بازگشت

هدف نهائي


هدف نهائى

ايـن اسـت مـعـنـى كـلام حضرت امير المؤمنين (ع )

كه فرمودند: دشمنيها از دل بندگان رخت مـى بـنـدد و يـا

آنـكه رحمت و رافت بر قلب مردم وارد مى گردد و اساسا هدف آن حضرت از قيام

چـيـزى جـز ايـن مهم نيست

و انبياء عظام نيز براين بعد قيام آن حضرت بيشتر تاكيد نموده اند و

خداوند نيزآخرين ولى خود

را ذخيره فرموده است تا با دست تواناى اوبزرگترين آرزو و آمال اولياء

و اوصـيـاء, صـالـحـان و شـهـيـدان

ومؤمنين و متقين را جامه عمل بپوشد كه نمونه آن فراگير

شـدن رافـت در تـمـام

عالم چه عوالم ظاهرى مثل برخوردهاى فردى واجتماعى بين مردم و چه

عوالم باطنى مثل تحول در قلبها وانسانها و حيوانات و... و تـحـقـق آن را بايد علت

غائى و هدف نهائى از خلقت اين جهان دانست , زيرا خداوند وقتى اسماء

خمسه

طيبه (ع ) را به حضرت آدم (ع ) بر ساق عرش نشان داد, حضرت آدم (ع )سئوال كرد:

يا رب من هؤلاء؟ فقال عزوجل :

من ذريتك وهم خير منك ومن جميع خلقي , ولولاهم ما خلقتك ,

ولاخلقت الجنة والنار, ولا السماء

والارض .

اى خـدا, ايـنـهـا كـيستند؟ خداوند

عزوجل فرمود:اينها از فرزندان تو هستند و از تو نيز افضلند و

ازجـمـيـع خلق من نيز برتر و

اگر نبودند آنها, تو را خلق نمى كردم و نه بهشت و نه جهنم را و نه

آسمان و نه زمين را. و در روايتى ديگر خداوند انوار

بقيه اهل بيت (ع ) تا نورمقدس حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه را نشان

حـضرت آدم (ع )مى دهد,

آخرين نور از انوار ائمه هدى (ع ) نور مردى كهنسال است كه در ميان آن

انوار مثل ستاره صبح

مى درخشد كه آن نوروجود مقدس قائم بحق حضرت امام زمان ارواحنا فداه

مى باشد,پس خداوند مى فرمايد:

وبـعبدي هذا السعيد افك

عن عبادي الاغلال , واضع عنهم الاصار, واملا الارض حنانا ورافة وعدلا

كماملئت من قبله قسوة وشقوة

وجورا.

و بـه ايـن بـنـده بـاسـعـادتـم

زنـجـيـرهـا را از پـاى بندگانم بازمى كنم و بارهاى سنگين را از

گـرده هـايـشان برمى دارم

و زمين را از شفقت و رافت و عدل پرخواهم ساخت همان گونه كه از

سنگدلى و شقاوت و جور پر شده باشد. مى بينيد كه اولا نور

آن حضرت در ميان انوار ائمه اطهار(ع ) چون ستاره صبح مى درخشد و علاوه

كه نور آن حضرت كامل كننده

آن انوار الهى است و اما آنچه نظرها را به خود جلب مى كند اين كلام

خداوند عزوجل است كه

مى فرمايد:در آن هنگام كه همه جا را شقاوت و ظلم پر كرده است زمين

رااز ترحم و رافت به وسيله اين نور مقدس پر خواهم كرد. و براى اين مهم خداوند او

را برمى گزيند و تاج رافت بر سر اومى نهد تا او با بيكران رافت خود عالم

سراسر آلوده قساوت

وشقاوت را تطهير كند و رحمت و شفقت را در تمام موجودات جريان دهد, از

حيوانات درنده گرفته تا اژدرهاى گزنده و درآخر دلهاى سياه و تاريك . بـه هـر حال ريشه اين

تحول را در كجا مى توان يافت آنهم دگرگونى در ماهيت افرادى خونخوار

كـه نسل به نسل كينه ها

رابه ارث برده اند و انتقامجوئى اولين درس مكتب آنها بوده است و هرگز

رنگ و بوى عفو و بخشش

را نشناخته اند و در ازاى صدق و امانت , جفا و خيانت روا داشته اند, حال

اينچنين تغيير و تبديل را چگونه

توجيه مى توان كرد جز تربيت قلبها به دست آن امام همام و يا آنكه

عـكس العمل حركات

و سكنات امام (ع ) كه اساس كار را بر احسان و محبت گذارده و مردم نيزدر

پـيـروى از او راه او را مى پويند,

و اين سيره در روايات زمان ظهور به خوبى مشهود است همانگونه

كه طاووس يمانى

به آن تصريح مى كند:

وودت انـي لا امـوت

حـتـى ادرك زمـان الـمـهـدي يـزداد الـمحسن في احسانه ويتاب فيه على

المسي ء.

دوست دارم نميرم تا

آنكه دوران مهدى (ع ) را درك كنم , دورانى كه بر احسان محسن مى افزايد و

از گنهكار عفو مى نمايد. و هر گاه اين گونه روش و منش

را مردم از او ببينند قطعاخود نيز به آن عمل مى كنند و اسوه و

الـگـويـش قـرار مـى دهـند

واين سخن مشهور است كه : [الناس على دين ملوكهم ] مردم به روش

حاكمان خود عمل مى كنند. با اين مقدمه حديثى را كه مى خوانيد به خوبى سرش سرش روشن مى شود. حضرت امام

حسن مجتبى (ع ) از پدر بزرگوارش حضرت اميرالمؤمنين (ع ) نقل فرموده اند:

. . . يـديـن لـه عـرض الـبـلاد

وطـولـهـا حتى لايبقى كافر الاامن , ولا طالح الا صلح , ويصطلح في

ملكه السباع .

سـرتـاسـر كـشـورهـا بـه

حـكومت او گردن مى نهد وكافرى نمى ماند مگر آنكه ايمان مى آورد و

فاسقى نمى ماند

مگر آنكه راه صلاح پى مى گيرد و درحكومت او درندگان صلح خواهند كرد. زيبائى كلام حضرت امير

المؤمنين (ع ) در تعبير ايشان است كه از سيطره حكومت حضرت بر تمام

دنيا اين گونه يادمى كنند

كه : [يدين له عرض البلاد وطولها], اگر چه اين كلام به همان معناست

لـكـن در آن اشـاره به ظرافتى

و كنايه از لطافتى است كه بر اهل دقت و فهم پوشيده نيست و آن

گسترش حكومت به نحوى

است كه خود مردم خواهان آن هستند و به آن گردن مى نهند و مانند

ديـن و آئيـنى محبوب ,

آن رامى پذيرند, و در نتيجه اين پذيرش است كه كافران به ميل خودايمان

مـى آورنـد و بـدكـاران در زمره

نيكوكاران درمى آيند, نه آنكه او به اجبار كافران را به ايمان داخل

مى كند و فاسقان را برصلاح و درستى ملزم مى دارد. بـلـكه مردم دنيا به لحاظ

رافت و عطوفتى پدرانه كه از حضرت مهدى ارواحنا فداه مى بينند به او

مى گروند و اين سيره عملى اوست

كه انسانها را دگرگون نموده تا جائى كه كافر نمى تواندسر از

فـرمان فطرت بيدار شده

برتابد, و فاسق كه زيبائى درستى را مشاهده كرده بى اختيار راه نيكى را

طى مى كند وشايد اين

سخن كه از امام رضا(ع ) نقل كرديم اينجا بيشتر معنى شود كه فرمود:

لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا. اگر حسن كلام ما را مردم بيابند تبعيت از ما مى كنند. پس هر گاه حسن كلام آن

عزيزان مردم را به راه و صلاح هدايت و به تبعيت ائمه هدى (ع ) بكشاند

رفتار و كردار

آن معلمان حقيقى به طور قطع اين نتيجه را چندين برابر خواهدداشت . پـس نـتـيجتا در حركت

جهانى امام عصر ارواحنا فداه مهمترين ابزارپيشرفت آن حضرت بر آبها و

خـاكـهـا و نـفـوذ او بـر

دلها و جانهاهمان صفات حسنايى است كه پرده از آن برگرفته و همگان

رامـجـذوب مـى كند نه

شمشير و آتش كه اينها ابزاريست براى مواردى خاص نه براى همه مردم ,

بـنـابراين او به مردم

مى آموزدچگونه خوب بودن و صالح شدن و صالح باقى ماندن را و اگركسى

هم

نپذيرفت براى آنكه جامعه سالم بماند اين انگل را ازبين خواهد برد.