بازگشت

حضرت اميرالمؤ منين و تعريف امام عليه السّلام


برگرفته از كتاب : نشانه هاى ظهور

و انما الائمة قوام الله على خلقه و عرفاؤ ه على عباده لايدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه و لايدخل النار الا من انكرهم و انكره . (212)

و پيشوايان براى خلق پيرو (امر و نهى ) خداوند هستند و او را به بندگانش مى شناسانند. داخل بهشت نمى شود مگر كسى كه آنها را بشناسد و ايشان هم او را بشناسند و داخل آتش ‍ نمى شود مگر كسى كه منكر آنان باشد و ايشان هم او را از آن خويش ندانند.

امام اميرالمؤ منين در اين خطبه كوتاه در اوصاف ائمه معصومين و فرستادگان خداوند با اشاره به سه اصل مسلم فرموده اند:

اول :

اين ذوات مقدسه از طرف خداوند متعال ماءمور قيام براى هدايت و ارشاد مخلوقات الهى هستند. نهايت اينكه براى هر كدام برنامه خاصى از طرف آفريننده جهان تدوين شده است كه ناگزير بايد بر طبق آن عمل كنند (خانه نشينى ، دست به شمشير بردن ، با دشمن صلح كردن ، معارف عاليه اسلام را به زبان دعا به مردم رساندن ، باب مكتب علوم اهل بيت را به روى افراد گشودن و تربيت هزاران شاگرد برجسته ، در زندانها جان دادن و به وسيله مناجات مردم را متوجه مبداء و معاد كردن ) تا وقتى كه ان شاءالله نوبت به حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء برسد و جهان را آباد و معمور فرمايد و ريشه ظلم و بيدادگرى را از بيخ و بن بركند و عدل و داد واقعى را در سرتاسر جهان پياده كند و حكومت جهانى الله را در سرتاسر گيتى فرمانروايى بخشد.

دوم :

ائمه معصومين مركز عرفان و شناسايى ذات حق در ميان مردم هستند و اگر افراد جامعه بخواهند نسبت به عالم غيب عرفانى پيدا كنند و احكام و مقررات الهى را فرا بگيرند، تنها اين ذوات مقدسه هستند كه مى توانند به آنها آگاهى بدهند، همان گونه كه در زيارت مبارك ((جامعه كبيره )) مى خوانيم ((السلام على محال معرفة الله )). (سلام بر جايگاههاى شناخت خدا).

سوم :

بهره بردارى از بهشت و نعمتهاى ابدى آن در گرو عرفان و شناسايى ائمه دوازده گانه سلام الله عليهم اجمعين و دور ماندن از جهنم و عذابهاى دردناكش در سايه ايمان و اعتقاد به اين ذوات مقدسه است .

به هر حال ، وصول به سعادت ابدى در سايه پيروى و اطاعت از فرمان اين عزيزان خواهد بود.

در روايت زير به مناسبت آيه شريفه ((واستمع يوم الخ )) (213) از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمودند:

قال ينادى المنادى باسم القائم واسم ابيه عليهما السلام و الصيحة فى هذه الاية صيحة من السماء و ذلك يوم خروج القائم عليه السّلام . (214)

منادى از آسمان قائم ما را به اسم و نيز اسم پدرش معرفى مى كند و صيحه در اين آيه صيحه از آسمان است و آن روز، روز قيام مهدى ما است .

معاوية بن عمار از حضرت امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه 41 سوره رحمان (215) نقل مى كند كه فرمودند:

لو قام قائمنا عليه السّلام يعرف اعداؤ نا بسيماهم فياخذهم بنواصيهم واقدامهم يخبطهم هو و اصحابه بالسيف خبطا. (216)

در هنگام قيام مهدى قائم ما دشمنان ما به وسيله صورتهايشان شناخته مى شوند. آنگاه آن حضرت و ياران عزيزش آنها را دستگير و منكوب خواهند ساخت .

عمر بن خنظله روايت مى كند كه ضمن خواندن آيه 4 سوره اشعرا (217) از امام صادق عليه السّلام پرسيدم : نشانه هاى قيام قائم شما چيست ؟ فرمودند:

خمس علامات لقيام القائم عليه السّلام الصيحة و خروج السفيانى والخسف و قتل النفس الزكية و اليمانى قال فتلوت هذه الاية فقلت له اءهى الصيحة قال نعم . (218)

براى قيام قائم ما پنج علامت است :

1. صيحه آسمانى (كه البته تمام مردم كره زمين آن را مى شنوند و به زبانهاى مختلف ترجمه مى شود تا همه مردم بدانند).

2. خروج سفيانى (كه از نوادگان بنى اميه است ).

3. خسف و فرورفتن (در زمين بيداء كه ظاهرا فرورفتن لشكر سفيانى باشد). 4. كشتن نفس زكيه (در بين ركن و مقام كه البته از دوستان خوب امام عصر روحى له الفداء است ).

5. خروج يمانى .

مى گويد: آيه بالا را خواندم و عرض كردم : اين است صيحه ؟ فرمودند: آرى .

ابى سعيد در حديث زير، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت به چند نشانه از مشخصات وجودى حضرت بقية اللّه ارواحنا له الفداء چنين اشاره فرموده اند:

المهدى منى اجلى الجبهة اقنى الانف يملاء يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا (219)

1. مهدى از من است (بنابراين ، حتما بايد از فرزندان آن حضرت باشد، و در نتيجه ، مدعيان دروغگو رسوا خواهند بود).

2. پيشانى او (مهدى روحى له الفداء) گشاده است .

3. بينى او قلمى و كشيده است .

4. كره زمين را پر از عدل و داد مى كند و چناچه از ظلم و جور پر شده باشد.

ابو داود، ابن ماجه ، طبرانى و حاكم از ام سلمه نقل كرده اند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

المهدى من عترتى من ولد فاطمة . (220)

مهدى از خاندان من است و او از فرزندان دخترم فاطمه عليهاالسلام خواهد بود.

بنابراين حديث ، مدعيان مهدويت كه از فرزندان فاطمه عليهما السلام نباشد دروغگو خواهند بود. - لعنة الله عليهم -.

ابى سعيد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله حديث مى كند كه آن حضرت فرمودند:

ابشركم بالمهدى رجل من قريش (من عترتى ) يبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلازل فيملا الارض قسطا كما ملئت جورا و ظلما و يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض ‍ و يقسم المال صحاحا فقال له رجل ما صحاحا قال بالسويه بين الناس و يملاء قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله حتى انه ياءمر مناديا فينادى من له حاجة الى فما ياءتيه احد الا رجل واحد ياءتيه فيساءله فيقول ائت السادن حتى يعطيك . (221)

بشارت بدهم به شما به مردى از خاندانم كه نام او مهدى است . در ميان امت من برانگيخته مى شود در حالتى كه اختلاف فوق العاده اى در ميان مردم به وجود آمده و اركان اجتماع متزلزل است . او (مهدى من ) جهان را پر از عدل و داد مى كند بعد از اينكه پر از ظلم و جور شده باشد. در سايه حكومت عدل پرورش اهل آسمانها و ساكنان زمين راضى و خوشحال هستند، اموال بيت المال را بالسويه تقسيم مى كنند (آرى ، در آن دولت تبعيض وجود ندارد)، قلبهاى امت من پر از بى نيازى خواهد بود و عدل حكومتش سرتاسر دنيا را خواهد گرفت و چندان عدالت گسترش مى يابد كه منادى از طرف آن حضرت ندا مى دهد كه هر كس نيازى دارد به سوى ما بيايد تا احتياج او تاءمين شود. فقط يك نفر مراجعه مى كند. پس ، از او درخواست مى كند. مى فرمايد: پيش خادم و پرده دار برو تا به تو بدهد.

احمد، نعيم بن حماد، حاكم و ابونعيم از ثوبان نقل مى كنند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

اذا راءيتم الرايات السود قد اقبلت من خراسان فاءتوها ولو حبوا على الثلج فان فيها خليفة الله المهدى . (222)

هنگامى كه پرچمهاى سياه را كه از خراسان مى آيند مشاهده كرديد به آن جمعيت ملحق شويد اگر چه روى برفها (با سينه ) حركت كنيد؛ زيرا جانشين خداوند حضرت مهدى (روحى له الفداء) در آن لشكر خواهد بود.

حذيفه نقل مى كند كه پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى . (223)

مهدى مردى از فرزندان من است كه صورتش مانند ستاره درخشان است .

حذيفه مى گويد كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:

المهدى رجل من ولدى لونه لون عربى و جسمه جسم اسرائيلى على خده الايمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلا كما ملئت جورا يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل المساء و الطير فى الجور. (224)

مهدى مردى از فرزندان من است . اما نشانه هاى وجودى او:

1. از نظر رنگ و قيافه ، عربى است .

2. از لحاظ جسم و قواى جسمى اسرائيلى است (اشاره به قدرت جسمى فوق العاده آن سرور است ).

3. در سمت راست صورت مباركش خال سياهى است كه مانند ستاره اى پرفروغ بر روى صفحه صورتش مى درخشد.

4. برنامه كار دولتش : جهان را پر از عدالت مى كند چناچه پر از جور شده باشد. به نحوى كه در دوران خلافتش اهل زمين و اهل آسمان و پرندگان در فضا خشنود مى شوند.

طبرانى در كبير و ابونعيم از على بن هلالى نقل مى كند كه پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله به حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمودند:

والذى بعثنى بالحق ان منهما - يعنى من الحسن و الحسين - مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجا مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيرا ولا صغير يوقر كبيرا بعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضلالة و قلوبا علفا يقوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت فى اول الزمان و يملاء الارض عدلا كما ملت جورا. (225)

دخترم ! به آن خدايى كه مرا مبعوث به رسالت فرموده مهدى از امام حسن و امام حسين (عليهم السلام ) است . (226) دخترم ! آنگاه كه دنيا از هرج و مرج پر شد و انواع فتنه ها جهان را فرا گرفت و عدم امنيت راه زندگى را بر مردم مسدود نمود، مردم اموال يكديگر را به غارت بردند، بزرگسالان به كوچكتر از خود رحم نكردند و افراد كم سن و سال احترام بزرگان را رعايت ننمودند، در اين موقع ، خداوند از فرزندان امام حسن و امام حسين (سلام الله عليهما) مهدى اين امت را ماءمور به قيام مى فرمايد و كاخهاى ضلالت و گمراهى (شرك و كفر و نفاق ) را درهم مى كوبند و خلاصه به عمر تمام مكتبهاى ضد خدايى و ضد ولايى خاتمه مى دهد و قلبهاى غافل از حق را مسخر مى كند و دين را در آخرالزمان برپا مى دارد (احكامش را در سرتاسر گيتى اجرا مى كند) - چنانچه من به دوران جاهليت دين مقدس اسلام را در تاريكترين محيطها (شبه جزيرة العرب ) برپا داشتم - و جهان را پر از عدل و داد مى كند چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد.

طبرانى از عوف بن مالك روايت كرده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

تجى فتنة غبراء مظلمة ثم يتبع الفتن بعضها بعضا حتى يخرج رجل من اهل بيتى يقال له المهدى (عليه السّلام ) فان ادركته فاتبعه و كن من المهتدين . (227)

فتنه اى بس تاريك جهان را دربر مى گيرد، آنگاه فتنه ها يكى پس از ديگرى در دنيا پديد مى آيند و مردم از آنها متابعت مى كنند تا آنكه مردى از فرزندان من كه او را مهدى (عليه السّلام ) مى گويند قيام كند. پس ، اگر زمان او را درك كردى فرمانش را اطاعت كن تا از هدايت شوندگان حق باشى .

در روايت زير كه از رسول معظم صلى الله عليه و آله نقل شده است ، آن حضرت ضمن اشاره به قيام سيد حسنى كه مبداء حركتشان از خراسان است ، چنين امر فرموده اند:

فلا يبقى اهل بيته حتى يبعث الله راءية من المشرق سوداء من نصرها نصره الله و من خذلها خذله حتى ياءتوا رجلا اسمه كاسمى فيوليه امرهم فيويده الله و ينصره . (228)

پس ، باقى نماند اهل بيتش تا اينكه خداوند برانگيزد پرچم سياهى را از مشرق . هر كس او را يارى كند خداوند را نصرت نموده و هركس او را رها سازد (يارى اش ننمايد) خداوند او را خوار مى كند. صاحب پرچم سياه خود را به كسى مى رساند كه همنام من است (حضرت محمد بن الحسن العسكرى روحى له الفداء). آنگاه آن حضرت آنان را زير پرچم ولايتش ‍ جاى مى دهد و خداوند هم او را تاءييد مى فرمايد و نصرت مى دهد.

سعيد بن مسيب از بنيانگذار اسلام صلى الله عليه و آله حديث مى كند كه فرمودند:

تخرج من المشرق رايات سود لبنى العباس ثم يمكثون ماشاء الله ثم تخرج رايات سود صغار تقاتل رجلا من ولد ابى سفيان و اصحابه من قبل المشرق يؤ دون الطاعة للمهدى .(229) ع

پرچمهاى سياه از مشرق ظاهر مى شوند كه مربوط به اولاد عباس هستند. آنها حكومت را به دست مى گيرند و مدت زمامدارى آنها آنچه خداوند بخواهد مى شود (اشاره به قيام عليه بنى اميه و به حكومت رسيدن بنى عباس به دست ابومسلم خراسانى و طول دوران زمامدارى آنها و نيز اشاره به قيام جناب سيد حسنى است ). سپس پرچمهاى سياه كوچك ديگرى ظاهر مى شوند كه با سفيانى و لشكريانش مبارزه مى كنند و مردم را به فرمانبردارى از حضرت ولى عصر (عليه السّلام ) فرا مى خوانند .

(ممكن است اشاره به لشكريان جناب سيد حسنى باشد كه روزهاى اول كم اند) . ابى سعيد خدرى گفته است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

المهدى منى اجلى الجبهة افنى الانف يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما. (230)

مهدى از من است . پيشانى اش گشاد و پرفروغ و بينى اش كشيده و قلمى خواهد بود. صفحه گيتى را پس از انباشته شدن از ظلم و جور، از عدل و داد پر مى كند.

صالح فرزند ابى خليل از دوستش نقل مى كند كه ام سلمه همسر رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمودند:

يكون اختلاف عند موت الخليفة فيخرج رجل من اهل المدينة هاربا الى مكة فتاءتيه ناس من اهل مكة فيخر جونه و هو كاره فيبايعونه بين الركن والمقام و يبعث اليه بعث من الشام فيخسف بهم بالبيداء بين مكة والمدينة فاذا راءى الناس ذلك اتاه ابدال الشام و عصائب اهل العراق فيبايعونه ثم ينشاء رجل من قريش اخواله كلب فيبعث اليهم بعثا فيظهرون عليهم و ذلك بعث كلب والخيبة لمن لم يشهد غنيمة كلب فيقسم المال و يعمل فى الناس بسنة نبيهم صلى الله عليه و آله وسلم . (231)

هنگام مرگ خليفه اختلافى به وجود مى آيد و مردى از اهل مدينه به سوى مكه مى گريزد و جمعى از مردم مكه بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند. آنگاه جمعيتى از شام به خلاف او قيام مى كنند و به طرف مكه به حركت درمى آيند. پس ، در زمين بيداء بين مكه و مدينه به زمين فرو مى روند و چون مردم از اين جريان آگاه مى شوند برجستگان شام و نيز جمعى از مردم عراق به سوى او مى آيند و با او بيعت مى كنند و مردى از طايفه كلب به سوى كسانش مى فرستد. پس جمعتى به سوى آنها مى آيند و درگيرى بين آنها پيدا مى شود و آنان شكست مى خورند و در اين پيروزى هركس كه از غنائم طايفه كلب نصيبى نداشته باشد زيان كرده است و اينان به روش رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در ميان مردم عمل مى كنند و اموال و غنائم را بين مردم تقسيم مى نمايند.

مسلم از ابى نضره نقل مى كند:

كنا جالسا عند جابربن عبدالله فقال يوشك اهل العراق ان لا يجبى اليهم قفيز ولا درهم قلنا من اين ذاك ؟ قال من قبل العجم يمنعون ذلك ثم قال يوشك اهل الشام ان لايجبى اليهم دينار ولا مدى قلنا من اين ذاك قال من قبل الروم ثم سكت هنيئة ثم قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا و لايعده عدا قيل لابى نضرة وابى العلاء اتريان انه عمر! بن عبدالعزيز قالا لا. (232)

در خدمت جابرن عبدالله انصارى نشسته بودم . فرمود: در آينده به اهالى عراق درهم و دينارى نخواهد رسيد . عرض شد: چرا؟ فرمود: عجم ممانعت خواهد كرد . سپس فرمود: از طرف روميها . آنگاه مكثى فرمود و گفت : رسول اكرم صلى الله عليه و سلم فرموند: در آخر الزمان خليفه اى بر جهان حكم مى راند كه اموال را بدون حساب و شمارش مى دهند . شنوندگان به ابى نضره و ابى علاء گفتند: آيا احتمال مى دهيد كه اين خليفه با اين اوصاف عمر بن عبدالعزيز باشد؟ هر دو گفتند: نه ، چنين نيست . ثوبان درباره آينده دنيا از زبان بنيانگذار اسلام صلى الله عليه و آله چنين مى گويد:

يقتتل عند كنزكم ثلاثة كلهم ابن خليفة ثم لايصير الى واحد منهم ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقتلونكم قتلا لم يقتله قوم ثم ذكر شيئا لا احفظه فقال فاذا راءيتموه فبايعوه ولو حبوا على الثلج فانه خليفة الله المهدى . (233)

سه نفر در كنار كعبه مى جنگند كه تمامشان فرزند يك خليفه هستند (كنز راكنايه از كعبه گرفته اند). آنگاه حكومت به هيچ كدام از آنها نمى رسد؛ سپس پرچمهاى سياه از جانب شرق به اهتزاز درمى آيد و نبرد سختى درمى گيرد (كه مانند آن ديده نشده است ). چون اين پرچمها را مشاهده كرديد با صاحب آن (فرمانده ) بيعت كنيد حتى اگر روى برفها راه برويد ولو با سرزانو يا سينه . زيرا آن فرمانده نماينده و جانشين خدا مهدى منتظر است .

عبدالله مى گويد:

بينا نحن عند رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم اذا اقبل فتية من بنى هاشم فلما رآهم رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم اغرورقت عيناه و تغير لونه فقلت ما نزال فى وجهك شيئا نكرهه فقال انا اهل بيت اختار الله لنا الاخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشديدا و تطريدا حتى ياءتى قوم من قبل المشرق معهم رايات سود فيسئلون الخير فلا يعطونه فيقاتلون فينصرون فيعطون ما ساءلوا فلا يقبلونه حتى يدفعوها الى رجل من اهل بيتى فيملؤ ها قسطا كما ملؤ وها جورا فمن ادرك ذلك منكم فلياءتهم ولو حبوا على الثلج . (234)

همينطورى كه در خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم بوديم ناگهان عده اى از بنى هاشم (البته از جوانان ) بر آن حضرت وارد شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نگاهى به آنها فرمودند و چشمان مباركشان

پر از اشك شد و رنگ صورت شريفشان تغيير كرد. عرض كردم : يا رسول الله ! هميشه در رخسار شما حالتى را مى بينم كه ما ناراحت مى كند (در حقيقت ، سؤ ال از علت تغيير قيافه و ناراحتى بوده است ). در جواب فرمودند: ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عالم آخرت را بر دنيا براى ما اختيار فرموده است . بعد از من خاندانم گرفتار مصائب و بلايا و سختيها خواهند شد (قتل ، اسارت ، زندان ، تبعيد و خانه نشينى ) تا اينكه مردمى از جانب مشرق بيايند در حالى كه پرچمهاى سياه به دست دارند و از مردم مى خواهند كه از كارها و مردم بد دورى گزينند و به سوى خوبيها روى آورند. آنها را اجابت نمى كنند. سرانجام مى جنگند تا پيروز مى شوند. آنگاه مردم اعلام آمادگى براى قبول خيرات و خوبيها مى كنند، اما آنها نمى پذيرند تا اينكه مى آيند و پرچم پيروزى را به يكى از مردان خاندان من مى دهند و او جهان را پر از عدل و داد مى كند پس اينكه از ظلم و جور انباشته شده باشد. پس ، هر كس از شما آن زمان را درك كرد به سراغ آنها برود ولو به نحو سينه خيز روى برف باشد.