بازگشت

باب توبه الهي




زياراتى كه با آن ائمه هدى (ع ) زيارت مى شوند و

از ناحيه حضرات معصومين (ع ) به ما رسيده منبع بسيارى از اسرار ومعارف

است كه در قالب زيارت و گفتگو با امام (ع ) بيان گرديده و هدف اصلى

در آن شـنـاخـت

هـر چـه بـيـشـتـر حـجـت خـداونـد اسـت و شايد بيان اين معارف ژرف و اين

گوهران گرانسنگ

در لابلاى ادعيه و زيارات بدان جهت باشد كه يااصحاب ائمه هدى (ع ) از ابعاد

مـعـرفـت امـام جـويـا

نـمـى شـدنـد واگر هم سئوال مى كردند ظرفيت جواب آن را نداشتند و

معدودافرادى كه گنجينه

اسرار بودند يا كشته مى شدند و يا از خوف مهر سكوت بر لب مى زدند و

يـا آنـكه به اتهاماتى

كلامشان مطرود مى گشت , از اين رو بسيارى از نكات در شناخت امام مخفى

مـى مـانـد و ديـگـران نيز

كه از فيض محضر آن انوار الهى بهره اى نداشتند از شناخت امام معصوم

مـحـروم مى گشتندبدين

جهت ائمه هدى (ع ) در قالب ادعيه و زيارات بسيارى ازمعارف الهى را

بيان فرموده اند, شايد از خطر

دشمنان محفوظماند, ما نيز به سراغ يكى از اين گنجينه ها مى رويم

كه امام رااين چنين تعريف مى كند:

الـسـلام عـلـيك يا باب اللّه . . . السلام

عليك يا وجه اللّه الذي لايهلك ولايبلى الى يوم الدين , السلام

عليك ايها السبب المتصل بين الارض

والسماء.

سلام بر تو اى باب خدا . . .

سلام بر تو اى وجه خداوند كه نه هلاك مى شود و نه از بين مى رود تاروز

قيامت , سلام بر تو اى واسطه بين زمين وآسمان . امام باب واسع خداوند

است , و باب خداوند يعنى هرآنچه از جانب خداوند به سوى خلق مى رسد از

طريق اومى گذرد و

هر چه احتياج به سوى خداوند عرضه مى شود ازطريق او بالا مى رود, با درك

اين مطلب حال مى توانيد

اين روايت را نيز شيره جان كنيد كه حضرت امام صادق (ع )مى فرمايند:

. . . ثم يقبل على القائم (ع ) رجل وجهه

الى قفاه وقفاه الى صدره , ويقف بين يديه فيقول يا سيدي :انا

بشير امرني ملك

من الملائكة ان اءلحق بك وابشرك بهلاك جيش السفياني بالبيداء. فـيـقـول لـه الـقـائم (ع ):

بـيـن قصتك وقصة اخيك ,فيقول : . . فاذا نحن بملك قد ضرب وجوهنا

فصارت الى ورائنا كما ترى . . .

وقال لي يا بشير, الحق بالمهدي بالمكة وبشره بهلاك الظالمين وتب

عـلـى يـده فـانـه يـقـبـل تـوبـتـك ,

فيمر القائم (ع ) يده على وجهه , فيرده سويا كما كان ويبايعه

ويكون معه .

. . . سپس به سوى قائم (ع )

مردى مى آيد كه صورتش به پشت گرديده و پشت او جاى سينه اش قرار

گرفته و در محضر حضرت مى ايستد

ومى گويد: اى آقاى من , من بشيرم و ملكى از ملائكه مرا امر

كرد

تا به تو ملحق شوم و تو را به هلاك سپاه سفيانى در بيداء بشارت دهم . پـس قـائم (ع ) بـه او

مى فرمايد: جريان خود و برادرت را بازگو كن . او (حكايت فرو رفتن سپاه در

بيابان مدينه را بيان مى كند

و) مى گويد: ناگهان ملكى راديديم كه بر صورتهاى ما زد و صورتمان

بـه پشت سر گشت همانگونه

كه مى بينيد . . . و فرمود: اى بشير, به مهدى در مكه ملحق شو و او را

به هلاكت ظالمان بشارت

ده و بر دستان او توبه كن , بدرستى كه او توبه تو را مى پذيرد . سپس امام

زمـان (ع ) دست بر صورت

او مى كشد و او به حال اول باز مى گردد وبا آن حضرت بيعت مى كند و

همراه او باقى مى ماند. آن مـلك چون امام

زمان خود را مى شناسد و شايد بارهاآن حضرت را با كلماتى كه نقل شد زيارت

كـرده است وخداوند معرفت

امام عصر ارواحنا فداه را روزى او نموده است ,او مى داند كه باب توبه

الـهـى هـمـيـشـه

باز است حتى براى سپاه سفيانى و تنها به دست آن حضرت بايد توبه نمود و آن

بـزرگوارحتما توبه

را خواهد پذيرفت , چون مهدى است باب رحمت الهى و درب توبه نيز به روى

همه مفتوح است همانگونه كه خود خداوند در آيه شريفه مى فرمايد:

(قـل يـا عـبـادي الـذيـن اءسـرفـوا

عـلـى اءنـفـسـهم لاتقنطوامن رحمة اللّه ان اللّه يغفر الذنوب

جميعا).

بگو اى بندگان من كه

اسراف بر نفس كرده ايد ازرحمت الهى مايوس نشويد خداوند تمام گناهان

رامى آمرزد. به خاطر اينكه امام (ع ) باب اللّه

است توبه او را قبول مى كند و نه تنها عذرخواهى او را مى پذيرد بلكه

به كرم بى حسابش او را به

صورت اول برمى گرداند و باز به اينها نيزبسنده نمى كند بلكه دستى را

كـه بـه ملعونترين بيعتها

آلوده است مى فشارد و با يداللّه الباسطه آشنايش مى سازد و آنكه راروزى

قـعـر جـهـنـم مـنزل و ماوى

بوده بر شاخه طوبى مى نشاند وهمراه خود مى كند و او تا آخر با آن

حضرت باقى خواهد ماند.