امام صادق (ع) و نويد از حضرت مهدي (ع)
سخن از امام صادق عليه السلام و نشر و شكوفايى دانش و فرهنگ در آن روزگار، نيازى به نوشتن كتاب جداگانه اى دارد چه بسا كه اگر كسى بخواهد همه ابعاد شخصيت آن حضرت و وضعيت كامل عصر او را از نظر سياسى و علمى و شرايط ويژه اى كه در آن زمان به هم آميخته بود، همه را ترسيم نمايد، نيازى به نوشتن دائرة المعارف بزرگى خواهد داشت كه ما در اينجا به گونه اى فشرده بدان شرايط اشاره مى كنيم .
يك فرصت طلايى
درست اواسط حيات امام صادق عليه السلام بود كه حكوت بيداد اموى به سرعت رو به اضمحلال و نابودى مى رفت و رژيم عباسى در حال تاءسيس و تشكيل بود. پيش از آنكه عباسيان پايه هاى رژيم فريبكارانه خويش را در شهرها، بويژه مدينه منوره استحكام بخشند، آن حضرت مجال و ميدان بسيار مساعد و گسترده اى براى نشر علوم آل محمد(ص ) يافت و توانست بر فراز منبر نياى بزرگش پيامبر(ص ) برود. بر فراز منبرى كه ميمونها و بوزينه هاى اموى بر روى آن جست و خيز مى نمودند، همانگونه كه پيامبر(ص ) پيش از آن روزگار آن فاجعه را در خواب ديده و قرآن از آن سخن گفته بود.
((و ما جعلنا الرويا التى اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن .)) (158)
دانشگاه جعفرى
اين شجره ملعونه با انهدام رژيم پليد بنى اميه از هم پاشيد و شجره طيبه خاندان وحى و رسالت فرصتى يافت تا ميوه و بهره خويش را به بشريت ارزانى دارد.
امام صادق عليه السلام اندكى آزادى بيان و قلم بدست آورد و شرايط جارى او را يارى كرد تا بر فراز منبر پيامبر(ص ) اوج گيرد و در همان مسجد و همان پايگاه توحيد و تقوا، فقه ، عقايد و ديگر رشته هاى علمى و فكرى را به انبوه دانش دوستان ، تدريس نمايد؛ بگونه اى كه رفته رفته هر روز مجلس درس آن حضرت با حضور چهار هزار نفر فقيه ، محدث ، مفسر و... تشكيل مى گرديد.
از كسانى كه به افتخار كسب فيض و شاگردى آن حضرت نايل آمده و خود نيز بارها بدان اعتراف و افتخار هم نموده ، ((ابو حنيفه ، نعمان بن ثابت )) است .
او در اشاره به آن دو سال پر افتخار و پربركت محضر امام صادق عليه السلام و بهره ورى از درياى ژرف و گسترده دانش ، بينش و معارف آل محمد(ص ) از ششمين امام نور عليه السلام مى گفت :
((لو لا السنتان لهلك نعمان )) (159)
يعنى : اگر آن دو سال شاگردى امام صادق عليه السلام و فرا گرفتن علوم و معارف از آن حضرت بزرگوار نبود، نعمان ، هلاك و گمراه شده بود.
و سرانجام از اين دانشگاه پربركت جعفرى شخصيتهاى بزرگ و شايسته كردار و درست انديشى فارغ التحصيل شدند كه جهان بشريت بوسيله آنان به شكوه و اقتدار رسيد. شخصيتهايى چون : ((جابربن حيان )) نخستين شيميدان جهان عرب و اسلام ، ((هشام بن حكم )) و ديگر كسانى كه با بر شمردن نام و نشان آنان بحث طولانى مى شود.
و كار شكوه و عظمت علمى و فرهنگى دانشگاه جعفرى به جايى رسيد كه تنها در مسجد جامع كوفه نهصد نفر انديشمند و صاحبنظر در عقايد و مذاهب بحث و تدريس و سخنرانى مى كردند و هر كدام هم گفتارشان به سرچشمه هميشه جوشان دانش حضرت امام صادق پيوند داشت .(160)
بدينسان امام صادق عليه السلام با اين آمادگى انديشه و فراهم بودن امكانات و زمينه مساعد فرصت مناسبى يافت تا انگشت روى آن نقطه حساس نهد و نقطه مورد نظر را بفشارد و از امام مهدى عليه السلام سخن گويد و از وجود گرانمايه او براى همه معتقدان و شيفتگانش ، نويدها و بشارتها دهد و بصورتهاى گوناگون از ابعاد مختلف شخصيت و قيام نقش عظيم او... بحث كند.
به همين دليل هم هست كه آن حضرت گاه از نام حضرت مهدى عليه السلام سخن مى گويد و گاه از نسب بلند و پرافتخارش .
گاه از نشانه هاى ظهور او پيام داد و گاه از دوران حكومت سراسر عدل و مهرش و گاه در مورد ديگر مسايل و مطالبى كه در اين جهت دور مى زند.
و اگر بگوييم كه روايات رسيده از امام صادق عليه السلام در مورد حضرت مهدى عليه السلام از روايات ساير امامان معصوم عليهم السلام بيشتر است ، سخن درست و سنجيده اى گفته ايم .
بعبارت ديگر: از هيچ يك از امامان اهل بيت عليهم السلام پيرامون امام عصر عليه السلام به مقدار روايات رسيده از امام صادق عليه السلام روايت ديده نشده است و دليل آن ، همان شرايط مساعد و جو آماده اى بود كه براى آن حضرت فراهم شد.
روشن است كه ما نمى توانيم همه روايات رسيده از آن جناب در مورد امام عصر عليه السلام را به دليل محتواى غنى و شمار بسيار آنا در اينجا بياوريم . اين روايت را با رعايت تناسب در بخشهاى مختلف كتاب خواهيم آورد و در اين بخش بخاطر رعايت اسلوب بحث ، تنها به ترسيم برخى از آنها بسنده مى شود.
نمونه هايى از روايات
1_ از آن حضرت آورده اند كه مى فرمود:
شعر:
لكل اناس دولة يرقبونها
و دولتنا فى آخر الدهر تظهر (161)
يعنى : براى هر گروهى ، دولت و حكومتى است كه انتظارش را مى كشند و حكومت عادلانه و جهانى ما، در آخرالزمان پديدار خواهد شد.
2_ و نيز آورده اند كه مى فرمود:
((من اقر بجميع الائمة عليهم السلام و جحد المهدى كان كمن اقر بجميع الانبياء و جحد محمدا(ص ) نبوته .
فقيل له : يابن رسول الله ! فمن المهدى ؟ من ولدك ؟
قال عليه السلام : الخامس من ولد السابع ، يغيب عنكم شخصه و لا يحل لكم تسميته .))(162)
يعنى : هر كس به همان امامان اهل بيت عليهم السلام ايمان آورد و مهدى آنان را نپذيرد، بسان كسى است كه به همه پيامبران خدا ايمان آورده اما رسالت آخرين آنان محمد(ص ) را انكار كرده باشد.
از او پرسيدند: ((اى پسر پيامبر! مهدى عليه السلام كه از فرزندان شما خواهد بود كيست ؟))
فرمود: ((پنجمين امام از نسل پسرم ((موسى )) است . او از نظرها غايب مى گردد و آوردن صريح نام مقدسش براى شما روا نيست .
3_ ((ابو بصير)) آورده است كه خود شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمود:
((ان سنن الانبياء عليه السلام و ما وقع عليهم من الغيبات جارية _ و فى نسخة : حادثة _ فى القائم منا اهل بيت حذو النعل ، و القذة بالقذة .
فقلت له : يابن رسول الله ! و من القائم منكم اهل البيت ؟
فقال عليه السلام : يا ابا بصير! هو الخامس من ولد ابنى موسى ، ذلك ابن سيدة الاماء، يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون ، ثم يظهره الله عزوجل ، فيفتح على يديه مشارق الارض و مغاربها و ينزل روح الله عيسى بن مريم عليه السلام فيصلى خلفه و تشرق الارض بنور ربها و لا تبقى فى الارض بقعة عبد فيها غير الله عزوجل الا عبدالله فيها و يكون الدين كله لله و لو كره المشركون .)) (163)
يعنى : ((سنتهاى جارى بر پيامبران خدا و در مسايل غيبى ، بطور كامل و به همان صورت ، در مورد ((قائم )) ما خاندان پيامبر، رخ خواهد داد.))
گفتم : ((سرورم ! قائم شما خاندان وحى و رسالت كيست ؟))
فرمود: ((او پنجمين امام از نسل پسرم ((موسى )) مى باشد و فرزند سالار كنيزان عصر خويش است .
براى او غيبتى خواهد بود كه باطل گرايان در موردش ترديد مى كنند. سپس خداوند او را ظاهر مى سازد و به دست تواناى او، شرق و غرب گيتى را مى گشايد. روح خدا، عيسى بن مريم عليه السلام فرود آمده و به امامت او نماز مى گذارد و زمين به نور پروردگارش نورباران مى گردد.
در زمين هيچ نقطه اى نمى ماند كه در آنجا غير خدا پرستيده شود و دين همه اش از آن خدا مى گردد و گرچه مشركان را خوش نيايد، توحيدگرايى و دين حق ، همه جا سايه گستر و حاكم مى گردد.))