درباره اهلبيت :
واسطه آفرينش ورزق: «و امّا الائمة (عليهم السلام) فانّهم يسألون اللّه تعالى فيخلق، و يسألونه فيرزق ايجاباً لمسئلتهم واعظاماً لحقهم».
«امّا امامان (عليهم السلام) از خداى تعالى در خواست مى كنند و خداوند به خاطر اجابت در خواست آنان و بزرگداشت حق ايشان، موجودات را مى آفريند و روزى مى بخشد.»( [61] )
* الگو بودن زهرا سلام اللّه عليها : «و فى ابنة رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و عليها إلىّ أسوة حسنة».
«و در دختر رسول خدا كه درود بر او و پدرش و خاندانش باد، براى من اسوه و الگويى نيكوست.»( [62] )
* عزادارى امام حسين(عليه السلام): «فلئن اخّرتنى الدّهور، و عاقنى عن نصرك المقدور، و لم اكن لمن حاربك محارباً و لمن نصب لك العداوة مناصباً، فلأندبنّك صباحاً و مساء ولأبكينّ عليك بدل الدّموع دماً».
«اگر چه روزگار مرا به تأخير انداخت، و تقدير الهى مرا از يارى تو بازداشت و نبودم تا با آنان كه عليه تو جنگيدند بجنگيم، و با كسانى كه به دشمنى تو برخاستند بستيزم، در عوض هر صبح و شام بر تو ناله مى كنم و بجاى اشك در عزاى تو خون از ديده مى بارم.»( [63] )
ديشب به ياد روى تو خون مى گريستم***از من مپرس بى تو كه چون مى گريستم
اى كاش تا كه بودى و مى ديدى از غمت***هردم چسان زسوز درون مى گريستم
تا صبح در فراق تو اى يار مهربان***فريادمى كشيدم و خون مى گريستم
هرشب زهجر ماه رخت، ناله سركنم***سيلاب خون زچشم، روان تاسحر كنم
در جستجوى گوهر وصل تو تابه كى***اين دل به موج اشك غمت غوطهور كنم
روى زمين ز سيل سر شكم پر آب شد***خاكى نماند تا كه زهجرت به سر كنم
جانم به لب رسيد و در اين حسرتم هنوز***كايد دمى كه سير به رويت نظر كنم
شرمنده از گناه به راهت نشسته ام***كو قدرتى كه از سركويت گذركنم
گرجان و دل ز آتش هجر تو سوخت، من***حاشا هواى وصل تو از سر بدر كنم
بسمه تبارك و تعالى
«از خداى متعال فرج و ظهور
ولى عصر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) را بخواهيم»
قالَ جَعْفَر بْن مُحَمَّد الصّادِق (عليه السلام) :
مَنْ ماتَ مِنْكُمْ عَلى هذَا الاَْمْرِ مُنْتَظِراً كَانَ كَمَنْ كانَ فى فَسْطاطِ الْقائِم (عليه السلام) .
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هركس از شما در حال انتظار اين امر (ظهور مهدى «عجل اللّه تعالى فرجه الشريف» ) بميرد، همچون كسى است كه در خيمه قائم (در حال جهاد همراه با آن حضرت) باشد.
كمال الدين و تمام النعمة، ص 644
پاورقي
[61] ـ احتجاج، ج 2، ص 472.
[62] ـ احتجاج، ج 2، ص 467.
[63] ـ بحارالأنوار، ج 98، ص 317