بازگشت

برنامه نصب و تعيين امام


از مطالب گذشته معلوم شد که بر حسب دلائل عقلي و نقلي، نصب و تعيين امام حق الهي است که ديگران حتّي شخص رسول خدا را در آن مداخله اساسي نيست، و فرق جوهري نظام امامت با سائر نظامها در همين است که اين نظام، نظامي است الهي، وبه تعيين و نصب از جانب خدا مي باشد، وعهد خدا است و عقلاً و نقلاً بايد از سوي خدا باشد.

امّا عقل، پس براي اينکه مسأله امامت از اهمّ مسائل مربوط به کمال بشر است، و خداوندي که نسبت به بندگان خود اين همه لطف و عنايت فرموده است چگونه آنها را در چنين امر مهمي ياري نمي فرمايد وبه خود وامي گذارد، با مفاسد بزرگي که بر ترک آن مترتب است.

اوصاف کامله و اسماء الحسناي الهي مثل رب العالمين و لطيف و منعم و حکيم و عليم و رحمان و رحيم و مفضل و رئوف و محسن، همه دلالت دارند اين عنايت از جانب حق تعالي انجام شده است، و مفهوم اين اسماي حسني و صفات عليا مطلق است و محصور در جهات تکويني نيست و حصر آن در جهات تکويني يا تشريعي غير امامت با عقيده به ثبوت تمام تکويني نيست و حصر آن در جهات تکويني يا تشريعي غير امامت با عقيده به ثبوت تمام صفات کماليّه و جماليّه ذاتيّه و فعليّه براي خدا منافات دارد.

و همانطور که «بعث رسل» و «انزال کتب» بر حسب حکمت الهيّه واجب است «نصب امام و تعيين او» نيز لازم است.

از جمله ادله اين است که بر حسب آنچه گذشت و دلائل ديگر که در کتابهايکلام ذکر شده است امام بايد معصوم و در سائر صفات کمال، سرآمد و اکمل از تمام افراد بشر باشد و بر اين جهات خصوص عصمت که از امور نهاني و پنهاني است غير از خدا و کساني که با عالم غيب ارتباط دارند کسي آگاه نيست لذا بايد نصب امام از جانب خدا باشد.

و امّا نقل از آيات قرآن مجيد و احاديث شريفه استفاده مي شود که نصب امام از شؤون الهي مي باشد و از جمله از آياتي که دلالت بر هدايت الهي و عموميّت و کمال آن دارند و به طلب هدايت از خدا و استمرار و عدم انقطاع آن در تمام ازمنه، ارشاد مي نمايند استفاده مي شود که صفت «هادويّت» الهي اقتضا دارد که بندگانش را به سوي امام آن الگوي کامل و جلوه اسم «الهادي» و «الوليّ» و «الحاکم» هدايت فرمايد.

بديهي است صفت «هادويت تکوينيه و تشريعيه الهي» مثل تمام صفات ذاتيّه و فعليّه الهي در نهايت کمال است و در آنها هيچ گونه نقصي فرض نمي شود و در مبدأ فيّاض علي الاطلاق هيچ گونه بخل و امساک فيض نيست بنا بر اين کمال فيّاضيّت و هادويّت او اقتضا دارد که هم بندگانش را به سوي امام هدايت کند و هم به وسيله امام آنها را مسؤول هدايتهاي ديگر فرمايد چنانکه قبلاً هم اشاره شد:

نابغه عالم علوم معقول و منقول، علاّمه حلّي در کتاب «الفين»، هزار دليل بر لزوم نصب امام بر خدا و اينکه شأني از شؤون الوهيّت است بيان فرموده است که اهل نظر و مطالعه مي توانند براي اينکه از استحکام مذهب تشيّع و نظام امامت آگاه شوند مستقيماً به آن کتاب که مکرر طبع شده وبه کتابهاي ديگر مثل «شافي» سيّد عظيم الشأن مفخر علماي اسلام سيّد مرتضي وبه کتاب تلخيص الشافي مراجعه نمايند.

و از جمله مباحثات ظريفي که در اين موضوع واقع شده مباحثه معروفي است که بين هشام بن الحکم [1] و عمرو بن عبيد بصري [2] واقع شد. در اين مباحثه هشام با بياني رسا و پرسشهائي لطيف، عالم صغير يعني وجود انسان و اعضاي او را زير سؤال و بررسي قرار داد و پس از پرسش از فائده چشم و گوش و دست، از قلب يعني مرکز تعقّل و فرماندهي بدن سؤال کرد.

عمرو بن عبيد گفت قلب يعني عقل را خداوند متعال مرکز و رئيس و صاحب اختيار و مدير و مدبّر وجود انسان قرار داده که تمام حرکات و فعاليتها و کارهاي اعضاء به امر و فرمان او و تحت اداره او است و بر همه سلطنت و حکومت دارد.

هشام گفت در صورتي که خدا براي اين بدن کوچک تو رئيس و مدبّر و صاحب اختيار قرار داده است که امور آنها مختل نشود و تحت انتظام باشد چگونه براي اين عالم کبير، رئيس و مدير و مدبّري قرار نداده و امور آنها را مهمل گذارده است.

عمرو بن عبيد از اين بيانات لطيف و دقيق و شکل مباحثه که عقل سليم هر کس به آن حکم مي کند دانست که اين منطق، منطق محکم تشيّع و شاگردان مکتب حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است. طرف بحث خود را که هشام بود شناخت و از او احترام لازم به عمل آورد [3] .


پاورقي

[1] از اصحاب معروف حضرت صادق و حضرت کاظم عليهما السلام بوده است که وفاتش بر حسب نقل بعضي در سال199 هجري اتفاق افتاده و شرح حالش در کتابهاي رجال مفصلاً ذکر شده است.

[2] از علماي مشهور اهل سنّت است که به سال144 هجري در گذشته است شرح حالش را در کتابهاي رجال و تراجم مثل «تهذيب التهذيب» ابن حجر و «الجرح والتعديل» رازي و «وفيّات الاعيان» ابن خلکان ببينيد.

[3] متن اين بحث شيرين و منطقي را در کتاب علل الشرايع ب152 صفحه195 جلد1 ملاحظه فرمائيد. اين مباحثه را هشام در محضر امام جعفر صادق عليه السلام نقل کرد و جمعي از علماي بزرگ اصحاب آن حضرت مثل حمران بن أعين و مؤمن الطاق و هشام بن سالم نيز حضور داشتند، و مخفي نماند که احتجاجات ائمه: و اصحاب و شاگردان آن بزرگواران و علماي عاليقدر مانند شيخ مفيد پيرامون امامت بسيار است علاقمندان مي توانند اين احتجاجات را در بحار الانوار و سائر کتابهاي مربوط به اين موضوع مطالعه نمايند.