بازگشت

نمونه هاي نويد قرآن درباره امام مهدي : 1- وارثان زمين


نمونه هاى نويد قرآن درباره امام مهدى : 1- وارثان زمين



برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني


1ـ قرآن در نويدى مى فرمايد:

(( وَ نُرِيدُ أَن نّمُنّ عَلى الّذِينَ استُضعِفُوا فى الأَرْضِ وَ نجْعَلَهُمْ أَئمّةً وَ نجْعَلَهُمُ الْوَرِثِينَ *
وَ نُمَكِّنَ لهَُمْ فى الأَرْضِ وَ نُرِى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مّا كانُوا يحْذَرُونَ
.))

(68)

يـعـنـى : و مـا اراده كـرديـم بـه كـسـانـى كـه در روى زمين تضعيف شده اند نعمتى گران ،
ارزانى داريم و آنان را پيشوايان (راستين ) و آنان را وارثان گردانيم .

و بـه آنـان در زمـيـن اقـتـدار و مـنـزلتـى شـايـسـتـه دهـيـم و از آنان به فرعون و ماهان و
سپاهيانشان چيزى را كه از آن مى هراسيدند، نشان دهيم .

امير مؤ منان عليه السلام در تاءويل اين آيه شريفه مى فرمايد: ((دنيا پس از چموشى و
سـركـشـى ، بـسـان شـترى كه از دادن شير به دوشنده اش خوددارى مى كند و آن را براى
بچه اش نگه مى دارد، به ما روى خواهد آورد.))(69)

سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت كه :

(( وَ نُرِيدُ أَن نّمُنّ عَلى الّذِينَ استُضعِفُوا فى الأَرْضِ وَ نجْعَلَهُمْ أَئمّةً وَ نجْعَلَهُمُ الْوَرِثِينَ
...))

((ابن ابى الحديد)) در اين مورد مى نويسد: ((بزرگان دينى و همفكران ما با اين واقعيت
تـصـريـح مـى كـنـنـد كـه ايـن بـيـان امـيرمؤ منان عليه السلام نويد از آمدن امام و پيشواى
بزرگى است كه فرمانرواى زمين و زمان مى گردد و همه كشورها در قلمرو قدرت او قرار
مى گيرند...))(70)

آرى ! سـخـن اميرمؤ منان عليه السلام بيانگر آن است كه دنيا پس از سختى و بيداد بسيار
نـسـبـت بـه خـانـدان پيامبر(ص ) سرانجام بسوى آنان روى خواهد آورد. آنان بر كران تا
كـران گـيـتـى حاكم و بر دشمنان كينه توز خويش پيروز مى گردند. انبوه مشكلاتى كه
بـسـان سـنـگـهـا و صـخره ها سر راه نهضت آسمانى عدالت خواهانه و مقدس آنان قرار درد
هـمـگى رام و كنار مى رود و دنيا پس از سختى و بدرفتارى با آنان برايشان آسان و پس
از تلخى و مرارتش شيرين و پس از سركشى اش خاضع و پس از گردن فرازيش مطيع و
منقاد آنان مى گردد.

و نيز از اميرمؤ منان عليه السلام آورده اند كه فرمود ((مستضعفان ياد شده در قرآن كريم
كـه خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواى مردم روى زمين قرار دهد ما خاندان پيامبريم .
خـداونـد سـرانـجـام ((مهدى )) اين خانواده را بر مى انگيزد و بوسيله او، آنان را به اوج
شكوه و عزت و اقتدار مى رساند و دشمنانشان را به سختى ، به ذلت مى كشد.))(71)

سخن كوتاه در تاءويل آيات

ايـنـك كـه سـخن به تاءويل آيات رسيد مناسب است جهت آگاهى بيشتر شما خوانندگان
گرامى ، سخنى در اين مورد ترسيم گردد.

تاءويل

واژه شـنـاسـان ((تـاءويـل )) را بـرگـردانيدن واژه و سخن از معناى ظاهرى به معناى
حقيقى و باطنى آن ، معنا كرده اند.(72) تاءويل و تعبير خوابها نيز اينگونه است .

بـراى نـمـونـه : حـضرت يوسف عليه السلام در خواب يازده ستاره و خورشيد و ماه را مى
بيند كه در برابر او سجده مى كنند و آنگاه پس از سالهاى طولانى كه حضرت يعقوب و
فـرزنـدانـش به مصر مى روند، آن خواب و معناى حقيقى آن ، روشن مى گردد كه قرآن مى
فرمايد:

((... هَذَا تَأْوِيلُ رُويَاى مِن قَبْلُ ...)) (73)

هنگامى كه آنان بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را نزد خويشتن جاى داد و گفت : ((اين
است تعبير آن خواب من كه اينك پروردگارم آن را تحقق بخشيده است .))

و درسـت هـمـيـن بـيـان در تـاءويـل و تـعـبـيـر خـوابـهـايـى اسـت كـه ((يـوسـف )) در
تـاءويـل آنـهـا مـى فرمايد: ((غذاى روزانه شما را هنوز نياورده باشند كه من پيش از آن ،
شما را از تعبير آن خوابها، چنانكه پروردگارم به من آموخته است ، خبر دهم ....))

اميرمؤ منان عليه السلام در روايت از پيامبر(ص ) در مورد آموزش و فراگيرى دانشش از آن
حـضـرت مـى فـرمـايـد: ((هـيـچ آيـه اى نـيـسـت جـز ايـنـكـه آن گـرامـى ، مـعـنـاى نـهـان و
تاءويل آن را به من آموخت .))(74)

بازگشت به بحث

در آيـه مـورد بحث كه ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح
مى كند كه :

((... وَ نُرِيدُ أَن نّمُنّ عَلى الّذِينَ استُضعِفُوا فى الأَرْضِ وَ نجْعَلَهُمْ أَئمّةً وَ نجْعَلَهُمُ الْوَرِثِينَ .))

يـعـنى :... و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمتى گران ارزانى داريم و آنان
را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم .

در ايـنـجـا مـعـنـاى ظـاهـرى ايـن اسـت كـه خـداونـد عـزت و اقـتـدار بـنـى
اسـرائيـل را بـه آنـان بـاز پس مى دهد و ((فرعون )) و ((ماهان )) و سپاهيانشان را به
بوته هلاكت مى سپارد.

اما معناى نهان آيه شريفه غير از معناى ظاهرى و روشن آن است . آن معنا اين است كه : مقصود
از تـضـعـيـف شـدگـان در آيه شريفه ، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده و بر
آنان ستم كرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترين بيدادگرى را در مورد آنان
روا داشته اند.

پيامبر گرامى (ص ) در تبيين اين مطلب فرمود:

((انتم المستضعفون بعدى )) (75)

يعنى : شما تضعيف شدگان پس از من هستيد.

و اين واقعيت تاريخى كه پيامبر از آن خبر داد، هيچ نيازى به اثبات ندارد.

تـاريخ اسلامى و روند آن ، به صراحت و با رساترين صداى خويش گواهى مى كند كه
مـردم از هـمـان روز رحـلت پـيـامـبـر، خـانـدان او را بـا
كمال تاءسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را بسختى تضعيف كردند.

اگر شما خواننده عزيز به كتابهايى نظير ((مقاتل الطالبين )) مراجعه كنى ، با انواع
مصيبتها و رنجها و بيدادگريهايى روبرو مى گردى كه بر خاندان پيامبر باريده است ،
چـرا كـه زورمندان و سلطه گران اين نسل پاك و پاكيزه را بشدت تضعيف نمودند و آنچه
دلهـاى لبـريـز از كـيـنـه و جـاه طلبى شان خواست ، در دشمنى با آنان انجام دادند و كار
بـجـايـى رسـيـد كـه مـردم دنـيـا پـرسـت در راه تـقـرب بـه فرمانروايان و بدست آوردن
دل آنـان سـرهـاى مـقـدس ‍ فـرزنـدان پـيـامـبـر(ص ) را بـه حـاكـمـان هديه بردند،(76)
همانگونه كه ((جعفر برمكى )) و عنصرى از اين قماش ‍ چنين كردند....

و راستى چه تضعيفى از اين بدتر و ظالمانه تر...؟!!!

امـا اراده خـدا بـر آن قرار گرفت كه بر اين نسل پاك و مظلوم تاريخ و بر رهروان راه و
پيروان ستمديده آنان ، كه همواره زير فشار و سركوب و تحقير و ذلت قرار داشته و از
سـاده تـريـن حـقـوق بـشـرى نـيـز مـحـروم هـسـتـنـد و زورمـنـدان آزادى و كـرامـت آنـان را
پايمال ساخته اند، تفضيل فرموده و حكومت و فرمانروايى زمين و زمان را بر آنان ارزانى
دارد. حكومت و اقتدارى كه مرزهاى آن دو اقيانوس منجمد شمالى و جنوبى باشد و همه مناطق
گـونـاگـون و مـحـيـطـهـاى بـهـم پـيـوسـتـه مـيـان ايـن دو را
شـامـل گـردد. حـكومت منحصر به فرد و بى نظيرى كه بدون هيچ مزاحم و رقيب و مخربى
حـكـم رانـد و از اقـتـدار و نـيروى كامل و كارآيى و خلاقيت بى نظيرى براى اداره شايسته
خانواده بزرگ بشرى برخوردار باشد و زمين و زمان و دلها را آباد سازد كه در اين مورد
بزودى بحث خواهيم كرد...

نكته ديگر

در پـايـان بـحـث ، در مـورد آيـه 4 و 5 از سـوره مـبـاركـه قـصـص ، نـكته ديگرى نيز
شايسته طرح است و آن اينكه :

مـمـكـن اسـت ايـن تـاءويل و معناى نهان آن از آيه شريفه كه امامان نور عليهم السلام آن را
آشـكـار سـاخـتـه انـد از ظـاهـر آيـه نـيـز دريـافـت گردد، چرا كه در صدر آيه 5، دو واژه
((نريد)) و ((نمن )) بصورت مضارع كه از آينده خبر مى دهد، بكار رفته است .

از آنـجـايـى كـه ايـن آيات پس از گذشت هزار سال از عصر ((موسى )) بر قلب مصفاى
پـيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرود آمده است مى توان گفت كه : اگر در مورد بنى
اسـرئيـل بـود مـى تـوانـسـت بـصـورت مـاضـى كـه از گـذشـتـه پـيـام دارد،
نـازل گـردد، ايـنـگـونـه : ((واردنـا ان نـمـن )) و يـا ايـنـگـونـه : ((مننا على الذين
استضعفوا))
همانگونه كه در ديگر آيات قرآن بصورت ماضى بكار رفته است .

براى نمونه :

((لَقَدْ مَنّ اللّهُ عَلى الْمُؤْمِنِينَ ...))(77)

((...فَمَنّ اللّهُ عَلَيْكمْ ...))(78)

((وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلَيْك مَرّةً أُخْرَى ))(79)

((وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ ))
(80)

خـداوند در همه اين آيات ، واژه مورد نظر را به صورت ماضى به كار برده است ، اما در
آيه مورد بحث بصورت مستقبل ((و نريد ان نمن ))

آيـا خـود ايـن نـكـتـه ، نـشـانـگـر ايـن واقـعـيـت نـمـى تـوانـد بـاشـد كـه مـعـنـاى نـهـان و
تاءويل آيه شريفه را از ظاهر و تفسير آن نيز مى توان دريافت ؟

در آيه بعد نيز همينگونه است : ((و نرى فرعون و هامان ...))

و جاى اين سؤ ال كه چرا نفرمود: ((و اءورينا فرعون و هامان ؟))

و نـيـز در واژه هاى : ((نريد)) و ((نجعلهم )) و باز ((نمكن )) و ((نرى ))(81) اين
واژه هـاى شـشـگـانـه بـصـورت مـسـتقبل آمده اند و نه ماضى ، در صورتى كه مى توانست
ماضى باشند.

يك سؤ ال :

مـمـكن است اين سؤ ال طرح گردد كه : ((فرعون )) و ((هامان )) و سپاهيانشان ، هزار
سال پيش از نزول قرآن نابود شده اند با اين وصف ، چگونه مى توان آيه مورد بحث را
به واپسين حركت تاريخ و آينده جهان تاءويل نمود؟

پاسخ :

پـاسـخ ايـن اسـت كـه واژه ((فـرعـون )) در فـرهـنـگ ديـن و ديـن شـناسان ، به مفهوم
خـودكـامـگى و بيدادگرى و تجاوز و خود برتر بينى است و نام همه زمامداران خودكامه و
خـودپـرسـت و تـجـاوز كـار، ((فـرعـون )) مـى بـاشـد، چـرا كـه هـر عـصـر و زمـانـى را
((فرعونى )) خواهد بود و هر جامعه و امتى را فرعونها.

از دو امـام گـرانـقـدر حـضـرت بـاقـر و صـادق عـليـهـمـاالسـلام در
تاءويل آيه مورد بحث روايت كرده اند كه : ((در اين آيه شريفه ، منظور از ((فرعون ))
و ((هـامـان )) دو عـنصر خودكامه از قريش اند. خداوند آن دو را به هنگام ظهور مهدى عليه
السـلام زنده مى كند و از آنان به خاطر آنچه مرتكب شدند بازخواست مى نمايد و آنان را
بـه كـيـفـر جـنـايـتـشـان مـى رسـانـد. و مـنظور از سپاهيان آن دو نيز، پيروان اين دو عنصر
خـودكـامه اند، همانانى كه با آن دو همكارى كردند و بر خط آنان گام سپردند و نام آنان
را سر زبانها انداختند.))(82)