امام باقر (ع) و نويد از حضرت مهدي (ع)
عصر امام باقر عليه السلام نقطه تحول و دگرگونى در فرهنگ اسلامى
از محتواى كتابهاى تاريخى ، چنين دريافت مى گردد كه عصر امام باقر عليه السلام نقطه تحول و دگرگونى در فرهنگ اسلامى است .
در آن روزگار، در جامعه ، آگاهى و شوق و كسب دانش پديدار شد و بسيارى از دانش طلبان براى تحصيل دانش و كسب بينش ، بويژه فقه ، تفسير و حديث ، بار سفر بسته و بسوى مراكز علمى مى شتافتند. در مردم ، اندكى رشد فكرى و روحيه حقجويى پديد آمد. ديگر به شنيدن روايات بى آنكه در مورد آن تحقيق و تحليل و پرس و جو شود، اكتفا نمى كردند.
بدين جهت است كه مردم براى اندوختن دانش و بهرورى از كسانى كه ياران پيامبر را ديده بودند، به مدينه روى مى آوردند و از آنان علم و دانش فرا مى گرفتند.
چه بسيار فقهايى كه از كوفه و ديگر شهرهاى كشور پهناور اسلامى به مدينه هجرت نموده و به امام باقر عليه السلام مى پيوستند. از سرچشمه چوشان بينش و دانش او بهره ها مى گرفتند و عطش سوزان خويش را از درياى بى كرانه علم و چشمه سارهاى بينش و حكمت آن حضرت برطرف مى ساختند.
علوم معارف در ابعاد گوناگون از سوى امام باقر عليه السلام براى تشنگان دانش و كمال مى جوشيد و دلايل و براهين ، در زمينه هاى شناخت خدا، عدل ، پيامبرشناسى ، معادشناسى و... بويژه اصل امامت براى آنان باريدن مى كرد و حقيقت براى همه آشكار مى شد.
با اين بيان ، طبيعى است كه روايات رسيده از امام باقر عليه السلام پيرامون وجود مبارك حضرت مهدى عليه السلام از نظر محتوا و شمار، بسيار مى باشد كه دانشمندان و فقهايى كه از محضر آن حضرت كسب فيض مى نمودند و از شاگردان برجسته او بودند همه نگاشته اند و چون اين كتاب توان ترسيم همه آنها را ندارد، از اين رو به برخى از آنها بسنده مى كنيم ، و خاطرنشان مى سازيم كه در بخشهاى آينده كتاب نيز نمونه هاى ديگرى خواهيم آورد همانگونه كه در بخشهاى پيشين به مناسبتهايى گوناگون برخى را آورده ايم .
نمونه هايى از نويد امام باقر عليه السلام
1_ ((ابوحمزه ثمالى )) آورده است كه :
در يكى از روزها در محضر درس امام باقر عليه السلام بودم ، هنگامى كه حاضران رفتند امام باقر عليه السلام فرمود:
((يا ابا حمزة ! من المحتوم الذى حتمه الله قيام قائمنا، فمن شك فيما اقول لقى الله و هو به كافر.
ثم قال : باءبى و امى المسمى باسمى و المكنى بكنيتى السابع من بعدى ، بابى من يملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا.
يا ابا حمزه ! من ادركه فيسلم له وسلم لمحمد و على فقد وجبت له الجنة و من لم يسلم فقد حرم الله عليه الجنة و ماواه الناس و بئس مثوى الظالمين .)) (153)
يعنى : ابا حمزه ! از رخدادهايى كه خداوند وقوع آن را قطعى ساخته است قيام ((قائم )) است .
هر كس در آنچه مى گويم ترديد كند با حال كفر به خدا، او را ملاقات خواهد كرد.
آنگاه افزود: پدرم و مادرم فداى وجود گرانمايه او باد كه همنام و هم كنيه من است و هفتمين امام پس از من .
پدرم فداى كسى باد كه زمين را لبريز از عدل و داد مى كند همانگونه كه به هنگام ظهورش از ستم و بيداد لبريز است .
ابا حمزه ! هر كس سعادت ديدار او را داشت و همانگونه كه به پيامبر و على عليه السلام سلام و درود مى گويد به آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گرديد، بهشت بر او واجب مى گردد و هر كس به آن وجود گرانمايه سلام نگفت ، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جاى خواهد داد و چه بدجايى است جايگاه ستمكاران .
2_ بانوى دانش پژوهى كه به ام هانى شهرت داشت آورده است كه بامدادى بر حضرت باقر وارد شدم و گفتم :
((يا سيدى ! آية فى كتاب الله عزوجل عرضت بقلبى فاقلقتنى و اسهرتنى .
قال : فاسالى يا ام هانى ء!
قالت : قلت : قول الله عزوجل : فال اقسم بالخنس # الجوار الكنس .(154)
قال : نعم المسالة سالتينى يا ام هانى ء! هذا مولود فى آخرالزمان ، هو المهدى منهذه العترة ، تكون له حيرة و غيبة يضل فيها اقوام و يهتدى فيها اقوام ، فياطوبى لك ان ادركتيه ، و يا طوبى لمن ادركه .)) (155)
يعنى : ((سرورم ! آيه اى از قرآن شريف ذهن و فكرم را بخود مشغول داشته و خوابم را ربوده است .))
فرمود: ((كدام آيه ام هانى ؟ بپرس !))
گفتم ((سرورم ! اين آيه شريفه كه مى فرمايد: فلا اقسم بالخنس # الجوار الكنس . )) (156)
فرمود: ((به ! به ! چه مساءله خوبى پرسيدى . اين مولود گرانمايه اى است در آخرالزمان . او ((مهدى )) اين عترت پاك است . مهدى خاندان وحى و رسالت ، براى او يبت و حيرتى است كه گروهى در آن گمراه مى گردند و گروههايى راه حق و هدايت را مى يابند.
خوشا بحالت اگر او و زمان او را درك كنى ... و خوشا بحال آنكه او را درك خواهند نمود.))
3_ و نيز ابوجارود از آن حضرت آورده است كه روزى به من فرمود:
((يا ابا الجارود! اذا دار الفلك و قال الناس : مات القائم او هلك . باى و اد سلك و قال الطالب : انى يكون ذلك و قد بليت عظامه فعند ذلك فاجوه . فاذا سمعتم به فاتوه و لو حبوا على الثلج .)) (157)
يعنى : ابو جارود! اگر روزگارى به گونه اى بود كه مردم گفتند: ((قائم آل محمد(ص ) از دنيا رفته يا به شهادت رسيده و يا سرنوشت او روشن نيست و ديگرى گفت كه : از كجا چنين چيزى خواهد بود... در همان اوج حيرت و نااميدى و ترديد مردم ، شما به ظهور او اميدوار باش و هنگامى كه خبر ظهور او را شنيدى به هر صورت ممكن حتى خزيدن بر روى برف و يخ بسوى او بشتاب !
در اينجا به همين مقدار از روايات رسيده از پنجمين امام نور عليه السلام پيرامون امام عصر عليه السلام بسنده مى نماييم ، بدان اميد كه در آينده بحث ، برخى ديگر از روايات آن حضرت را در اين مورد بياوريم .