بازگشت

مناجات شعبانيه


مناجات شعبانيه



در دعاهاي اسلامي، دريايي از حقايق ناب عرفاني موج مي زند.



يكي از نغزترين، معروف ترين و زيباترين ادعيه، «مناجات شعبانيه » است كه به روايت «ابن خالويه »، اين مناجات را حضرت امير(ع) و امامان ديگر در «ماه شعبان » مي خواندند. در «مفاتيح الجنان » نيز در اعمال مشتركه ماه شعبان، به عنوان «عمل هشتم » آمده است و آغاز آن چنين است: «اللهم صل علي محمد و آل محمد واسمع دعائي اذا دعوتك ...».



بجاست كه از عارف كامل، امام راحل، خميني عزيز(قدس سره) ياد كنيم كه با يادكرد پيوسته از اين دعا و مضامين بلندش، آن هم با زبان و لحني خاص و شوق انگيز، توجه امت ما را به اين گنجينه عرفاني بيشتر معطوف ساخت. به اين چند نمونه دقت كنيد:



«مناجات شعبانيه از مناجاتهايي است كه اگر يك نفر انسان دلسوخته، يك عارف دلسوخته - نه از اين عارفهاي لفظي - بخواهد آن را شرح كند، و شرح كند از براي ديگران، بسيار ارزشمند است و محتاج به شرح است ...» (1)



«چه بسا مسائل عرفاني كه در قرآن و اين مناجاتهاي ائمه اطهار(ع) و همين «مناجات شعبانيه » مسائل عرفاني هست كه اشخاص، فلاسفه، عرفا، تا حدودي ممكن است ادراك كنند، بفهمند عناوين را، لكن آن ذوق عرفاني چون حاصل نشده است، نمي توانند وجدان كنند.» (2)



و مي فرمايد:



«مناجات «شعبانيه » را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجاتهايي هست كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايي مي رساند ... همه ائمه هم به حسب روايت مي خواندند.» (3)



با وصفي كه ياد شد، براي چشيدن قطره اي از معارف زلال اين دعاي بلند، بر ساحل اين دريا مي نشينيم.



آنچه تقديم شما خوانندگان صاحبدل «كوثر» مي شود، ترجمه اي روان از اين مناجات عرفاني است، هر چند كه «ترجمه »، هرگز گوياي «اصل » نيست و در متن عربي دعا، حلاوتي ديگر است.





ترجمه مناجات شعبانيه

خدايا! بر پيامبر و دودمان پاكش درود فرست، و آنگاه كه تو را مي خوانم و صدايت مي زنم، صدا و دعايم را بشنو و اجابت كن،و آنگاه كه با تو نجوا مي كنم، بر من عنايت كن،من از همه به سوي تو گريخته و در پيشگاه تو ايستاده ام،در حالي كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار.

آنچه را در دل من مي گذرد مي داني، از نياز من آگاهي، ضمير و درونم را مي شناسي و فرجام و سرانجام زندگي و مرگم از تو پنهان نيست.



آنچه را كه مي خواهم بر زبان آورم و از خواسته ام سخن بگويم و به حسن عاقبتم اميد بندم، همه را مي داني.



در آنچه تا پايان عمرم و از نهان و آشكارم خواهد بود، قلم تقديرت نافذ و جاري است و افزوني و كاهشم و سود و زيانم، تنها به دست توست.



اگر محرومم سازي، كيست كه روزيم دهد؟



و اگر خوارم كني، كيست كه ياريم كند؟



خدايا! از خشم و فرا رسيدن غضبت، به تو پناه مي آورم.



خدايا! اگر شايسته رحمت تو نيستم، تو سزاواري كه رحمت گسترده ات بر من عطا كني.



خدايا! گويا چنانم كه در پيشگاه لطف تو ايستاده ام و سايه سار توكل نيكويم بر من بال گشوده و آنچه را تو شايسته آني گفته اي و مرا در هاله اي از بخشايش خويش پوشانده اي.



خدايا! اگر ببخشايي، كيست كه از تو سزاوارتر به عفو باشد؟



اگر اجلم فرا رسيده و كار شايسته اي نداشته ام كه مرا به تو نزديك سازد، اعتراف به گناه را وسيله آمرزش تو ساخته ام.



خداوندا! با مهلت و ميداني كه به نفس داده ام، بر خويش ستم كرده ام، پس اگر مرا نيامرزي، پس واي بر من.



خدايا! همواره در طول زندگي، از لطف و احسانت برخوردار بوده ام، پس از مرگ هم، لطف خويش از من دريغ مدار.



خدايا! چگونه مايوس باشم از اينكه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالي كه در طول حياتم، با من جز احسان و نيكي نكرده اي.



خدايا! كار مرا آنگونه به سامان برسان كه تو سزاوار آني (نه آن سان كه من در خور آنم).



خدايا! با بزرگواريت، به من عنايت كن، بر گناهكاري كه در لجه جهل خويش فرو رفته است.



خدايا!



در دنيا گناهاني را بر من پوشانده اي كه در آخرت، نيازمندترم كه پرده پوشش خود را بر آنها افكني.



خدايا! چون گناهانم را پوشاندي و بر هيچ يك از بندگان شايسته ات فاش نساختي، بر من نيكي كردي، خدايا، پس در روز قيامت نيز رسواي خلايقم مگردان.



خدايا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهايم را گسترده است و بخشايش تو، برتر از عمل من است.



خدايا! آن روز كه ميان بندگانت به داوري مي پردازي، با ديدار چهره رافت خود، مسرورم ساز.



خدايا! پوزش طلبي من به درگاهت، عذرخواهي كسي است كه از عذرپذيري تو بي نياز نيست، پس عذرم را بپذير، اي كريمترين بزرگواري كه زشتكاران، به درگاهش عذر گناه مي برند.



پروردگار من! حاجت و نيازم را رد مكن و دست اميد و آرزويم را از درگاه خويش، كوتاه مگردان.



خداوندا! اگر مي خواستي خوارم كني، هدايتم نمي كردي.



و اگر مي خواستي رسوايم سازي، از عقوبت دنيا معافم نمي كردي.



خدايا! باور ندارم كه در حاجتي دست رد به سينه ام بزني، حاجتي كه عمر خويش را در پي آن گذراندم و عمري از تو طلبيدم.



خدايا! ستايش ابدي و ثناي سرمدي تنها از آن توست، سپاسي همواره فزاينده و بي كم و كاست، آنگونه كه تو دوست داري و مي پسندي.



خدايا! اگر مرا به جرمم بگيري، دست به دامان عفوت مي زنم.



اگر مرا به گناهانم مؤاخذه كني، تو را به بخشايشت بازخواست مي كنم.



اگر در دوزخم افكني، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه تو را دوست دارم.



خدايا! اگر در كنار طاعتت، عملم كوچك است، اميد و آرزويم بزرگ و بسيار است.



خدايا! از آستان تو چگونه تهيدست و محروم برگردم، با آنكه گمان نيك من نسبت به جود تو، آن است كه نجات يافته و رحمت شده مرا باز گرداني.



خدايا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جواني ام را در سرمستي دوري از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها كه به كرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت بيدار نگشتم.



پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو.



در آستان بزرگيت ايستاده ام و كرمت را وسيله تقرب به حضور تو قرار داده ام.



خدايا! بنده اي زشتكارم كه به عذرخواهي آمده ام، از نگاه تو شرم نداشته ام، اينك از تو بخشش مي طلبم، چرا كه عفو، صفت بزرگواري توست.



آفريدگارا! توان آن نداشته ام كه از نافرمانيت دست شويم،مگر آنگاه كه به عشق و محبت خويش بيدارم ساخته اي، يا آنگونه بوده ام كه تو خود خواسته اي.



تو را سپاس، كه مرا در كرم خويش وارد كردي و دلم را از آلايشها و كدورتهاي غفلت از خودت را پاك نمودي.



پروردگارا! مرا بنگر، نگاه آنكه ندايش دادي پس پاسخت گفت، و به طاعتش فراخواندي و به ياريش گرفتي پس مطيع تو گشت.



اي خداي نزديك كه از مغروران و فريفتگان دور نيستي،اي بخشنده اي كه نسبت به اميدواران جود و بخششت، بخل نمي ورزي،خدايا! مرا قلبي بخش كه شوق و عشق، به تو نزديكش سازد،و زباني عطا كن كه صداقت و راستي اش به درگاهت بالا رودو نگاهي بخش، كه حقيقتش، زمينه ساز قرب به تو گردد!



خداوندا!



آنكه به تو معروف گردد، ناشناخته نيست،آنكه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نيست،و آنكه تو، به او روي عنايت آوري برده ديگري نيست،خدايا! آنكه از تو راه را يافت، روشن شد و آنكه پناهنده تو شد، پناه يافت،خداوندا! من به تو پناه آورده ام، از رحمت خويش مايوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانيت محجوبم مگردان.



خداوندا! در ميان اولياء خويش، مرا مقام كسي بخش كه آرزوي محبت افزون تر تو را دارد.



خدايا! مرا شيفته ياد خود ساز و همتم را در نشاط دستيابي به نامهايت و قرارگاه عظمت و قدست قرار بده.



خداوندا! تو را به خودت سوگند، كه مرا به جايگاه اهل طاعتت برسان و به منزلگاه شايسته و پسنديده خويش، رهنمون باش، كه من، نه مي توانم شري را از خويش دور سازم و نه سودي به خويش رسانم.



كردگارا! من، بنده ناتوان و گنهكار توام و برده عيبناك تو، كه بسويت آمده ام. پس مرا از آنان مگردان كه چهره لطف خويش از آنان برگردانده اي و اشتباهاتشان حجاب بخشايش تو گشته است.



خدايا!



مرا كمال گسستن از غير و پيوستن به خودت عطا كن ديده دلهايمان را با فروغ نگاه به خود، روشن سازتا ديده هاي بصيرت دل، حجابهاي نور را از هم بر درد و به كانون عظمت برسد و جانهاي ما آويخته درگاه عزت و قدس تو گردد.



خدايا! مرا از آنان قرار ده كه ندايشان كردي، پاسخت گفتندو نگاهشان كردي، مدهوش جلال تو گشت،با آنان، راز گفتي و نجوا كردي، آشكارا براي تو كار كردند.



خداوندا! هرگز نوميدي را بر حسن ظن خويش مسلط نساخته ام،و هرگز اميدم از كرم نيكو و زيبايت نگسسته است.



پروردگارا!



اگر گناهان مرا در پيشگاه تو خوار و پست كرده، پس به سبب توكل و اعتماد نيكويم به تو، از من درگذر.



آفريدگارا!



اگر گناهان، مرا از لطف والاي تو دور ساخته، اما يقين به كرم و عنايتت، آگاه و اميدوارم ساخته است.



خدايا! اگر خواب غفلت، از آمادگي براي ديدارت، باز داشته، معرفت به نعمتهاي ارجمندت، بيدارم داشته است.



خداوندا!



اگر عقوبت سنگين تو، به آتش دوزخم فرا مي خواند، پاداش فراوانت، به بهشتم دعوت مي كند.



آفريدگارا!



من از تو مي خواهم و تنها به آستان تو دست نياز برمي آورم و تو را خواستارم.



از تو مي خواهم كه بر محمد و دودمانش درود فرستي و مرا از آنان قرار دهي كه همواره به ياد تواند و پيمان تو را نمي شكنند و از سپاس تو غافل نمي شوند و فرمانت را سبك نمي شمرند.



خدايا!



مرا به فروغ نشاطبخش عزت خود بپيوند تا تنها شناساي تو باشم و از غير تو روي برتابم و تنها از تو ترسم و بيم تو داشته باشم.



اي شكوهمند و بزرگوار!



بر محمد و خاندان پاكش درود تو باد، و سلام بي پايان و بسيار.





پي نوشتها:

--------------------------------------------------------------------------------





1- صحيفه نور، ج 20، ص 189.

2- همان، ج 17، ص 265.

3- همان، ج 19، ص 158.