

در تمام امور، خداوند حكيم را تصديق مي كند و خداوند هم او را تصديق و تأييد خواهد كرد، او از ديد افراد، مخفي و پنهان مي گردد تا زماني كه آمادگي ظهور و بيان احكامش در جامعه آشكار شود.

در طالقان گنج هاي ارزشمندي در انتظار اوست كه نه طلا است و نه نقره، بلكه مرداني قوي و پايدار خواهند بود.

خداوند متعال هنگام فزرندم، از تمام شهرها و دورترين نقاط اصحاب او را گرد يكديگر جمع مي نمايد كه به تعداد اصحاب جنگ بدر - يعني؛ سيصد و سيزده نفر - خواهند بود.

و طوماري در دست دارد كه در آن نام تمام اصحاب و يارانش با معرّفي كامل از جهت نسب، شهر، شغل و فاميل خانوادگي ثبت و ظبط گرديده است.

امام حسين ( عليه السلام ) افزود: أُبيّ بن كعب سؤال كرد: علائم و نشانه هاي ظهور او چگونه و چيست؟

جدّم رسول اللَّه ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در جواب او، فرمود: بيرقي مخصوص او قرار گرفته است كه هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بيرق، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مي زند و مي گويد:

اي وليّ اللَّه! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاكت برسان.

همچنين شمشيري مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است، كه هنگام خروج حضرتش شمشير از قلاف بيرون آيد و با قدرت خداوند به سخن آيد و گويد:

اي وليّ اللَّه! خارج و ظاهر شو، چون كه ديگر بر تو جائز نيست كه نسبت به دشمنان خدا ساكت و آرام بنشيني.

پس در همان حال، ظاهر و خارج مي گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر كجاي عالَم و در هر حالتي بيابد - پس از إتمام حجّت - به قتل خواهد رساند.

و او تمام حدود و احكام الهي را به اجراء در خواهد آورد، در حالتي كه جبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و شعيب فرزند صالح جلوي او قرار دارد.

و به همين زودي قبل از قيام قيامت، او را خواهيد يافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مي كنم.

سپس رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در ادامه فرمايش خود افزود: اي أُبيّ! خوشا به حال كسي كه در آن زمان حجّت خدا را درك كند و خوشا به سعادت كسي كه دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولايت و امامت او باشد، همانا كه خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاكت ها نجات مي بخشد.

( - إعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 186 - 190، إكمال الدّين صدوق: 264، ح 11، عيون اخبارالرّضا ( عليهم السلام ) : ج 1، ص 59، ح 29. )