چرائي غيبت
پرسش پيرامون علت غيبت، نه تنها پس از وقوع غيبت حضرت مهدى(عليه السلام)بلكه حتّى قبل از پيدايش ظاهرى آن حضرت، در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و امامان پس از او مطرح مى شده، بگونه اى كه در فرمايشات آن بزرگواران نيز، به پاسخگويى آن پرداخته شده است.
آنچه قبل از بررسى گذراى اين مبحث، لازم به تذكّر است، اشاره به ناتوانى بشر در شناخت اسرار پيچيده هستى، در همه زمينه هاست.
با پيشرفت علم و دانش، انسانها روز به روز آفاق گسترده ترى را فرا روى خويش مى يابند كه حجم معلومات و دانسته هاى خود را در برابر مجهولات و امور ناشناخته آن بسيار ناچيز مى شمارند. از انيشتين نقل شده است كه انگشت خود را به آب دريا زد و گفت: «نسبت بين آبى كه انگشت مرا مرطوب ساخته به آب دريا، مثل نسبت معلومات، ما در برابر مجهولات هستى است.»
منظور از اين بيان، اعتراف به ناشناخته ماندن بسيارى از ابعاد غيبت و حكمت هاى آن است، به عبارت ديگر بايد پذيرفت كه اگر در پاره اى روايات به برخى عدل و حكمت هاى غيبت دست يافتيم، هرگز به اين معنا نيست كه غيبت داراى علت هاى اساسى تر و حكمت هاى بالغه ديگر نمى باشد، با اين همه نگاهى مختصر به برخى روايات اين باب، خالى از فايده نيست: