بازگشت

مهدويت و انديشه ظهور


پيشگفتار



مطالعه سرگذشت جامعه هاي مختلف بشري و بررسي مكتب هاي فكري در طول تاريخ، نشان مي دهد كه انسان ها همواره به يك سلسله مسائل بنيادي، اعتقاد راسخ داشته اند تا جايي كه با گذشت قرن ها و ظهور مكتب هاي جديد فكري و پديدار شدن تحول هاي شگرف در علم و صنعت، اين گرايش ها تغيير نكرده و به اصالت خود باقي مانده است.



يكي از اين مسائل، اعتقاد به ظهور يك منجي و مصلح جهاني است. گرچه اعتقاد به ظهور اين منجي در آخرالزمان، در ميان پيروان اديان الهي، فروغ بيشتري دارد، ولي بشر همواره در انتظار اين مصلح به سر برده است و عقيده دارد كه روزي، اين منجي خواهد آمد و به نابساماني ها و بي عدالتي ها خاتمه خواهد داد و انسان را بسر منزل مقصود و سعادت و كمال كه خواسته ديرينه او بوده، خواهد رساند.



در اين كتاب، مؤلف محترم تلاش كرده تا عقيده به منجي و مصلح جهاني را، در اديان الهي و مكتب هاي مختلف فكري پي گيرد و ديدگاه هر كدام را ارائه دهدكه با اين بررسي، اصالت اعتقاد به ظهور منجي و انتظار او، ثابت مي شود.



ايشان با ارائه شواهد، ثابت مي كند كه تمام اين ديدگاه ها به يك نفر اشاره دارند و او همان مهدي موعود اسلام است.



سپس به نويدهاي اسلام درباره ظهور آن حضرت مي پردازد و رواياتي را از طريق شيعه و اهل سنت مي آورد تا قطعيت اين اعتقاد را بنماياند. رواياتي را نيز براي شناخت نسب آن حضرت نقل مي كند. آراي جمعي از دانشمندان اهل سنت را درباره صحت روايات وارده درباره مهدي(عليه السلام) ، و تواتر آنها مي آورد و شبهات برخي از اهل سنت را مطرح كرده، آن ها را پاسخ مي دهد.



سپس ديدگاه جمعي از اهل سنت را كه تصريح كرده اند كه آن حضرت، فرزند امام حسن عسكري(عليه السلام) است، ذكر مي كند.



اشاره اي نيز به ديدگاه تني چند از مستشرقين و نقد آنها و اعترافات برخي از آنها دارد. در بخشي از كتاب، مسأله انتظار را ريشه يابي كرده، آثار سازنده آن را در فرد واجتماع باز مي گويد. در قسمتي ديگر از كتاب، آياتي را كه راجع به آن حضرت و ظهورش رسيده است، نقل مي كند.



بخش عظيمي از كتاب را به نقل نويدهاي ظهور منجي، در كتاب هاي مقدّس تورات و انجيل و كتاب هاي هندوها و زرتشتيان اختصاص مي دهد.



درباره دين آينده جهان با استمداد از آيات و روايات بحث مي كند و از زاويه هاي گوناگون به اين مسأله مي نگرد و ثابت مي كند كه دين آينده جهان، اسلام است.



در بخشي نيز به بررسي وضع جهان پيش از ظهور و آثار منفي تمدن صنعتي مي پردازد و اعترافات تني چند از دانشمندان را كه بر لزوم حكومت واحد جهاني تأكيد دارند، ذكر مي كند.



در آخرين بخش كتاب، به برخي از ويژگي هاي حضرت مهدي(عليه السلام) و ياران آن حضرت مي پردازد و به چند سؤال پاسخ مي دهد.



واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران، ضمن قدرداني از زحمات محقق گرانقدر حجة الاسلام و المسلمين سيد اسد اللّه هاشمي شهيدي، افتخار دارد كه تحقيق و تصحيح مصادر و ويرايش متن كتاب را انجام داده و آن را آماده چاپ و نشر نموده است.



بدان اميد كه اين اثر مورد قبول قطب عالم امكان حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحنا فداه قرار گيرد و در شناسايي آن حضرت نزد شيفتگان عدالت مؤثر افتد و الطاف آن جان جهان را شامل حالمان گرداند.







واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران



بهار 1380







بخش اوّل



مسأله مهدويّت و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)



شامل:



1 ـ ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از ديدگاه جامعه اسلامي



2 ـ اصالت مهدويّت و انكار ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)از سوي برخي مغرضان



3 ـ ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از ديدگاه صحابه و تابعين



4 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از نظر اقوام و اديان



5 ـ عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود



6 ـ اسامي مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام) در كتب مذهبي اهل اديان



7 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) يك مسأله عقلي و منطقي است



8 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) يك مسأله فطري است



9 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) يك اعتقاد اصيل مذهبي است



10 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) اختصاص به اسلام ندارد



















مسأله «مهدويّت» و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)، و اين كه وي از سلاله پاك خاندان نبوّت، و از دودمان مقام شامخ ولايت (پسر عمّ، جانشين، و وارث علوم رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)علي بن ابي طالب(عليهما السلام))، و از ذريّه طيّبه دخت گرامي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، بزرگ بانوي بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، و از نسل سرور آزادگان جهان حضرت حسين بن علي(عليهما السلام)است، يكي از مسائل بسيار مهمّ ديني و مشهور اسلامي است.



مسأله مهدويّت و انديشه ظهور مهدي موعود(عليه السلام) در آخر الزمان، در آيين مبين اسلام، مسأله اي اصيل، ريشه دار و با سابقه است كه هرگز با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمي گردد، و با آن كه از زمان رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)تاكنون، مدّت چهارده قرن از آن مي گذرد، نه تنها از فروغ اين عقيده كهن و باستاني كاسته نشده است، بلكه با پيشرفت سريع صنعتي، و انحطاط اخلاقي جوامع بشري، و احساس يأس و نوميدي، و زندگي سراسر رنج زا و درد آلود، هر آن و هر لحظه، عشق سوزان بشريّت نسبت به وجود مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام)بيشتر، و نور اميد و آرزو در دلهاي خداپرستان افروخته تر، و اشتياق توده هاي محروم و درمند، براي ظهور آن خورشيد فروزان شعلهورتر مي گردد.



در آيين مقدّس اسلام كمتر مسأله اي را مي توان يافت كه به اندازه مسأله مهدويّت بدان اهميّت داده شده باشد، و شايد بتوان گفت: در مورد هيچ مسأله اي از مسائل حياتي اسلام به اندازه مسأله «مهدويّت» روايت نرسيده است.



زيرا علاوه بر آيات متعدّدي از «قرآن كريم» كه پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، آنها را به وجود مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام) تفسير و تأويل كرده اند، روايات فراواني از طريق اهل سنّت نيز از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) و صحابه و تابعين و ائمّه معصومين(عليهم السلام)در باره ظهور مبارك آن يكتا بازمانده حجج الهي وارد شده است، در اين روايات، ويژگي هاي شخصي و اوصاف و جزئيّات زندگي آن يگانه مظهر قدرت خداوندي بيان گرديده، و هم اكنون بيش از شش هزار حديث از منابع و مدارك معتبر شيعه و سنّي در باره آن وجود مقدّس در دسترس ما قرار دارد.([1] [1] )



مسأله مهدويّت، و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) كه به عنوان يك شخصيّت ممتاز الهي، و رهبر آسماني، و «خاتم اوصيا» و آخرين سفير خداوند، در پايان جهان ظهور خواهد كرد، و بر سرتاسر كره خاكي استيلا خواهد يافت، و به وسيله آن وجود مقدّس، همه مكتبهاي موجود زمان، و حكومت هاي مقتدر جهان، و تمام نيروهاي تخريبي، و قدرت هاي اهريمني، نابود خواهند شد، و در تمام جهان، صلح و صفا و عدالت و امنيّت بر اساس حكومت حقّ و عدل، بر قرار خواهد گرديد، انديشه اي است كه كليه فِرَق اسلامي آن را پذيرفته و سرسختانه از آن دفاع مي نمايند.([2] [2] )



مسأله مهدويّت، و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) و گسترش جهاني ايمان اسلامي، و پيروزي نهايي حق بر باطل، و استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاي انساني، و بالاخره تشكيل «مدينه فاضله» و حكومت جهاني واحد، در ميان «مسلمانان» ريشه قرآني دارد. قرآن كريم، با قاطعيّت هرچه تمامتر، پيروزي نهايي ايمان اسلامي، و غلبه قطعي «صالحان و پرهيزكاران» بر مستكبران و زورمداران، و كوتاه شدن دست جبّاران و ستمكاران از دامان محرومان و مستضعفان، و آينده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حكومت حقّ و عدل الهي به همه مسلمانان و پيروان اديان وعده داده است.([3] [3] )



آنچه در رابطه با مسأله مهدويّت و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)گفته شد، حقايقي است كه سابقه اي بس طولاني داشته، و در نخستين روزهاي طلوع اسلام بر سر زبانها بوده است. و پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمّه اهل بيت(عليهم السلام)آنها را به عنوان نويدهاي ظهور مهدي موعود(عليه السلام) براي اُمّت اسلامي بازگو نموده، و در كمال صراحت از ظهور مردي از خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) كه با فرمان مدبّر جهان هستي در پايان جهان ظهور خواهد نمود سخن گفته اند.



گرچه ما در آينده در اين باره به تفصيل سخن خواهيم گفت، ولي در عين حال، در اينجا نيز براي اين كه تصوير روشني از مسأله مهدويّت داشته باشيم، نخست مسأله عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)را از ديدگاه مسلمانان و جامعه اسلامي به صورت مختصر مورد بررسي قرار مي دهيم، سپس آنچه در كتب روايي شيعه و سنّي آمده است از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم تا حقيقت و واقعيّت مسأله مهدويّت بر همگان روشن شود.







1 ـ ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از ديدگاه جامعه اسلامي



بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشيده نيست كه مسأله مهدويّت و انديشه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در آخر الزمان، يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام، و از اعتقادات قطعي عموم مسلمانان است، كه شيعه و سنّي در طي قرون و اعصار متمادي همه بر اين عقيده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقايد قطعي خود مي دانند.



گرچه وجود اين عقيده در اسلام به خصوص در ميان شيعيان، از مسايل بسيار حايز اهميّت، و از اعتقادات بنيادي محسوب مي شود، و از اين رهگذر در ميان همه مذاهب اسلامي، شيعيان بيش از همه با اين عقيده شناخته شده اند، لذا برخي از افراد نا آگاه و بي اطّلاع، يا لجوج و معاند پيوسته كوشيده و مي كوشند تا اين عقيده را در مذهب شيعه محصور كنند، ولي هرگز عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در اسلام اختصاص به شيعه ندارد. بلكه عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمين بوده، و كليّه فِرَق اسلامي در اين عقيده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّي فرقه ساخته شده «وهّابيت» نيز آن را جزء عقايد قطعي و مسلّم خود مي دانند و به طور جدّي از آن دفاع مي نمايند، و معتقدند كه: اعتقاد به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) بر هر مسلماني واجب است، و جز افراد نادان و بي اطّلاع و بدعت گزار، منكر آن نخواهند بود.([4] [4] )



به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حديثي و تاريخي شيعه و سنّي استفاده مي شود اين است كه: مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)يكي از ضروريات دين مقدّس اسلام است كه منكر آن از آيين اسلام بيرون است. از اين رو، كليّه مسلمانان از شيعه و سنّي ـ و به طور كلّي عموم اُمّت اسلامي ـ عقيده دارند، كه بر اساس روايات وارده، ناچار بايد در آخر الزمان (و تاريك ترين دوران تاريخ بشر) مردي از خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به نام حضرت مهدي(عليه السلام) ظهور كرده، بر همه كشورها مسلّط شود، و دين را تأييد بخشد، و سراسر روي زمين را پر از عدل و داد كند، و او از دودمان پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(عليها السلام) است.



از نظر مسلمانان، مسأله «مهدويّت» و عقيده به ظهور مهدي موعود(عليه السلام)يك اعتقاد عميق ديني و مذهبي، و يكي از مهمترين و حسّاس ترين فرازهاي عقيدتي اسلامي است.



اين عقيده در اسلام و به خصوص در ميان شيعيان، از اعتقادات بنيادي و ترديد ناپذيري است كه هيچ گونه شك و ترديد در آن وجود ندارد.



عموم مسلمانان و به ويژه شيعيان عقيده دارند كه اعتقاد به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)از ضروريات مذهب است، و اخبار و روايات مربوط به آن حضرت، از طريق شيعه و سنّي به حد «تواتر» رسيده است.([5] [5] )



عموم مسلمانان عقيده دارند كه ظهور مبارك مهدي موعود(عليه السلام)كه در روايات متواتر اسلامي با اوصاف: «قُرشي، هاشمي، فاطمي، علوي، حسني، و حسيني» معرّفي گرديده، و نويدهاي ظهور مبارك آن حضرت سالها پيش از ولادت با سعادتش از زبان مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) و خاندان پاكش(عليهم السلام) براي اُمّت اسلامي بازگو شده، يك امر قطعي و مسلّم است.



عموم مسلمانان عقيده دارند كه ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعي خداوند است، و نويدهاي ظهور آن موعود جهاني در قرآن كريم و روايات اسلامي به صورتي گسترده در نهايت وضوح و روشني بيان شده است.



عموم مسلمانان عقيده دارند كه طبق وعده هاي قرآن كريم و روايات اسلامي، در آينده تاريخ و در آخر الزمان، مردي از اهل بيت به نام حضرت مهدي(عليه السلام) ظهور خواهد كرد كه دين را تأييد، و عدل و داد را آشكار خواهد نمود، و دشمنان دين و انسانيّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مي شود، و بر همه كشورها و ممالك اسلامي مسلّط مي گردد.



در زمان او اسلام جهانگير مي شود، سراسر روي زمين پر از عدل و داد مي شود، پرچم توحيد و يكتاپرستي در همه جهان به اهتزاز در مي آيد، ديني جز دين مبين اسلام باقي نمي ماند، نظام جهاني بر اساس ايمان به خدا و احكام اسلام استوار مي گردد، بر تمام جهان دين واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حكومت مي كند، و در همه جا صلح و صفا ايجاد مي شود، و حقّ و عدالت پيروز، و ظلم و ستم يكسره از بين مي رود.



عموم مسلمانان عقيده دارند كه با جهاني شدن ظلم و ستم، فساد و تبهكاري و وجود حكومت هاي ظالمانه با معيارهاي غير عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهي، ظهور مهدي موعود(عليه السلام) يك ضرورت اجتناب ناپذير است كه طبق وعده هاي صريح اسلامي آنچنان كه در قرآن كريم واخبار اهل بيت(عليهم السلام) آمده است، سرانجام بايد ظاهر شود كاخهاي ستمگران را برسرشان فرو ريزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گيتي به اهتزاز درآورد، ريشه ظلم و بيداد را از بيخ و بن بركند، و بر ويرانه هاي كاخ جبّاران و ستمكاران، جهاني آباد و آزاد بنيان نهد، و انسانها را از زير يوغ استعباد، استثمار و استعمار رهايي بخشد.



آري خواننده گرامي! عموم مسلمانان و به ويژه شيعيان، عقيده دارند كه ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) يك امر محتوم و مسلّم است كه بدون ترديد واقع خواهد شد، و كفر كافران، لجاجت منكران و سرسختي معاندان، در تحقّق اراده و مشيّت الهي، و ظهور منجي آسماني، كمترين اثري نخواهد داشت، و از اين رو همه منتظر و چشم به راهند، و همه انتظار روزي را مي كشند كه نداي نويد ظهور «منجي موعود» در سرتاسر جهان طنين انداز شده، همه ساكنان روي زمين، طنين آن نداي آسماني را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت كنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سويش روان گردند.



اينك براي اين كه مهدي موعود اسلام را بشناسيم، و بدانيم كه اسلام در زمينه ظهور آن يكتا بازمانده حجج الهي چه نويدهايي را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبي را كه در درياي ژرف و ناپيدا كرانه متون اصيل اسلامي آمده است در اينجا مي آوريم.



آنچه در مقام معرّفي مهدي موعود(عليه السلام)، در منابع معتبر شيعه و سنّي آمده، بدين قرار است:



«او، حجّت خدا، خاتم اوصيا، رهايي بخش اُمّت، مهدي، منتظر، قائم آل محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقيّة اللّه، صاحب شمشير، ظاهر كننده دين، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار ( صاحب خانه ) مأمول، مؤمَّل، ( اميد آينده ) نايب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابي)، منتقم، سيّد، جابر (ترميم كننده دين)، خازن (خزينه دار علوم الهي)، امير اميران، قاتل تبهكاران، آقاي دو جهان، و امام منتظر براي تأسيس حكومت عدل الهي است».([6] [6] )



پدرش گنج دانش ايزدي، امام حسن عسكري(عليه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوي كنيزان جهان از بيتي رفيع و خانداني جليل است كه از امام حسن عسكري(عليه السلام)فرزندي جز آن آخرين حجّت خدا از اين بانوي بزرگوار نمانده است.([7] [7] )



در سال 255 هجري قمري، در سپيده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پايتخت عبّاسيان چشم به جهان گشود.([8] [8] ) نامش، نام پيامبر ـ محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) ـ و كنيه اش كنيه پيامبر ـ ابوالقاسم ـ است.



«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان زيرا حكومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پي او و مشتاق يافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نيروي خود را در اطراف خانه امام حسن عسكري(عليه السلام)متمركز كرده و دهها جاسوس به كار گرفته بود، و بر هر جاسوسي، جاسوسي ديگر گمارده بود تا از ولادت وليّ خدا حضرت بقيّة اللّه(عليه السلام)آگاه شده، نور خدا را خاموش كند، ولي مشيّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود كه حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ كند».([9] [9] )



با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسكري(عليه السلام) در شب هشتم ربيع الاول سال 260 هجري قمري، بار دشوار و توان فرساي امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حكمت آميز پروردگار، از مردم «غيبت» اختيار فرمود.([10] [10] )



دوران غيبت آن حضرت دو بخش متمايز دارد:



1 ـ غيبت صغري يا كوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجري ـ كه در اين دوره شيعيان مي توانستند توسط سفيران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگيرند و با وي ارتباط برقرار كنند.



اين چهار تن نايب خاص، كه شيعيان مي توانستند در دوران غيبت صغري توسط آنها با حضرت مهدي(عليه السلام) تماس بگيرند و مشكلات خود را به ناحيه مقدّسه برسانند و پاسخ هاي لازم را دريافت نمايند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعيد عمروي، محمّد بن عثمان بن سعيد، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمّد سمري، كه با رحلت او باب «نيابت خاص» بسته شد.



2 ـ غيبت كبري يا بلند مدّت كه تا امروز ادامه يافته است. در اين دوره سفير و نايب خاصّي براي آن حضرت نيست، و راه تماس رسمي و آشكار براي مردم وجود ندارد. و بر آنهاست كه از نوّاب عام امام(عليه السلام)ـ يعني از فقهاي پارسا وخويشتن دار ـ پيروي كنند.([11] [11] )



غيبت صغري از همان لحظه ولادت حضرت ولي عصر(عليه السلام) آغاز مي شود([12] [12] ) و تا روز وفات چهارمين سفير حضرتش ادامه مي يابد([13] [13] )ولي دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسكري(عليه السلام) آغاز شده و تا وفات علي بن محمّد سمري، امتداد مي يابد.([14] [14] )



بنابراين، طول غيبت صغري 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفيران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.



به هر حال، نهان زيستي آن حضرت بدين معناست كه دور از چشم مردمان ولي زير همين آسمان كبود بسر مي برد. اگر برخوردي هم برايش پيشامد كند، اغلب ناشناخته مي ماند و ديدارهايش با شيعيان تنها به اذن خداست.



هم اكنون ـ سال 1414هجري قمري ـ نزديك به 1159 سال از عمر شريفش مي گذرد و بنا به اراده و مشيّت حكيمانه الهي، هنوز شاداب، جوان و نيرومند است.([15] [15] ) و اين حالت كهنسالي و نافرسودگي او، بهترين محك براي رسوايي و سيه رويي دروغگويان و دروغ پردازان «مهدي نما» و مدّعيان مهدويّت است.



مهدي قائم(عليه السلام) وارث نهايي فضايل و كمالات انبياء و اولياء خداست. در خرد و دانش از همه پيشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگي از همه پيشروتر، و در كرم و بخشش از همه پيشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پيشتازتر است.([16] [16] )



از كنار خانه كعبه ـ مكّه مكرّمه ـ قيام شكوهمند خود را آغاز مي كند، نخبه ترين پارسايان دلير، و برگزيده ترين جنگاوران پرهيزكار آن زمان كه 313 نفرند ـ هم شمار ياران پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مي زنند، و چون دژي محكم و استوار او را در ميان مي گيرند.



خبر ظهور او به سرتاسر جهان مي رسد، و چون ده هزار نفر از مردمان ديندار و يكدل و نيرومند ـ هم شمار ياران پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در فتح عظيم مكّه ـ به ياريش بشتابند و فرمانش را گردن نهند از مكّه بيرون مي آيد([17] [17] ) و با نبردي آزادي بخش و سخت خونين، ملّت هاي اسير و به دام افتاده را رهايي مي بخشد.



سپاه پيروزمند آن يگانه منجي عالم كه در هيچ برخوردي شكست نمي خورد([18] [18] ) سراسر گيتي را تسخير مي كند، تمامي دولت هاي ستمگر و باطل را از روي صفحه زمين، بر مي اندازد، و حكومت واحد جهاني را بر اساس موازين عدالت اسلامي تشكيل مي دهد([19] [19] )، فرمانروايي زمين به بندگان صالح، شايسته و نيك كردار خدا مي رسد، و ستمديدگان و مستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها و قدرت ها در پهنه گيتي مي شوند چنان كه خداوند متعال مي فرمايد:



(وَنُريد أنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضعِفُوا فِي الأَرْضِ، وَنَجْعَلَهُمْ أئِمّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ).([20] [20] )



«وما اراده كرده ايم كه بر كساني كه در روي زمين به ضعف كشيده شده اند، منّت نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».



در سايه چنين حكومتي، ظلم، جور، جفا، تعدّي و تجاوز، و جنايت و خيانت ريشه كن مي گردد.([21] [21] ) و برادري و برابري و عدالت و محبّت، همه جا را فرا مي گيرد.([22] [22] ) تعاليم سعادت بخش اسلام به بهترين شكل به اجرا در مي آيد، و آئين جاويد رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) بر همه سرزمينها سايه گستر مي شود.([23] [23] )



در تمام معابدي كه غير خدا پرستش مي شد تنها خدا را مي پرستند، و همگان به كيش توحيد مي گرايند([24] [24] )، و آنها كه به هيچ رو در برابر منطق و برهان سرفرود نمي آورند و هنوز به وسوسه نفس و ابليس، به بتها و طاغوتها دلبستگي تامّ وتمام دارند و به حكومت «اللّه» به هيچوجه گردن نمي نهند، نابود مي گردند.([25] [25] ) و جانيان، زورگويان، آشوبگران و گردنكشان همگي از بين مي روند.



انتقام خون شهيدان راه حق ـ بويژه سرور آزادگان حضرت حسين بن علي(عليه السلام) ـ از جلاّدان وخونخواران گرفته مي شود.([26] [26] )



زمين، بركات بي شمار خود را نثار مقدم مبارك حضرتش مي نمايد، و گنجهاي پربهايش را براي او آشكار و پديدار مي سازد. همه جا سبز، خرّم، شاداب و شكوفا مي گردد، آسمان نيز نعمت هاي بي مانندش را بر زمين فرو مي بارد. فراواني نعمت و بركت، به گونه اي زندگي را براي مردم شيرين و دلپذير مي سازد كه مردگان آرزوي برگشت به دنيا و زندگي دوباره را مي كنند.([27] [27] )



حضرت مهدي(عليه السلام) دست عنايت خود را بر سر مردم مي گذارد، و با پرتوي از ولايت، به آنان رشد عقلاني و كمال اخلاقي مي بخشد.([28] [28] ) و زمين به نور پروردگار جهان، پر فروغ و درخشان مي گردد.



هركجا ويرانه اي باشد، به فرمان حضرتش آباد مي شود. أمن وأمان بر همه جا سايه افكن شده، و ترس، هراس و نگراني از ميان مي رود تا حدّي كه زني تنها، با زيب و زيور، مسافتي طولاني را مي پيمايد بدون آن كه هراسي از راهزنان يا درندگان به دل راه دهد.([29] [29] )



اموال عمومي وثروت هاي همگاني را ميان مردم يكسان بخش و پخش مي نمايد،([30] [30] ) و مردم آنچنان دست گشاده و سخاوتمند و مهربان خواهند شد كه انسان حاجتمند، بدون آن كه لازم باشد تمنّايي كند يا تقاضايي بر زبان آورد يا دست نياز به سوي اين و آن دراز كند، از جيب برادر ايماني خود به اندازه نياز بر مي دارد، و پس از فراغ و گشايش، آن را باز مي گرداند.([31] [31] )



تعليم و تربيت در زمان آن حضرت گسترش مي يابد حضرتش چندين برابر علوم و معارفي را كه فرستادگان الهي براي بشر آورده اند، آشكار مي سازد.([32] [32] )



سطح دانش مردم آنچنان بالا مي رود كه زنان، در خانه ياراي آن را دارند كه بر پايه كتاب خدا و سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) قضاوت كنند.([33] [33] )



خلاصه مطلب آن كه، روزگار زرّين تاريخ بشر، كه مصلحان و انديشمندان جهان به نام هاي گوناگون چون: «مدينه فاضله»، «شهر آفتاب»، و سرزمين «الدورادو» از آن ياد كرده اند([34] [34] ) همين دوران است كه نويد تحقّق حتمي و قطعي آن در يك آيه از آيات قرآن مجيد به اجمال آمده است آنجا كه خداي عزّوجلّ مي فرمايد:



(وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلهِمْ، وَلَُيمَكِنِنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدونَنِي لايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).([35] [35] )



«خداوند به كساني از شما، كه ايمان آورده و عمل نيك و شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنها را خليفه روي زمين خواهد گرداند، همان گونه كه مردم پيشين را خلافت روي زمين بخشيد. و دين و آييني را كه برايشان پسنديده در سراسر جهان گسترده و پابرجا خواهد ساخت، و ترس و هراسشان را به آرامش وامنيّت مبدّل خواهد نمود، آنچنان كه همگان تنها مرا پرستش نمايند، و چيزي را شريك من قرار ندهند و بعد از آن هركس كه كافر شود از پليدان و بدكاران خواهد بود».



در اين آيه قرآن، چهار نويد اساسي به مؤمنان صالح داده شده است:



1 ـ حكومت واحد جهاني بارهبري آخرين حجّت خدا حضرت مهدي(عليه السلام) به وسيله مردمان صالح و با ايمان اداره خواهد شد.



2 ـ نظام كامل و عالي اسلامي در سراسر گيتي، برقرار خواهد شد و قوانين نجات بخش و سعادت آفرين اسلام دقيقاً به مرحله اجرا در خواهد آمد.



3 ـ بيم و هراس توده مردم به آسايش و امنيّت مبدّل خواهد گشت.



4 ـ همگان، خداي يكتاي بي همتا را خواهند پرستيد، و هرگونه شرك، كفر و بت پرستي ريشه كن خواهد گرديد.



چكيده و عصاره اين چهار برنامه، همان جمله معروف و مشهوري است كه شيعه و سنّي در كتاب هاي معتبر خود نقل كرده اند، و بيش از هر عبارت ديگري در مورد خروج قائم آل محمّد(عليه السلام) بر زبان مبارك پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و دودمان پاكش(عليهم السلام)جاري گشته كه فرموده اند:



«يَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلئِت ظُلماً وجَوْراً».([36] [36] )



«سراسر روي زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است».



زمان ظهور منجي عالم تعيين نشده است.([37] [37] ) سبب اين «نامعيّني»، وابستگي مستقيم زمان ظهور به پندار و گفتار و كردار آزادانه مردم است.



اين بود فشرده آن چيزي كه جامعه اسلامي و به خصوص شيعيان دوازده امامي درباره مهدي موعود(عليه السلام) و ظهور او، بدان عقيده دارند، و چشم به راه هستند، و از همه مناديان آزادي و مدّعيان بشر دوستي كه به دروغ، هر روز در گوشه اي از جهان نداي آزادي سر مي دهند ولي خود در فرصت هاي مناسب آزادي را از ريشه و بن بر مي كنند، بيزارند، و تنها در انتظارِ ظهور آن يگانه منجي آسماني و مصلح الهي بسر مي برند.



و اين بود خلاصه آن اخبار و احاديثي كه علما، دانشمندان و حديث نگاران اسلام ـ از شيعه و سنّي ـ از عصر معصومين(عليهم السلام) تا به امروز، آنها را در كتاب هاي معتبر و پر ارزش خود درباره مهدي موعود(عليه السلام) روايت نموده اند، و در گردآوري آنها از زبان مبارك پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و ديگر پيشوايان معصوم(عليهم السلام) و صحابه و تابعين تلاشها كرده اند، ودر تدوين و تأليف آنها رنجها كشيده اند. و در اين راه، جانبازيها و فداكاريها كرده اند تا آنها را دست نخورده و بدون هيچ گونه دخل و تصرّفي در نهايت رعايت امانت، به دست ما بسپارند.







2 ـ اصالت مهدويّت و انكار ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از سوي برخي از مغرضان و متعصّبان



مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)، يكي از مسائل بسيار مهمّ و مشهور اسلامي است كه ريشه هاي ثابت آن در كتاب و سنّت ـ آيات و روايات ـ قرار داشته، و در منابع و مدارك اهل سنّت نيز درباره آن از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)وائمّه معصومين(عليهم السلام)، و صحابه و تابعين روايت شده است، وحتّي در معروفترين و معتبرترين و اصولي ترين منابع حديثي اهل سنّت مانند «مسند احمد حنبل»([38] [38] ) و «صحاح ستّه»([39] [39] ) روايات مربوط به آن حضرت به فراواني آمده است.



با اين حال، برخي از متعصّبان، مغرضان و كج انديشان، و يا افراد عنود و لجوج، ويا بالاتر از آن، تحصيل كرده هاي از خود راضي ـ از اهل سنّت ـ كه علم و دانش خود را بالاتر از حقّ و حقيقت مي پندارند، و همه چيز را با معلومات ناقص خود مي سنجند، و به هرچه با معلومات ناقص شان سازگار نباشد با ديده ترديد و انكار مي نگرند، و زبان به ايراد و اعتراض مي گشايند، موضوع بدين روشني را مخدوش نموده، و پس از گذشت چهارده قرن از اين واقعيّت ـ در عصر تمدّن و فرهنگ ـ تمام مطالب كتابهاي خودشان را ناديده گرفته، و عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) را افسانه اي پنداشته اند كه فقط شيعه معتقد به آن است!!([40] [40] )



غافل از اين كه مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در اسلام، مسأله اي اصيل و ريشه دار است، و اختصاص به «تشيّع» ندارد، و قبل از اين كه يك عقيده «شيعي» باشد، يك عقيده اسلامي ثابت و خالص است كه مدّت چهارده قرن از عمر آن مي گذرد، و در طول اين مدّت پيوسته مورد اتّفاق و اجماع عموم مسلمانان بوده، و علما، دانشمندان، نويسندگان، محققان ومحدّثان ـ از شيعه و سنّي ـ در اين باره كتابها، رساله ها و مقاله ها نوشته اند، تا آنجا كه هم اكنون بيش از پنجاه جلد كتاب معتبر مستقل درباره وجود مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام) از علماي اهل سنّت([41] [41] ) و متجاوز از يكهزار جلد كتاب مستقل در مسأله مهدويّت در دست است([42] [42] ) كه اين خود دليل قاطعي بر اصالت مسأله مهدويّت و ريشه دار بودن اين عقيده است.



البته ما در اينجا در مقام پاسخگويي به افتراهاي نارواي اين گونه افراد عنود و ماجراجو نيستيم. و پيش از اين، دانشوران، پژوهشگران و انديشمندان آزاد انديش و منصف جهان در اين باره حقّ مطلب را ادا كرده، و پاسخ ياوه گوئيهاي آنان را داده اند، ولي آنچه گفتن و نوشتن آن بر يك انسان مسلمان با ايمان لازم است و به صراحت بايد اعلام نمايد اين است كه،مهدي موعود(عليه السلام) يك انسان عادي و يا قهرمان خيالي نيست، بلكه او حجّت خدا، و جانشين پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، و مردي الهي و آسماني، و مظهر قدرت خداوند است كه پذيرش و انكار او از سوي شخصي يا گروهي، ذرّه اي از شكوه و عظمت او نمي كاهد، زيرا او چون مهر تابان و خورشيد فروزاني است كه سرانجام به هر خانه اي خواهد تابيد، و از هر روزنه اي خواهد درخشيد، و هرگز تيرگي انديشه جاهلان و تنگ نظري خفّاشان، از نور افشاني آن آفتاب عالمتاب مانع نخواهد شد.



شب پره گر وصل آفتاب نخواهد***رونق بازار آفتاب نكاهد



آري! ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) از وعده هاي حتمي پروردگار است، و خداوند در وعده هايش تخلّف نميورزد، و بي شك قيام شكوهمند آن مصلح پيروز تحقّق خواهد يافت، و دنيا را آن چنان كه پر از ظلم و جور شده، از عدل و داد پر خواهد نمود و انكار منكران، لحظه اي آن را به تأخير نخواهد انداخت.



همچنين اعتراض معترضان، كه بدون توجّه به دلايل روشن و براهين آشكار، بي مهابا به پيش مي تازند، و از شنيدن حقّ و پذيرفتن آن امتناع ميورزند، در تحقّق ظهور آن مصلح الهي هيچ گونه اثري نخواهد داشت، و ظهورش بدون ترديد به وقوع خواهد پيوست، و كسي را ياراي مقاومت در برابر آن نخواهد بود.



(وَيَسْتَنْبِؤُنَكَ أحَقٌّ هُوَ قُلْ اِي وَرَبّي إنَّه لَحَقٌّ وَما أنْتُمْ بِمُعْجِزين).([43] [43] )



«از تو مي پرسند آيا به راستي آن حقّ است؟ بگو: آري! به پروردگارم سوگند، كه آن حقّ است و شما هرگز راه فراري نداريد».([44] [44] )



(فَوَرَبِّ السَماءِ وَالأَرض أنّه لَحَقٌّ مثلَ ما أنّكُمْ تَنْطِقونَ).([45] [45] )



«به پروردگار آسمان و زمين سوگند، كه اين وعده، همانند اين كه شما با يكديگر سخن مي گوييد حقّ و حقيقت است».







3 ـ ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از ديدگاه صحابه و تابعين



اگر ما از اين قرن خودمان ـ كه قرن چهاردهم هجري، و عصر برخوردها، تضادها، و ستيز مكتبها و تمدّنهاست ـ بگذريم، و بخواهيم اين مسأله را تا عصر رسالت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)مورد بررسي قرار دهيم، مي بينيم كه اصل مسأله مهدويّت و ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در چهارده قرن گذشته، بين تمام مسلمانان مطرح بوده است، و صحابه بزرگ رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و تابعين، و سپس تابعين تابعين، و ساير طبقات روات، از آن زمان تا به امروز، روايات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخّصات، اوصاف و نشانه ها روايت نموده، و علما و محدّثان بزرگ اسلامي نيز آنها را در كتابهاي خود گردآوري نموده، و حتّي برخي از آنان در اين خصوص كتابهاي مستقلّي تأليف كرده اند.



بسياري از شخصيّتهاي سرشناس علمي، ادبي و سياسي نيز ايمان و عقيده خود را نسبت به اين موضوع، در اشعار و كتاب ها اظهار داشته اند و در موارد متعدّدي اصالت اين عقيده را مورد تأييد قرار داده، و در فرصت هاي مناسب سخناني در اين رابطه ابراز داشته اند كه در كتب تاريخ ثبت گرديده تا در اختيار آيندگان قرار بگيرد.



در اين زمينه، شواهد بسيار زيادي از كتب حديث، تاريخ، تفسير، لغت، جغرافي، رجال، عقايد، كلام، و حتّي شعر و ادب ـ از عربي و فارسي ـ در دست داريم كه نشانه اصالت مهدويّت و حقيقت اين اعتقاد بزرگ اسلامي است. اينك قسمتي از آنچه كه در اين زمينه از شخصيتهاي علمي، ادبي و سياسي نقل شده، مي آوريم:



ابن عبّاس مي گويد:



«شبها و روزها سپري نمي شود ـ جهان به پايان نمي رسد ـ جز اين كه جواني از ما اهل بيت زمام اُمور را به دست مي گيرد كه دستخوش فتنه ها نمي شود و خود فتنه بر نمي انگيزد.



گفته شد: چگونه است كه پير مردان شما از آن محروم مي شوند و جوانان شما به آن مي رسند؟!



گفت: آري! اين امانت خدا است، به هركس بخواهد عطا مي فرمايد».([46] [46] )



ممكن است كسي خيال كند كه ابن عبّاس، شخص ديگري غير از حضرت مهدي(عليه السلام)را قصد كرده است، ولي روايات صريحي كه مكرّراً از او نقل شده، آن را توضيح مي دهد كه منظور، همان مهدي موعود(عليه السلام) است.([47] [47] )



عبداللّه بن عمر مي گويد:



«مهدي(عليه السلام) كسي است كه حضرت عيسي(عليه السلام) از آسمان بر او نازل مي شود و پشت سر او نماز مي خواند».([48] [48] )



عثمان بن عفّان مي گويد:



«از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مي فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند كه نُه نفر آنها از فرزندان حسين(عليه السلام) هستند. و مهدي اين اُمّت از ما ـ اهل بيت ـ است.



هركس كه بعد از من به آنها تمسّك جويد، به ريسمان الهي تمسّك جسته، و هركس از آنها دوري گزيند، از خداي تعالي دوري گزيده است».([49] [49] )



حذيفة بن يمان مي گويد:



«از پيامبر اكرم شنيدم كه فرمود: واي بر اين اُمّت از دست پادشاهان ستمگري كه بندگان خدا را مي كشند و آنها را مي ترسانند... هنگامي كه خداوند اراده كند كه عظمت و عزّت اسلام را باز گرداند همه ستمگران سركش و عنود را هلاك مي سازد كه او بر هرچه بخواهد، قادر است. او اين امّت را پس از آن كه تباه شده اند، اصلاح مي كند. اي حذيفه! اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدري طولاني مي سازد تا اين كه مردي از اهل بيت من جهان را مالك شود، و اسلام را آشكار و ظاهر گرداند، و خداوند هرگز در وعده خود تخلّف نميورزد».([50] [50] )



طاووس يماني مي گويد:



«بسيار دوست داشتم كه نميرم تا آن كه زمان حضرت مهدي(عليه السلام) را درك كنم، زيرا در آن زمان به پاداش نيكوكاران افزوده مي شود، و از گناه گنه كاران جلوگيري مي شود، و آن حضرت مال را به فراواني بخشش مي كند، و بر مسئولين كشوري بسيار سخت مي گيرد، و بر بي نوايان بسيار رؤوف و مهربانست».([51] [51] )







ابن سيرين مي گويد:



«به طور قطع، حضرت مهدي(عليه السلام) بر بسياري از پيامبران برتري دارد».([52] [52] )



كعب الاحبار مي گويد:



«من مهدي(عليه السلام) را در اسفار ـ كتابهاي ـ همه پيامبران مي يابم، كه در داوري او هيچ ستم و تباهي وجود ندارد».([53] [53] )



همو در جاي ديگري مي گويد:



«مهدي قائم(عليه السلام) كه از نسل علي بن ابي طالب(عليهما السلام) است در اخلاق و اوصاف، شكل و سيما، هيبت وشكوه چون عيسي بن مريم(عليه السلام) است. خداي تعالي آنچه به پيامبران داده، به او نيز با اضافات بيشتري خواهد داد».([54] [54] )



صعصعة بن صوحان مي گويد:



«آن شخص بزرگواري كه حضرت عيسي(عليه السلام) پشت سر او نماز مي گزارد، دوازدهمين نفر از عترت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين(عليه السلام)است. اوست خورشيد فروزاني كه از مغرب طلوع مي نمايد، در بين ركن و مقام ـ در كنار كعبه ـ ظاهر مي شود، و زمين را ـ از وجود ستمگران ـ پاك مي سازد، و ترازوي عدل را برقرار مي نمايد، به طوري كه هيچ فردي به فرد ديگري ستم نخواهد كرد».([55] [55] )



زيد شهيد(رضي الله عنه) مي فرمايد:



«خداوند به وسيله ما شناخته مي شود، و به وسيله ما پرستيده مي شود، و ماييم راهنمايان به سوي خدا. محمّد مصطفي(صلي الله عليه وآله وسلم)از ماست. علي مرتضي از ماست. و مهدي، قائم اين اُمّت، از ماست... خداوند او را بعد از امامت امامان معصوم(عليهم السلام)ظاهر مي گرداند، و او دنيا را پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است».([56] [56] )



شعر حكيم بن عيّاش كلبي، شاعر بني اُميّه:



در بيشتر منابع تاريخي كه توسّط مورّخان عامّه تأليف شده نوشته اند كه: وقتي جناب زيد فرزند رشيد امام چهارم، بر ضدّ حكومت جبّار هشام بن عبدالملك قيام كرد و سرانجام به شهادت رسيد و پس از مرگ، بدنش را در كوفه به دار آويختند، حكيم بن عيّاش كلبي كه از دشمنان سرسخت خاندان نبوّت بود، اين شعر را خطاب به بني هاشم گفت:



صَلبنا لَكمْ زيداً علي جذعِ نَخلَة***وَلَم أرَ مَهْديّاً عَلي الجذع يُصْلبُ



«زيد انقلابي شما را بر تنه نخلي به دار آويختيم، و من فكر نمي كنم كه مهدي بر تنه نخل آويخته شود».



مقصود شاعر اين است كه آن مهدي كه ظهور مي كند، فاتح همه كشورها مي شود و بر تمام ممالك مستولي مي گردد، پس چگونه ممكن است جناب زيد كه بر تنه نخل به دار آويخته شد، مهدي موعود باشد؟!!



بعضي از مورّخان عامّه و برخي از همفكرانشان از منحرفان و روشنفكرها، اين شعر را دليل بر افسانه بودن مسأله مهدويّت گرفته اند، در صورتي كه همين شعر دليل بر واقعيّت داشتن مسأله مهدويّت است، زيرا همين شعر كه در اوايل قرن دوّم هجري گفته شده است به خوبي گواه بر اين مطلب است كه حتّي متعصّبان بني اُميّه نيز مي دانستند كه مهدي موعود(عليه السلام)ازدودمان رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) واز نسل مطهّر علي و فاطمه(عليهما السلام) است و همان گونه كه در روايات آمده است او بر ضدّ دولت هاي جبّار وخودكامه قيام مي كند و پيروز مي شود، و لذا اين شاعر مي گويد: اگر شما جناب زيد را «مهدي» و نجات دهنده مي دانيد نمي بايست شكست بخورد و كشته شود، يعني آنچه ما درباره مهدي(عليه السلام)شنيده ايم اين نيست كه او مصلوب مي شود.



بنابراين، آيا اين شعر دليل بر سابقه ذهني مردم نسبت به مسأله مهدويّت است، يا نشانه افسانه بودن ظهور مهدي موعود؟ قضاوت با خواننده است.([57] [57] )



گفتار منصور خليفه عبّاسي:



سيف بن عميره نقل مي كند: روزي در نزد ابوجعفر منصور ـ خليفه عباسي ـ بودم كه خود آغاز سخن كرد و به من گفت: اي سيف! به ناچار ندا كننده اي از آسمان به نام مردي از فرزندان ابوطالب ندا خواهد كرد.



گفتم: اي امير! شما هم اين مطلب را روايت مي كني؟



گفت: آري! به خدايي كه جان من در دست قدرت اوست كه من اين موضوع را با دو گوش خود شنيده ام.



گفتم: من اين حديث را پيش از اين نشنيده بودم.



گفت: اي سيف! اين حديث حقّ است، و چون چنين است ما سزاوارتريم كه آن را اجابت نماييم. بدان كه منادي به نام مردي از عمو زادگان ما ندا خواهد كرد.



گفتم: مردي از فرزندان فاطمه؟



گفت: آري، اي سيف اگر اين مطلب را از محمّد بن علي ـ امام باقر(عليه السلام) ـ نشنيده بودم، آن را براي تو بازگو نمي نمودم، ولي گوينده محمّد بن علي(عليهما السلام)است، و در همه روي زمين كجا مي توان كسي را مانند او پيدا كرد؟([58] [58] )



گفتار هارون الرشيد:



سليمان بن اسحاق ـ كه خود از بني عبّاس و از نواده هاي عبداللّه بن عبّاس است ـ گويد: پدرم براي من نقل كرد كه روزي نزد هارون الرشيد بودم كه از «مهدي» و عدالت او سخن به ميان آمد، و سخن در اين باره به درازا كشيد.



آنگاه هارون الرشيد گفت: گمان من اين است كه شماها چنين مي پنداريد كه پدر من ـ مهدي عبّاسي ـ همان مهدي موعود است!! ولي من به شما مي گويم كه پدرم از پدرانش، از ابن عبّاس، و او از پدرش عبّاس بن عبدالمطلب براي من نقل كرد كه پيامبر خطاب به عبّاس فرمود:



اي عمو! دوازده نفر ازفرزندان من امام خواهند بود. حوادث ناگواري روي خواهدداد، و روزگار بسيار سختي فراخواهد رسيد، آنگاه مهدي(عليه السلام) كه ازفرزندان من است ظاهر مي شود، و خداوند امر او را در يك شب اصلاح مي نمايد، او سراسر زمين را پر از عدل مي كند همان گونه كه پر از ستم شده است، آنگاه هر چه خدا بخواهد در زمين حكومت مي كند.([59] [59] )







4 ـ عقيده به ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) از نظر اقوام و اديان



انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امري فطري و طبيعي است كه با ذات و وجود آدمي سر و كار داشته و با آفرينش هر انساني همراه است و زمان و مكان نمي شناسد و به هيچ قوم و ملّتي اختصاص ندارد.



از اين رو، همه افراد طبق فطرت ذاتي خود مايلند روزي فرا رسد كه جهان بشريّت در پرتو ظهور رهبري الهي و آسماني و با تأييد و عنايت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات يافته، شور و بلوا در جهان پايان پذيرد و انسانها از وضع فلاكت بار موجود نجات يابند و از نابساماني و نا امني و تيره روزي خلاص شوند و سرانجام به كمال مطلوب و زندگي شرافتمندانه اي كه انسان است، نايل آيند.



به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان از مصلحي كه در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي واقعي بنيان خواهد نهاد، سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهي در اين زمينه به مردم با ايمان جهان، نويدهايي داده اند.



در اين زمينه، يكي از نويسندگان معروف چنين مي نويسد:



«موضوع ظهور و علايم ظهور، موضوعي است كه در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهميّت خاصّي است. صَرفِ نظر از عقيده و ايمان كه پايه اين آرزو را تشكيل مي دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشريّت، و طالب تكامل معنوي وقتي كه از همه نا اميد مي شود، و مي بيند كه با وجود اين همه ترقّيات فكري و علمي شگفت انگيز، باز متأسّفانه، بشريّت غافل و بي خبر، روز به روز خود را به سوي فساد و تباهي مي كشاند و از خداوند بزرگ بيشتر دوري مي جويد، و از اوامر او بيشتر سرپيچي مي كند بنا به فطرت ذاتي خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مي شود، و از او براي رفع ظلم و فساد ياري مي جويد.



از اين رو در همه قرون و اعصار، آرزوي يك مصلح بزرگ جهاني در دلهاي خداپرستان وجود داشته است. و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتي و يهودي و مسيحي و مسلمان، سابقه دارد، بلكه آثار آن را در كتاب هاي قديم چينيان و در عقايد هنديان، و در بين اهالي اسكانديناوي و حتّي در ميان مصريان قديم و بوميان و حتّي مكزيك و نظاير آنها نيز مي توان يافت».([60] [60] )



آري! عقيده به ظهور يك مصلح بزرگ آسماني در پايان جهان، يكي از مسايل بسيار مهمّ و حسّاسي است كه نه تنها در آيين مبين اسلام، بلكه در همه اديان آسماني، و نه تنها در ميان پيروان اديان و مذاهب بلكه در نزد بسياري از مكاتب مختلف جهان سابقه ديرين دارد، و تمامي پيروان اديان بزرگ عالم از مسيحيان، كليميان و زرتشتيان گرفته تا پيروان مكتب هاي الحادي، همه و همه بدان عقيده دارند.



ناگفته نماند كه پيروان اديان و مذاهب گوناگون، و ديگر ملل و اقوام گذشته و مكاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدي موعود منتظر(عليه السلام)»، و پيروان ساير اديان ومكتبها و ملّتها و توده هاي محروم، وي را «مصلح جهاني» يا «مصلح غيبي»، يا «رهاننده بزرگ» يا «نجات بخش آسماني» و يا «منجي اعظم» مي نامند ولي در باره اوصاف كلّي، برنامه هاي اصلاحي، تشكيل حكومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.



جالب توجّه اين كه حتّي در اين اواخر نيز، اين عقيده در بين گروهي از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشكيل حكومت واحدجهاني» درسطح وسيعي مطرح گرديده است:



«در عصر اخير دوشادوش پيشرفت همه جانبه اي كه در تمام مسايل علمي نصيب بشريّت شده، اين ايده و عقيده نيز از مرز اديان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان يكي از مهمترين مسايل حياتي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است».([61] [61] )



آري خواننده گرامي! امروز بسياري از انديشمندان و فلاسفه مشهور جهان نيز عقيده دارند كه با پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژي، زندگي ماشيني، رقابت هاي نا سالم نظامي، بازيهاي خطرناك سياسي، و احساس يأس و نا اميدي در بين جوامع بشري براي رهايي از اوضاع نا بسامان كنوني، تشكيل حكومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي لازم و ضروري است.([62] [62] )



بنابراين، برغم افكار بيمارگونه كوته نظران كج انديش كه مي پندارند مسأله مهدويّت و انتظار ظهور يك رهبر بزرگ آسماني در پايان جهان، از مختصّات مسلمانان و يا از عقايد خاص شيعيان است و مي كوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در يك مكتب خاصّ محصور كنند، اين مسأله اختصاص به مسلمانان و شيعيان ندارد بلكه يك اعتقاد عمومي مشترك است كه همه اُمّتها و ملّتها و پيروان اديان ـ و حتّي مكاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و انديشمندان واقع بين جهان نيز ـ در اين عقيده و مرام باهم شريك اند.([63] [63] )







اصالت اعتقاد به ظهور مُنجي



عقيده به ظهور يك نجات دهنده بزرگ آسماني و اميد به يك آينده روشن كه در آن، نگرانيها و هراسها مرتفع گردد، و به بركت ظهور يك شخصيّت ممتاز الهي همه تاريكيها از پهنه گيتي برچيده شود، و ريشه ظلم و جهل و تباهي از روي كره زمين بركنده شود، يك اعتقاد عمومي ثابت است كه همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بين تمام ملّتها شايع و رايج بوده است.



بر اساس تحقيقات پژوهشگران مسايل اسلامي، اين عقيده در طول دوران زندگي انسانها پيوسته در ميان همه ملّتها و پيروان اديان بزرگ موجود بوده، و حتّي اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نيز معتقدند كه سرانجام بايد پيشوايي در آخر الزمان ظهور كرده، بي عدالتي ها را از بين برده، حكومت واحد جهاني تشكيل داده، و در بين مردم بر اساس عدالت و انصاف داوري كند.



آنچه از تاريخ اُمّتها استفاده مي شود اين است كه: مسأله عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهي و آمدن مصلحي در آخر الزمان به نام مُنجي موعود جهاني به قدري اصيل و ريشه دار است كه در اعماق دل ملّتها و پيروان همه اديان الهي، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايي كه در طول تاريخ بشريّت، انسانها در فراز و نشيب هاي زندگي، با يادآوري ظهور چنين رهبر مقتدري، پيوسته خود را از يأس و نا اميدي نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهاني در پايان جهان، لحظه شماري مي كنند.



براي اثبات اين مطلب، كافي است بدانيم كه عقيده به ظهور يك «نجات دهنده» حتّي از نظر يهود و نصاري نيز قطعي است. و حتّي اين كه در ميان همه طوايف يهود و همه شاخه هاي مسيحيّت وجود اين عقيده قطعي و مسلّم است.



اينك براي توضيح بيشتر به مطالبي كه در اين زمينه مي آوريم، توجه فرماييد.







انتظار ظهور «منجي» در بين يهود و نصاري



نويسنده آمريكايي كتاب «قاموس مقدّس»، درباره شيوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پيدايش يك «منجي بزرگ جهاني» در ميان قوم «يهود» چنين مي نويسد:



«عبرانيان منتظر قدوم مبارك «مسيح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارك . . . مكرّراً در «زبور» و كتب انبيا، علي الخصوص، در كتاب «اشعيا» داده شده است. تا وقتي كه «يحياي تعميد دهنده» آمده، به قدوم مبارك وي بشارت داد، ليكن «يهود» آن نبوآت (پيشگوييها) را نفهميده با خود همي انديشيدند كه «مسيح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ايشان را از دست جور پيشگان و ظالمان رهايي خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّي خواهد كرد».([64] [64] )



نويسنده كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در كتاب خود ازيهوديان، زبان به شكايت مي گشايد كه دعوت عيساي مسيح را بعد از آن همه اشتياق و انتظار، سرانجام نپذيرفتند و او را مسيح واقعي نپنداشتند و او را با مسيح موعودي كه سلطان زمان خواهد بود و منجي واپسين و مژده اش را كتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شماري مي كردند، مطابق نيافتند. از اين رو، با او به دشمني برخاستند، حتّي وي را جنايتكار به ملّت اسرائيل، و تعاليمش را، ضدّ آرمان اساسي كتب مقدّس «عهد عتيق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاكمه اش فراخواندند و به اعدام محكومش كردند، و همچنان با احساس غبني جانكاه مجدداً در انتظار «مسيح موعود» و رهايي بخش از رنج و ستم، نشستند.



مسيحيان، با اين كه حضرت عيسي(عليه السلام) را «مسيح موعود» يهوديان مي دانستند، چون نسبت به پيروي او احساس ناتمامي كردند، يكباره اميدشان از «زمان حال» بركنده شد حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسيح» و بازگشت وي از آسمان، در پايان جهان نشستند.



طبق نوشته «مستر هاكس» آمريكايي، در كتاب خود «قاموس كتاب مقدس» كلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجيل» و ملحقات آن (عهد جديد) به كار رفته كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيسي(عليه السلام) قابل تطبيق است([65] [65] )، و 50 مورد ديگر از «مصلح» و نجات دهنده اي سخن مي گويد كه در آخر زمان ظهور خواهد كرد([66] [66] ).!







مسيح هاي دروغين



اعتقاد به ظهور يك «منجي بزرگ جهاني» و اشتياق، به ظهور يك رهبر آسماني در ميان يهود و نصاري، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملّت، مدّعيان شگفتي را پديد آورده، و افراد زيادي پيدا شده اند كه خود را به دروغ «مسيح موعود» معرّفي كرده اند. به طوري كه صاحب كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در باره شماره مدّعيان دروغين «مسيح موعود» مي نويسد:



«24 نفر مسيحيان (مسيح هاي) دروغگو در ميان بني اسرائيل ظاهر گشتند كه مشهورترين و معروفترين آنها «بركوكبه» است كه در اوايل قرن ثاني مي زيست. و آن دجّال معروف ادّعا مي نمود كه رأس و رئيس و پادشاه قوم يهود است.



و در مائه دوازدهم تخميناً ده نفر از مسيحيان، ـ يعني: مسيح هاي دروغگو ـ ظاهر گرديده، جمعي را به خود گروانيده، و اين مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعي كثير نيز در آن معركه، طعمه شمشير گرديدند. و آخرين مسيحيان ـ مسيح هاي دروغگو ـ «مردخاي» است. او شخصي بود آلماني كه در سال 1682 ميلادي ظهور كرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فراري گرديده معدوم الاثر شد.



نويسنده كتاب «ديباچه اي بر رهبري» بعد از نقل اين جريان از كتاب «قاموس كتاب مقدس» مي نويسد:



«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمريكايي ـ كتاب «قاموس كتاب مقدّس» به زبان فارسي، كه سالها نيز ساكن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعيان «مسيحائي» و همچنين درباره آخرين كسي كه به عنوان «مسيح موعود» قيام كرده است، نارساست.



شماره اين مدّعيان، به مراتب بيشتر از آن است كه وي يادآور شده است، همچنين قيام «مردخاي» آلماني در قرن هفدهم، واپسين قيامي نيست كه تاريخ مسيحيّت آن را به ياد مي آورد. تنها طي دو قرن هيجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسيح موعود» ظهور كرده اند، و اغتشاشهايي را هم دامن زده اند، و پاره اي از آنان نيز به كيفر رسيده اند».([67] [67] )



«البته به موازات دين مسيح، در دين يهود نيز، مسيح هاي دروغين متعدّد ظهور كرده اند. از جمله، يكي از مسيح هاي يهودي، «داود آل روي» از يهوديان ايران است. او در اواسط قرن دوازدهم در ميان يهوديان ايران، مدّعي شد كه او «مسيح موعود» است».([68] [68] )







5 ـ عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود



مسأله عقيده به ظهور مصلحي جهاني در پايان دنيا امري عمومي و همگاني است، و اختصاص به هيچ قوم و ملّتي ندارد. سر منشأ اين اعتقاد كهن و ريشه دار، علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني هر انسان ـ كه به طور طبيعي خواهان حكومت حقّ و عدل، و برقراري نظام صلح و امنيّت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاي بي شائبه پيامبران الهي در طول تاريخ بشريّت به مردم مؤمن و آزادي خواه جهان است.



تمام پيامبران بزرگ الهي در دوران مأموريّت الهي خود به عنوان جزيي از رسالت خويش به مردم وعده داده اند كه در آخر الزمان و در پايان روزگار، يك مصلح بزرگ جهاني ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بي ديني و بي عدالتي را در تمام جهان ريشه كن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.







--------------------------------------------------------------------------------



[1][1] ـ متن 6000 حديثي كه ياد آور شده ايم در كتاب نفيس «منتخب الاثر» نوشته دانشمند گرانقدر، آية اللّه لطف اللّه صافي گلپايگاني، جمع آوري شده است. در اين كتاب جمعاً 6207 حديث با ذكر مأخذ از 154 كتاب معتبر شيعه و سنّي نقل شده است.



[2][2] ـ براي اطلاع بيشتر به بخش چهارم كتاب كه تحت عنوان: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احاديث مهدي(عليه السلام)آورده ايم، مراجعه فرماييد.



[3][3] ـ در زمينه غلبه قطعي صالحان و پرهيزكاران بر مستكبران، و وعده هاي نويدبخش قرآن به مسلمانان، در بخش هشتم تحت عنوان: «نويدهاي ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) در قرآن كريم» به تفصيل سخن گفته ايم، به آنجا رجوع شود.



[4][4] ـ ر ك: بخش چهارم (اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احاديث مهدي(عليه السلام)).



[5][5] ـ خبر «متواتر» خبري است كه جماعتي آن را نقل كنند كه راويان آن در كثرت و فراواني به حدّي باشند كه عادتاً اتّفاق و توطئه آنها بر دروغ محال باشد، و از اخبار آنها علم به صحّت خبر حاصل شود، و اين گونه روايت حجّت است. ابن حجر عسقلاني در كتاب «نزهة النواظر»، صفحه 12 مي نويسد: خبر متواتر، مفيد يقين است، وعمل كردن به آن نياز به بحث ندارد.



[6][6] ـ دلائل الامامة، ص 502، منتخب الأثر، ص 256، 324، 326، 345، 346 و 467 فرائد السمطين، ج 2، ص 337 بشارة الاسلام، ص 49 و 66، نور الابصار، ص 342 ينابيع المودة، ج 3، ص 109 و بسياري از كتابهاي روايي ديگر.



[7][7] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 13، ينابيع المودة، ج 3، باب 79، ص 302 مشارق الانوار، ص 101 و كمال الدين صدوق، ج 1، ص 307، باب 27، ح 1.



[8][8] ـ فصول المهمّه، ص 292 ينابيع المودّة، ج 3، ص 138، الاتحاف، ص 179، اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 143، وفيات الاعيان، ج 4، ص 176، و غيبت طوسي، ص 137 .



[9][9] ـ بحار الانوار، ج 50، ص 334، و ج 51، ص 13، 25، 30 و 32 كافي، ج 1، ص 505 منتخب الاثر، ص 286 و 288، فصول المهمّه، ص 290 و الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 179.



[10][10] ـ بحار الانوار، ج 50، ص 334، ح 9 كافي، ج 1، ص 503، محجّة البيضاء، ج 4، ص 335 ارشاد مفيد، جزء دوم، ص 336 وفيات الاعيان، ج 4 .



[11][11] ـ در مورد لزوم تقليد ازمراجع عاليقدر و فقهاي عالي مقام، مرحوم شيخ حرّ عاملي(رضي الله عنه) 48 روايت با ذكر سند در كتاب شريف و سائل الشيعه جلد 18، صفحه 98، 111، آورده است.



[12][12] ـ نيمه شعبان، 255 هجري قمري.



[13][13] ـ نيمه شعبان 329 هجري قمري، به غيبت شيخ طوسي، ص 242 و كشف الغمّه، ج 3، ص 320، در مورد رحلت علي بن محمّد سمري كه با رحلت او باب سفارت بسته شد، و همچنين به كتاب شريف بحار الانوار، ج 51، ص 360، باب احوال السفراء مراجعه فرماييد.



[14][14] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 336 و ج 53، ص 6.



[15][15] ـ منتخب الاثر، ص 285 و 221، كشف الغمّه، ج 3، ص 331، بيروت كمال الدين، ج 2، ص 366، باب 57، ح 12 و بحار الانوار، ج 52، ص 285 و 322.



[16][16] ـ در اين زمينه در بخش هاي مختلف اين كتاب به تفصيل سخن رفته است.



[17][17] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 157، ح 7 كمال الدين، باب 36، ح 2.



[18][18] ـ كمال الدين، باب 32، حديث 7. «إنّه لا تُردّ له رايةٌ».



[19][19] ـ منتخب الاثر، ص 292، 436، 470 و 471.



[20][20] ـ سوره قصص، آيه 5.



در رابطه با اين آيه شريفه، در مجمع البحرين مي نويسد: اين آيه در حقّ حضرت قائم(عليه السلام)نازل شده، و ابن ابي الحديد معتزلي در «شرح نهج البلاغه» نوشته است: اصحاب ما (معتزله) معتقدند كه اين آيه در حقّ امام غايبي است كه ظهور خواهد كرد، و بر سرتاسر جهان حكومت خواهد نمود. (مجمع البحرين، ج 5، ص 85، مادّه «ضعف»، و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29، بخش كلمات قصار، شماره 205).



[21][21] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 144، ح 8 و كمال الدين، باب 33، ح 7.



[22][22] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 316، ح 11.



[23][23] ـ منتخب الاثر، ص 183 بحار الانوار، ج 51، ص 73.



[24][24] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 146، ح 14 كمال الدين، باب 33، ح 31.



[25][25] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 150، ح 2 كمال الدين، باب 34، ح 6.



[26][26] ـ مكيال المكارم، ج 1، ص 63، ح 120 بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.



[27][27] ـ مستدرك حاكم، ج 4، ص 465 و منتخب الاثر، ص 146، فصل 2، باب اول، ح 13.



[28][28] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 71.



[29][29] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 316، ح 11 مكيال المكارم، ج 1، ص 101، ح 228.



[30][30] ـ عقد الدرر، ص 40، مسند احمد، ج 3، ص 37، و منتخب الاثر، ص 147.



[31][31] ـ اختصاص مفيد، ص 24 بحار الانوار، ج 52، ص 372.



[32][32] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73.



[33][33] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106.



[34][34] ـ «مدينه فاضله» تعبير افلاطون است، و سرزمين «الدورادو» تعبير «ولتر»، و «شهر آفتاب» تعبير «توماس كامپانلاّ».



[35][35] ـ سوره قصص، آيه 5.



[36][36] ـ منتخب الاثر، ص 247 ـ 249، فصل 2، باب 25. كتاب بسيار نفيس و پر ارزش «منتخب الاثر» آكنده از اين تعبير است، و كتب حديث شيعه و سنّي به وفور آن را روايت كرده اند.



[37][37] ـ منتخب الاثر، ص 30، ح 41، و كفاية الاثر، ص 168، باب ما روي عن الحسن بن علي(عليهما السلام)حديث آخر و باب ما جاء عن علي بن الحسين(عليهما السلام).



[38][38] ـ اين احاديث را مي توانيد به خصوص، در كتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد يكم صفحه 84، 99، 376، و جلد دوّم صفحه 336، و جلد سوّم صفحه 17، 26، 28، 36، 98، 317، 345، 346، 384، و جلد پنجم صفحه 577، و جلد ششم صفحه 316 ملاحظه كنيد.



[39][39] ـ «صحاح ستّه» معتبرترين كتب روايتي اهل سنّت مي باشد كه عبارتند از: صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن ابي داود، سنن ترمذي، سنن نسائي، و سنن ابن ماجه.



[40][40] ـ به كتاب «دانشمندان عامّه و مهدي موعود(عليه السلام)» مراجعه فرماييد.



[41][41] ـ اسامي آنها را در كتاب «الامام المهدي»، علي محمد علي دخيّل، صفحه 260، و كتاب «او خواهد آمد» صفحه 79 ـ 84، بخوانيد.



[42][42] ـ انتظار بذر انقلاب، ص 16، و روزگار رهايي، ج 1، ص 16.



[43][43] ـ سوره يونس، آيه 53.



[44][44] ـ گفته شده است: اين آيه از مدّتها ومهلتهاي توده ها و غايب شدن پيامبران و تكذيب آنها از سوي ملّتها، و نزول عذاب بر آنها سخن گفته، نويد ظهور مبارك حضرت مهدي(عليه السلام) را به هنگام انحراف امّت اسلامي از راه هدايت، مژده مي دهد. (غيبت شيخ طوسي، ص 110 به نقل از روزگار رهايي، ج 1، ص 71).



[45][45] ـ سوره الذاريات، آيه 23. در مورد تفسير اين آيه از ابن عبّاس و حضرت امام زين العابدين(عليه السلام)روايت شده است كه منظور از آن، قيام قائم(عليه السلام) است (غيبت شيخ طوسي(رحمه الله)، ص 110، و ينابيع المودّه، ص 511، باب 71).



[46][46] ـ الملاحم والفتن، ص 343 و 344، ح 507 الحاوي و الفتاوي، ج 2، ص 48 و 58 منتخب الاثر، ص 163.



[47][47] ـ رجوع شود به كتاب «الملاحم و الفتن سيد ابن طاووس»، ص 96 و 97، ح 64 و ص 135، ح 153 و ص 161، ح 211 و ص 177، ح 239 و 240، ح 460 و ص 345، ح 509.



[48][48] ـ الملاحم والفتن، ص 180، باب 197، ح 245.



[49][49] ـ كفاية الاثر، ص 93 .



[50][50] ـ بشارة الاسلام، ص 32، بحار الانوار، ج 51، ص 83، ح 28، ينابيع المودّة، ج 3، ص 298، غاية المرام، ص 700، و منتخب الأثر، ص 149.



[51][51] ـ عقد الدرر، ص 143 و الملاحم و الفتن، ص 148، باب 151، ح 180.



[52][52] ـ عقد الدرر، ص 149.



[53][53] ـ همان، ص 41.



[54][54] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 226، ح 89، و غيبت نعماني، ص 146، باب 10، ح 4.



[55][55] ـ الامام المهدي(عليه السلام)، ص 85، ح 12 .



[56][56] ـ بحار الانوار، ج 46، ص 201، ذيل حديث 77، والامام المهدي، ص 87، ح 22.



[57][57] ـ ابن حجر عسقلاني شافعي در كتاب «الاصابه» ذيل ترجمه حكيم بن عيّاش كلبي جلد 1، صفحه 395، از «فوائد» كوكبي روايت نموده، كه همين حكيم بن عيّاش كلبي به سبب نفرين امام صادق(عليه السلام) با وضع عجيبي به هلاكت رسيد، و داستان هلاكت او از اين قرار است:



موقعي كه امام صادق(عليه السلام) شنيد كه اين شاعر اُموي اين گونه سخن سرايي كرده است، سخت منقلب شد، در حالي كه دستهايش از شدّت ناراحتّي مي لرزيد، آنها را به طرف آسمان بلند نموده، عرض كرد:



پروردگارا! اگر گوينده اين شعر دروغگوست، كلب خود را بر او مسلّط گردان.



طولي نكشيد كه دعاي امام(عليه السلام) مستجاب شد، و موقعي كه اين شاعر بي ايمان عازم كوفه بود در بين راه شيري به او حملهور شد و او را از پاي درآورد.



[58][58] ـ عقد الدرر، ص 110، ارشاد مفيد، ص 337، كافي، ج 8، ص209، بحار الانوار، ج 52، ص288 والمهدي، ص 51.



[59][59] ـ غاية المرام، ص 704، فرائد السمطين، ج 2،ص 329، باب 61 و الامام المهدي، ص 307 .



[60][60] ـ مقدّمه كتاب «مهدي موعود» ترجمه سيزدهم بحار، ص 177، و مهدي انقلابي بزرگ، ص 57، به نقل از كتاب علائم الظهور.



[61][61] ـ او خواهد آمد، ص 75.



[62][62] ـ به بخش يازدهم، تحت عنوان: «نظريّات فلاسفه و دانشمندان درباره آينده جهان» مراجعه فرماييد.



[63][63] ـ در مورد اين كه همه امّتها و ملتها درباره ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) باهم، هم عقيده اند در بخش نهم، تحت عنوان: «نويدهاي ظهور مهدي موعود(عليه السلام) در كتب مقدّسه» به تفصيل سخن رفته است.



[64][64] ـ قاموس مقدّس، ص 806، به نقل از كتاب «او خواهد آمد»، ص 32.



[65][65] و 2 ـ او خواهد آمد، ص 33، به نقل از قاموس مقدس، ص 219.



[67][67] ـ ديباچه اي بر رهبري، ص 95 ـ 96.



[68][68] ـ ديباچه اي بر رهبري، ص 101 ـ 102.