بازگشت

ارمغان صلح


ارمغان صلح

آنچه را كه هزاران سال است بشر در آرزويش

نشسته ,هزاران هزار دل در انتظارش لحظه شمارى كـرده , پـدران بـه فـرزنـدان

نويدش را داده اند, مادران قصه اش را بر كودكان خوانده اند, عروسان

حـجـلـه نشين به

حسرتش بودند و گلهاى گريبان دريده باغ در غيرتش , شمعها بسى اشكها در

فراقش ريختند و بلبلان

غزلها به وصفش سرودند, و پروانگان در آتش هجرانش به خاكستر نشستند

و عـاشـقـان آسـتـين

به خون ديده شستند هر نامه را كه مى گشودند سخن از او مى گفت , و هر

كـه مى رسيد سراغ از او

مى جست , پيام آورى نبود كه مژده وصلش را نمى داد, و در كنار راهش به

انتظارش نمى نشست ,آدم

به عشقش ترك جنان كرد و نوح از هجرش دل به طوفان سپرد, از سوز

جـدائيـش خـليل

تن به آتش داد و طره اى از زلفش هوش از سر موسى برد نفخه اى از دمش شور

عشق به قلب عيسى افكند و بى تاب ظهورش نمود. آرى هـمـه جـا و هـمـيشه

سخن از او بوده , شيعه به انتظارش گريبان دريده و عيسوى چشم به

راهـش دوخـته , كليمى

نيز به آمدنش لحظه شمرده است , همه و همه مى گويند خواهد آمدآنكه

جـهـان را مـالامـال از

عدل مى كند و خواهد آمد آنكه صلح به ارمغان مى آورد, صلحى فراگير از

قـلـه هـا تـا قـعـر

دريـاهـا, كران تاكران را پر خواهد كرد, صحرا و دشت به عطرش رشك فردوس

مى شوند, و شور

در دل ابرها مى افكند, و زمين مستانه آنچه دارد بر طبق اخلاص مى ريزد. صـلـحـى كـه از گلها

به دلها نفوذ مى كند, صلحى كه دل سنگها رانرم كرده , سنگدلان را ذوب

مـى كـنـد, ايـنـهـا هـمـه

امـيـد و آمـال بشربوده و هست , اينها همه وعدهائى است كه پبامبران

گـذشـتـه داده انـد, و ايـنـهـا

نـويدهاى جانبخش امامانى است كه انسانها رابه آينده اى زيبا اميد

مى بخشند, بشنويد

از حضرت اميرالمؤمنين (ع ) كه از آن دوران چگونه ياد مى كنند:

لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها ولاخرجت الارض

نباتها.

آنـگـاه كـه قـائم مـا قـيام

مى كند آسمان قطره هايش رانازل مى كند و زمين گياهانش را بيرون

مى ريزد. ايـن سـخن اشاره به

آن دارد كه قبل از قيام آن بزرگوارآسمان از بارش قطراتش دريغ مى كند و

زمـيـن از بـيرون

ريختن بركاتش بخل مى ورزد و اگر چه نزول بركات از آسمان و زمين به خاطر

قـدوم مـسـعود آن ولى

اللّه الاعظم است الا اينكه مردم نيز دست از كردار سابق خود برمى دارند و

فرامين حضرت را به جان قبول

مى كنند, در نتيجه صلح و آرامش بر روى زمين سايه مى افكند, و او

نـيـز بـركـاتـش را از مردم

دريغ نمى كند و آسمان نيزرحمتش را نازل مى نمايد, و رواياتى بر اين

مضمون هست كه گناه و معصيت موجب حبس بركات مى گردد. حضرت امير المؤمنين (ع )

در دعاى كميل به اين مهم اشاره مى فرمايند و باب رحمت الهى را پيش

روى بندگان

گنهكارمى گشايند و راه و رسم توبه را اينگونه تعليم مى كنند:

الـلـهـم اغـفـر لـي الـذنوب التي تنزل

النقم , اللهم اغفرلي الذنوب التي تغير النعم , اللهم اغفر لي

الذنوب التي تحبس الدعاء, اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل

البلاء.

پروردگارا, ببخش بر

من گناهانى كه عذاب را نازل مى كند, پروردگارا, ببخش بر من گناهانى

كـه نـعـمـتـهـارا

تـغـيـير مى دهد, پروردگارا, ببخش بر من گناهانى كه دعا را حبس مى كند,

پروردگارا, ببخش بر من گناهانى كه بلا را نازل مى كند. پـس بعضى گناهان

موجب نزول بلا و عذاب , و بعضى موجب از بين رفتن نعمتهاى الهى و حبس

دعـاهـا مـى گردند, درنهايت

آن زمانى كه تمام زمين از انواع گناه مالامال شده , هرگناهى اثر

خود را مى گذارد و

به همين جهت زمين از خارج نمودن بركت خود امتناع مى ورزد و آسمان نيز

از بـارش رحـمـتـش دريغ

مى كند, اما وقتى كه زمين از لوث گناهان پاك گرديد و گناهكاران

اصـلاح شـدنـد و آنـچه

مانع بركات بوده برداشته شد, زمين و آسمان رحمت خود را نازل مى كند

وگوئى دوران صلح زمين با زمينيان فرا مى رسد.