بازگشت

بشارات و اشارات از امير مؤ منان (ع)


. ((يـازدهـمـيـن نـفـر از پـشـت مـن ، مـهـدى اسـت كـه زمـيـن را از عدل و داد پر سازد؛ چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد)). (123 )

2. ((زمـانـى خواهد رسيد كه مسجد كوفه مصلاى مهدى از فرزندان من خواهد بود؛ چنانچه مصلاى هر مؤ منى است )). (124 )

3. ((مـولودى كـه يازدهمين فرد از پشت من و از دودمان من است ، مهدى خواهد بود كه زمين را از عدل پر خواهد ساخت ؛ چنانچه از ظلم و جور پر شده است )). (125 )

4. خـطـاب بـه فـرزنـدش حـسين : ((نهمين فرد از فرزندان تو قائم به حق است و ظاهر كننده دين و گستراننده عدل و داد)). (126 )

5. عـمـر گـفـت : اى پـسـر ابـوطـالب ! از مـهـدى كـه از فـرزندان توست ، به من خبر ده . حضرتش بدو خبر داد. (127 )

6. بـر مـنـبـر فـرمـود: ((از دودمـان من در آخرالزمان مردى خروج خواهد كرد كه دو نام دارد: نهانى و آشكار. نام نهانى اش : احمد؛ و نام آشكارش : محمد)). (128 )

7. ((خداوند مهدى آل محمد را، پس از آن كه آل محمد رنجها بردند، مبعوث خواهد كرد و آنها را بـه عـزت خـواهـد رسـانـيـد و دشـمـنـانـشـان را خـوار و ذليل خواهد كرد)). (129 )

8. حضرتش نظرى به پسرش حسين كرد و فرمود:

((ايـن پسر من سيد است و سرور؛ چنانچه خدا او را سيد و سرور نام داده است . از صلب او مردى خروج خواهد كرد كه همنام پيغمبر شماست . از نظر خلق و خلق مانند آن حضرت است . خـروجـش وقـتـى اسـت كـه مردم در حال غفلت به سر برند و حق ميرانده شده باشد و ظلم و جـور آشـكـار بـگـردد. از خـروج او آسـمـانـيـان خـشـنـود مـى شـونـد. زمـيـن را از عدل و داد پر خواهد ساخت ، چنانچه از ظلم و جور پر شده است )). (130 )

9. خطاب به مسجد كوفه چنين فرمود:

((خـوشـا بـه حـال كـسـانـى كـه خـراب كـردن تـو را بـه دسـت قـائم اهل بيت مى بيند. آنها بهترين كس امت هستند، در خدمت نيكوكاران عترت )). (131 )

10. ((ياران مهدى همگى جوانند. جز چند تن پير در آنها نيست )). (132 )

11. ((خـداونـد دجـالى را در شام ، به دست كسى كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز مى خواند، مى كشد. او دوازدهمين نفر از عترت و نهمين تن از دودمان حسين است )). (133 )

12. ((هر سر نهانى و راز مگو را قائم ، آشكار مى سازد)). (134 )

13. ((مـن و ايـن دو پـسرم كشته خواهيم شد، ولى خدايكه مردى را از دودمانم در آخرالزمان مبعوث مى كند كه خونخواه ما باشد، و او را غيبتى است )). (135 )

14. ((حجت خدا مردم را مى شناسد، ولى مردم او را نمى شناسند، چنانچه يوسف مردم را مى شناخت ، ولى مردم او را نمى شناختند)). (136 )

15. ((پـدرم فـداى كـسـى بـاد كـه پـسـر بـهترين كنيزان است ، كه قائم از فرزندانش باشد)). (137 )

16. در وصيت خويش به فرزندش حسن چنين فرمود:

((تـو بـر مـن نـمـاز بـخـوان و هفت تكبير بگو، كه پس از من براى كسى جايز نيست ، جز بـراى يـكـه مـردى كه در آخر الزمان خروج مى كند و كجيهايى كه در حق پيدا شده ، راست خواهد ساخت )). (138 )

17. در خـطـبـه اى چـنـيـن فـرمـود: ((قـائم از دودمـان مـن اسـت ، زمـيـن را از عدل و داد پر سازد؛ چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد)). (139 )

18. ((در آخـرالزمـان ، مـهـدى از مـاسـت ، در هـيـچ امـتـى از امـم ، مهدى نيست كه انتظارش را بكشند)). (140 )

19. ((خـوشـا بـه حـال سـرزمـين طالقان ؛ خدا در آن جا گنجهايى نهفته دارد، نه از زر و سـيم ، بلكه مردانى هستند مؤ من و خداشناس و آنها انصار مهدى در آخرالزمان هستند)).