بازگشت

مهدويت از منظر امام باقر(ع)


مهدويت از منظر امام باقر(ع)

عبدالكريم پاك نيا



مقدّمه سخن گفتن از وجود مقدّس امام زمان عليه السلام كاري است دشوار. اما هركسي به فراخور استعداد و شايستگي اش نسبت به آن حضرت اظهار علاقه نموده و ابراز عشق مي كند. چرا كه هر انساني فطرتاً تشنه عدالت و سعادت و كمال است و همه آن را در وجود شخصيتي والا و از قبيله نيكان مي داند و انتظار روزي را مي كشند كه آن منجي عالم بشريت، ظهور كرده و عطر دل انگيز عدالت و معنويت را در فضاي غم زده و ستم ديده دنياي امروزي بپراكند.

آري، انتظار فرج گرچه در ظاهر تعلّق به شيعيان دارد، اما در عالم واقع هركس به نوعي و به هر زباني موضوع انتظار قدوم آن موعود آسماني را در صفحه دل خود دارد. مردماني كه از نابرابري، تبعيض و زورگوئي و حق كشي ها به جان آمده اند و به دنبال انيس تنهائي و مرهم گذار دردهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي مي گردند تا در پرتو حكومت وي نَفَسي تازه كرده و آرامشي را در زندگي احساس كرده و طعم شيرين عدالت و اخلاق و انسانيت به معناي واقعي را بچشند. زبانحال تمام تشنگان حكومت مهدوي، همنوا با نغمه هاي دلنشين فيض كاشاني چنين است: كس نيست كه او منتظر وصل شما نيست جان نيست كه آن خاك ره آل عبا نيست حق، معرفت مهر شما در دل ما كاشت اين شدّت شوق و شعف از جانب ما نيست كس نيست كه آنقدر شما را نشناسد در هيچ سري نيست كه سِرّي ز خدا نيست دل تيره شد از ظلمت شبهاي فراقت باز آي كه بي مهر رخت نور و ضياء نيست باز آ كه نمانده است ز اسلام بجز نام در روي زمين بي تو بجز جور و جفا نيست





در صومعه و خانقه و خلوت و مسجد



جائي نتوان يافت كه دستي به دعا نيست گذشته از اين كه انتظار ظهور حضرت وليّ عصرعليه السلام امر فطري و خواسته تمام انسانهاي آشفته حال عصر غيبت مي باشد، از منظر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام اين انتظار از برترين عبادات محسوب مي شود. امام باقرعليه السلام به نقل از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ إنْتِظارُ الْفَرَجِ؛(2) انتظار فرج آل محمّد [و ظهور مهدي عليه السلام ] برترين عبادت است.

در همين رابطه چه زيباست كه ويژگي هاي حضرت امام زمان عليه السلام و گوشه هايي از عصر ظهور را از منظر پيشواي پنجم حضرت امام باقرعليه السلام به نظاره بنشينيم و قطراتي از چشمه جوشان انديشه هاي زلال باقر علوم آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم را در اين فرصت نوش جان كنيم.





عصاره پيامبران الهي

از بارزترين ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام شباهت آن حضرت به انبياء الهي و اولياء بزرگوار است. آن حضرت عصاره شايسته رهبران الهي و جلوه اي از زيبائي ها و كمالات برگزيده ترين انسان ها است. حضرت باقرعليه السلام در يك كلامِ نشاط آفرين به محمد بن مسلم فرمود:

در وجود مقدّس قائم آل محمّد پنج ويژگي از پنج پيامبر وجود دارد و آن پيامبران عبارتند از: يونس بن متي ، يوسف بن يعقوب، موسي، عيسي و محمّدعليهم السلام.



اما شباهت آن حضرت به يونس بن متي در اين است كه بعد از يك غيبت، به سوي قومش باز مي گردد و در حالي كه سنين زيادي بر او گذشته است؛ اما همچنان جوان مي نمايد.



شباهت وي به يوسف بن يعقوب عدم حضور وي در ميان دوستان و آشنايان و ساير افرادي است كه آن حضرت را مي شناختند، با اينكه حضرت يوسف جاي دوري نبود و ميان او و پدر و فاميل و شيعيان مسافت اندكي بود. او برادران خود را مي شناخت، اما آنان وي را نمي شناختند در حالي كه در حضور وي بوده و با او هم سخن مي شدند.



اما شباهت وي به حضرت موسي عليه السلام در اين است كه ولادتش مخفي بود، پيروانش تا آمدن او در رنج و ناراحتي و در زير يوغ ستم فرعون به سر مي بردند؛ او مدتي طولاني از قومش غايب شد و دائماً در خوف و ناراحتي به سر مي برد تا اينكه خداوند به او اذن ظهور داده و او را در پيروزي بر دشمنانش ياري نمود.



شباهت امام عصرعليه السلام به حضرت عيسي عليه السلام از اين جهت مي باشد كه در غيبت حضرت عيسي هركس سخني مي گفت و اختلاف شديدي در ميان مردم وجود داشت تا آنجائي كه برخي گفتند: اصلاً چنين كسي متولّد نشده است. عدّه اي ديگر بر اين باور تأكيد مي كردند كه او از دنيا رفته است و برخي به قتل و كشته شدنش نظر دادند.



اما شباهت آن گرامي به جدّش حضرت محمّد مصطفي صلي الله عليه وآله وسلم از اين بابت است كه آن رسول برگزيده الهي بر عليه دشمنانش شمشير كشيده و با اقتدار تمام بر گسترش حكومت عدل اسلامي پاي فشرد. پيامبر دشمنان قسم خورده اسلام را با اذن الهي سركوب كرده و جبّاران و سركشان و طاغوت هاي زمان را به زانو درآورده و ذليل و خوار گردانيد. خداوند متعال پيامبراسلام را با فرشتگان آسماني و با انداختن رعبت و وحشت در دل مخالفان و معاندان و منافقان و تمامي دشمنانش ياري نمود تا آنجائي كه هيچ پرچم مخالفي در ظاهر باقي نماند و هيچ نغمه ناموزوني بر عليه حكومت اسلامي نواخته نمي شد. در عصر ظهور حضرت مهدي عليه السلام نيز اين گونه خواهد شد و آن حضرت با نصرت الهي بر تمام دشمنانش پيروز و غالب خواهد گرديد.



از نشانه ظهور امام عصرعليه السلام خروج سفياني از شام، و يماني از يمن و صيحه آسماني در ماه رمضان كه آن حضرت را با اسم و نام پدر ندا كرده و اعلان خواهد نمود.





استتار نام مهدي عليه السلام

نام بردن از اسم شريف حضرت امام زمان عليه السلام (م. ح. م. د) از مسائلي است كه در پيرامون موضوع مهدويت مطرح است. روايات زيادي از ذكر نام آن گرامي نهي كرده اند و دستور داده اند تا زمان ظهور از يادآوري نام حضرتش خودداري شود. راز اين نهي در كلام امام باقرعليه السلام بيان شده است.



ابوخالد كابلي از ياران امام باقرعليه السلام مي گويد: هنگامي كه بعد از رحلت امام چهارم عليه السلام به حضور امام باقرعليه السلام مشرّف شدم، عرضه داشتم: جانم به فدايت! تو مي داني كه من جز پدرت به كسي اظهار علاقه نمي كردم، چقدر با آن امام بزرگوار مأنوس بوده و از ديگران وحشت داشتم. امام فرمود: راست مي گويي اي اباخالد! اما سخن اصلي خود را شفّاف بگو! گفتم: فدايت شوم! پدر بزرگوارت، حضرت امام زمان عليه السلام را طوري براي من توصيف كرده بود كه اگر او را در كنار راه مي ديدم حتماً دستش را مي گرفتم. امام پنجم فرمود: اباخالد! از اين سخن چه منظوري داري؟ گفتم: آقاي من! مي خواهم نام آن عزيز اهل بيت عليهم السلام را بگوئي تا با نام بشناسم. فرمود:

اي اباخالد! پرسش سختي از من كردي كه مرا به زحمت وا مي دارد. من تا به حال اين سخن را به كسي نگفته ام. و اگر آن پاسخ گفتني بود، به تو مي گفتم. اگر [دشمنان ]بني فاطمه او را با آن اسم بشناسند، تلاش مي كنند تا او را قطعه قطعه كنند. [يعني تقيّه حكم مي كند كه نام او را نداني و با آن نام نشناسي!





لحظه دل انگيز ظهور

از ديدني ترين و جالب ترين لحظاتي كه مشتاقان عدالت مهدوي و شيفتگان اهل بيت عليهم السلام انتظار آن را مي كشند و همواره آرزو دارند كه آن لحظات زيبا را ببينند و به جمال دل آراي اميد شيعيان و مايه تسلّي بخش محرومان و مستضعفان و ستم ديدگان عالم چشم بدوزند، همان ساعت ظهور و هنگامه حضور رسمي امام مهدي عليه السلام براي اجراي احكام شريعت و گسترش عدالت مي باشد. پيشواي پنجم، آن لحظات شورآفرين را اين گونه بيان مي كند:

مهدي عليه السلام هنگام نماز عشا ظهور مي كند. او در حالي كه پرچم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را بر دوش و پيراهنش را بر تن و شمشيرش را به دست گرفته است، تمام نشانه ها و نور و بيان را به همراه خود دارد. بعد از اقامه نماز عشا با صداي رسا و بلند خود مي فرمايد: اي مردم! خدا را به ياد شما مي آورم، شما اينك در پيشگاه خدا ايستاده ايد. او حجّت خود را برگزيد و پيامبران را برانگيخت؛ و كتاب آسماني فرو فرستاد. شما را امر كرد كه چيزي را شريك او قرار ندهيد و از خدا و رسولش فرمان بريد و معارف قرآن را زنده نگهداريد و آنچه را كه قرآن نهي كرده، از آن دوري كنيد و طرفداران هدايت و راستي و پشتيبان پارسائي باشيد. چرا كه زندگي دنيا به آخر رسيده و زوال و نابودي آن نزديك شده است. و دنيا اعلان خدا حافظي و وداع مي كند. من شما را به سوي خدا و رسول و عمل به آيات قرآن، ميراندن باطل و زنده گردانيدن سنت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم... دعوت مي كنم.



آنگاه آن حضرت به همراه سيصد و سيزده مرد، به شمار ياران بدر، كه همانند ابر پائيزي پراكنده اند و چون زاهدان شب در عبادت و همانند شيران روز در شجاعتند، بدون قرار قبلي ظهور مي نمايد و قيام خود را آغاز مي كند. در آن هنگام، خداوند متعال سرزمين حجاز را براي مهدي عليه السلام مي گشايد. آن بزرگوار تمام زندانيان بني هاشم كه بي گناه به زندان افتاده اند را آزاد مي سازد.



در آن موقع، پرچم هاي سياه در كوفه به اهتزاز در آمده و مردم گروه گروه براي بيعت با امام زمان عليه السلام به سويش روانه مي شوند. امام لشكريان خود را به سرتاسر جهان گسيل داشته و ستم و ستمگران را از صحنه گيتي بر مي دارد و حكومت عدالت و راستي و درستكاري به تمام سرزمين ها سايه مي افكند.





سخنراني امام در مكّه

امام عصرعليه السلام هنگامي كه ظهور مي كند براي تبيين مواضع خويش و روشن كردن اهداف بلند قيام جهاني خود، در جاهاي مختلف سخنراني كرده و نقطه نظرات خود را به گوش جهانيان مي رساند. امام باقرعليه السلام در اين زمينه مي فرمايد:

سوگند به خدا! گوئيا قائم عليه السلام را مي بينم در حالي كه به حجرالأسود تكيه داده است و خداي سبحان را به حقّ خويش سوگند مي دهد و مي فرمايد: اي مردم! هركس درباره خدا با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به خدا هستم. اي مردم! هركس درباره آدم با من مناظره كند، من شايسته ترين فرد به آدم هستم. اي مردم! هر كس درباره نوح با من مناقشه كند، من نزديك ترين فرد به او هستم. هركس درباره ابراهيم با من بحث كند، من شايسته ترين مردم نسبت به ابراهيم هستم. اي مردم! هركس درباره موسي با من مناظره كند، من شايسته ترين كس به موسي هستم. هركس درباره عيسي با من سخن بگويد، من شايسته ترين فرد به او هستم. هركس درباره محمّد با من بحث كند، من شايسته ترين مردم نسبت به محمّد هستم. هركس درباره كتاب خدا (قرآن) با من مناقشه كند، من آگاه ترين مردم نسبت به كتاب خدا هستم.



آنگاه به مقام ابراهيم رفته و دو ركعت نماز مي گزارد.





دشمنان كينه توز

دشمني ها با ياران آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم در آستانه ظهور حضرت مهدي عليه السلام نيز ادامه خواهد يافت و دشمنان كينه توز اولياء الهي، رفتار اسلاف ستم پيشه خويش را در پيش خواهند گرفت. امام باقرعليه السلام مي فرمايد:

گويا من سفياني (سركرده دشمنان حضرت مهدي عليه السلام) را مي بينم كه در زمين هاي سرسبز شما در كوفه اقامت گزيده و ندا مي دهد كه: هركس سر يك تن از شيعيان علي [عليه السلام ] را بياورد، هزار درهم پاداش اوست. در اين هنگام، همسايه [به همسايه ديگر] حمله برده، مي گويد: اين شخص از شيعيان است. او را مي كشد و هزار درهم جايزه مي گيرد.





ستيز با عالمان بي عمل

وجود برخي متدينين نادان و مقدس مآب و عالمان بي عمل و انسان هاي ضعيف الايمان از مشكلاتي است كه همواره جبهه حق را تهديد مي كند. اين گونه افراد با داشتن ظاهري آراسته و عوام فريب، در كوران حوادث و بحرانهاي سخت جامعه، ناخواسته دل به اهل باطل مي سپارند و به ستيز با طرفداران حق بر مي خيزند. گرچه در عرصه هاي مختلف از دفاع از دين و پيروي از فرهنگ آسماني دم مي زنند اما در هنگام امتحان به مخالفت با حجّت الهي اقدام كرده و نغمه هاي موافقت با جبهه باطل ساز مي كنند. پيشواي پنجم شيعيان از اين واقعيت در عصر ظهور خبر داده و مخالفت برخي از اهل مسجد و نمازگزاران را با حضرت مهدي عليه السلام بيان نموده و فرمود:

هنگامي كه صاحب الامرعليه السلام بر طبق احكام الهي و سنّت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم حكم كند، گروهي از مسجد بيرون آمده و آهنگ مقابله و جنگ با آن حضرت را خواهند كرد. امام عصرعليه السلام نيز به يارانش دستور مي دهد كه اين دينداران مقدس نما را دستگير كرده و به كيفر اعمالشان برسانند. ياران مهدي عليه السلام آنان را در محلّه تمّارين (خرمافروشان) كوفه دستگير نموده و به قتل مي رسانند و اين، آخرين گروهي است كه بر قائم آل محمّدعليه السلام خروج مي نمايند.



علي عليه السلام نيز در راستاي اين سخن از وجود عالمان بي عمل و مقدّس نما در ميان دشمنان حضرت مهدي خبر داده و به مالك بن ضمره فرمود:

اي مالك! هنگامي كه قائم ما قيام كند، هفتاد تن از عالمان بي عمل را كه بر خدا و پيامبرش صلي الله عليه وآله وسلم دروغ بسته و در ميان شيعيان اختلاف و دو دستگي ايجاد نموده اند، از ميان صفوف مردم بيرون كشيده و همه را به قتل مي رساند.





رجعت در عصر ظهور

انديشه «رجعت» از ويژگي هاي مكتب اهل بيت عليهم السلام است و پيروان آن مكتب با الهام از قرآن و سنّت بر اين باورند كه گروههايي از پيشينيان در هنگام ظهور قائم آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم به اين دنيا بازخواهند گشت. سپس دوباره قبض روح شده و در روز قيامت محشور خواهند شد. شيخ مفيد، از بزرگ ترين انديشه پردازان مكتب اهل بيت عليهم السلام، مي گويد: در هنگام قيام قائم عليه السلام كساني كه مؤمنِ خالص و يا كافرِ خالص باشند، به اين جهان باز مي گردند و غير اين دو گروه، رجعتي نخواهند داشت.



اين اعتقاد مسلّم شيعي برگرفته از آيات قرآن است. در آيات متعدّدي به رجعت گروههايي از مردم در گذشته اشاره شده است. زنده شدن گروهي از بني اسرائيل ، زنده شدن كشته شده بني اسرائيل در داستان بقره ، مرگ هزاران تن از مردم و برانگيخته شدن دوباره آنها، زنده شدن عُزَيْر بعد از صد سال ، زنده شدن مردگان به دست حضرت عيسي عليه السلام و داستان اصحاب كهف نمونه هائي از «رجعت» در اقوام پيشين هستند كه آيات الهي به آن پرداخته است. اگر اعتقاد به رجعت، امري محال و غير قابل قبول بود، پس اين همه تأكيدات قرآن را چگونه مي توان تفسير كرد؟ امام باقرعليه السلام بر اين باورِ وحيانيِ شيعه تأكيد نموده و به ابوبصير فرمود: آيا اهل عراق اعتقاد به رجعت را نمي پذيرند؟ وقتي او پاسخ مثبت داد. امام باقرعليه السلام فرمود:

آيا مگر آنها قرآن نمي خوانند؟ قرآن مي فرمايد: «و يوم نَحشر مِن كُلِّ اُمّةٍ فوجاً»؛ و روزي فرا مي رسد كه ما از هر امتي گروهي را زنده كرده و محشور مي كنيم.



اين آيه به روشني دلالت مي كند بر اينكه قبل از قيامت، گروههايي از مردم زنده مي شوند و به اين دنيا باز مي گردند. چرا كه اگر منظور اين آيات برگشت در روز قيامت بود، بايد مي فرمود: همه مردم محشور خواهند شد نه برخي از آنان. چنانكه خداوند در آيه ديگري به حشرِ روز قيامت اشاره كرده و فرمود: «و يوم نُسيّرُ الجبال و تريَ الارضَ بارزةً و حشرناهم فلم نُغادِر مِنهم احداً»؛ روزي را به خاطر بياور كه كوهها را به حركت در آوريم و زمين را آشكار و مسطّح مي بيني و همه انسان ها را بر مي انگيزيم حتّي يك نفر هم از آنان را فروگذار نخواهيم كرد.



بنابراين، قرآن نه تنها به موارد و مصاديق رجعت در اين دنيا اشاره كرده، بلكه به رجعت گروهي نيز قبل از قيامت تأكيد دارد.



سيّد مرتضي، از ديگر انديشمندان بلندپايه مكتب اهل بيت عليهم السلام، در مورد رجعت و توضيح سخن امام باقرعليه السلام مي گويد:

خداوند متعال در آستانه ظهور حضرت مهدي عليه السلام گروهي از اموات شيعه را زنده مي كند تا به ثواب نصرت و ياري آن حضرت نائل آمده و برقراري دولت حَقّه مهدوي را نظاره كنند و طعم شيرين حكومت آن گرامي را بچشند و گروهي ديگر از دشمنان اهل بيت عليهم السلام را محشور مي گرداند تا از آنان قبل از قيامت انتقام گرفته و آنان نيز در اين دنيا ذلّت و خواري كفر و نفاق را احساس نمايند.




پاورقي

1. ديوان فيض كاشاني.

2. بحارالانوار، ج 52، ص 125.

3. معجم احاديث الامام المهدي(عجّ)، ج 3، ص 242؛ كمال الدين و تمام النعمة، ص 327.

4. كتاب الغيبه، محمد بن ابراهيم نعماني، ص 288.

5. عصر الظهور، ص 283 و فارسي 317؛ كتاب الفتن، نعيم بن المروزي، ص 214.

6. بحارالانوار، ج 52، ص 315.

7. همان، ص 215.

8. همان، ص 344؛ تفسير عياشي، ج 2، ص 60؛ معجم احاديث الامام المهدي(عجّ)، ج 5، ص 29.

9. بحارالانوار، ج 52، ص 115.

10. مع الشيعة الامامية، ص 138.

11. بقره / 55.

12. همان / 72.

13. همان / 243.

14. همان / 259.

15. آل عمران / 49.

16. كهف / 12.

17. نمل / 83.

18. عصرالظهور، ص 333.

19. كهف / 47.

20. مع الشيعة الامامية، ص 139.