بازگشت

مسجد مقدس جمكران


مسجد مقدس جمكران از جمله اماكنى كه همواره مورد توجه مخصوص امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بوده و به بركت آن كرامات و عنايات ويژه اى در آن به وقوع پيوسته « مسجد مقدس جمكران » است. اين مكان شريف را به جهت واقع شدن در كنار روستايى به نام جمكران ، مسجد جمكران و به خاطر آن كه به همت »حسن بن مثله» ساخته شده «مسجد حسن بن مثله» و به لحاظ آن كه به امر مبارك حضرت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأسيس شده است ؛ « مسجد امام زمان (عليه السلام) » يا « مسجد صاحب الزمان » مي نامند. همانطور كه گفته شد اين مسجد در زمان حسن بن مثله بنا شد و پس از آن بارها در آن تعميراتى انجام شده است. از جمله يك بار در زمان مرحوم صدوق و بعدها چندين مرتبه در دوره حكومت سلسله صفويه و يك بار هم در زمان مرجعيت حضرت آية اللَّه عبدالكريم حائرى مؤسس محترم حوزه علميه قم توسط مجاهد گرانقدر حجة الاسلام شيخ محمد تقى بافقى و بعد از ايشان تعميراتى هم در آن به وسيله يكى از تجار معروف قم صورت گرفته . در سالهاى اخير به وي?ه بعد از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى به علت استقبال بي نظير مردم از سرتاسر ايران اسلامى به كمك امت اسلامى تحت نظارت هيأت امنا و مديريت مسجد جمكران طرحهاى عمرانى بسيار مهم و در عين حال لازم و ضرورى نظير : سالنهاى اجتماعات و كتابخانه عمومى و نمايشگاه كتاب و درمانگاه و محل اسكان براى نمازگزاران و... در كنار گسترش و توسعه ساختمان مسجد در دست اجراست.

امروزه اين مكان مقدس به يكى از ميعادگاههاى بزرگ عاشقان ولايت و امامت تبديل شده است كه هر هفته شبهاى سه شنبه و چهارشنبه بويژه در ايام مبارك نيمه شعبان هزاران نفر در آن گرد مي آيند و از طريق تشكيل مجالس دعا و نيايش ضمن تجديد عهد با امام زمان(عليه السلام) از خداوند تبارك و تعالى؛ تعجليل در فرج منجى عالم بشريت را درخواست مى نمايند.



چگونگى دستور بناى مسجد جمكران

يكى از علماى شيعه به نام حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب تاريخ قم در مورد چگونگى بناى مسجد مقدس جمكران از كتاب مونس الحزين فى معرفة الحق و اليقين اثر شيخ ابو جعفر محمد بن بابويه قمى (شيخ صدوق) چنين نقل مي كند : شيخ صالح و عفيف، حسن بن مثله جمكرانى گفت: شب سه شنبه اى كه مصادف بود با هفدهم ماه مبارك رمضان سال سيصد و نود و سه 1 هجرى قمرى در خانه ام خوابيده بودم در حالى كه شب از نيمه گذشته بود. ناگهان صداى عده اى از مردم كه در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا مي زدند به گوشم رسيد. وقتى بيدار شدم خطاب به من گفتند: برخيز كه حضرت مهدى(ع) تو را به نزد خود مى خواند.

حسن مي گويد: به آنها گفتم اجازه بدهيد تا آماده شوم و لباسهايم را بپوشم وقتى خواستم پيراهنم را بپوشم صدايى از طرف در خانه به گوشم رسيد كه « آن پيراهن تو نيست» لذا از پوشيدن آن صرف نظر نمودم و بعد شلوارم را برداشتم تا بپوشم باز همان صدا بلند شد كه : « آن شلوار مال تو نيست شلوار خودت را بردار » . آن را به زمين انداختم و شلوار ديگرى را كه مال خودم بود پوشيدم و سپس به دنبال كليد در خانه مي گشتم تا آن را باز كنم باز از طرف در همان صدا به گوشم رسيد كه : « در خانه باز است » وقتى به نزديك در آمدم با جماعتى از بزرگان مواجه شدم . به آنها سلام كردم آنها بعد از جواب سلام اين پيشامد را به من تبريك گفتند . سپس مرا همراه خود به محلى كه هم اكنون مسجد در آن بنا شده است آوردند. در آنجا وقتى خوب دقت كردم تختى را ديدم كه فرش زيبايى روى آن انداخته شده بود و جوانى در حدود سى ساله در روى آن به بالشى تكيه زده بود و پيرمردى مطلبى را از روى كتاب براى او مي خواند و بيش از شصت مرد كه بعضى از آنها لباس سبز و بعضى ديگر لباس سفيد به تن داشتند در گوشه و كنار آن محل مشغول خواندن نماز بودند. آن پيرمرد كه حضرت خضر(عليه السلام) بود مرا در كنار خود جاى داد. آنگاه همان جوان نورانى كه بعد معلوم شد حضرت مهدى(عليه السلام) هستند بعد از تفقد و احوالپرسى مرا به اسم خودم صدا زده فرمودند: « نزد حسن بن مسلم برو و به او بگو مدت پنج سال است كه تو اين زمين را آماده ساخته كشت مي كنى ولى ما آن را خراب مى كنيم و امسال هم قصد دارى در آن زراعت نمايى در حالى كه تو چنين اجازه اى ندارى بايد سود اين چند سال كشت را رد كنى تا در اينجا مسجدى بنا شود». سپس فرمودند : « به حسن به مسلم بگو : اينجا زمين شريفى است كه خداوند آن را از بين ساير زمينها برگزيده است ولى تو آن را به زمين خود لاحق كردى و خداوند به خاطر اين كار خلاف دو پسر جوان تو را از دست تو گرفت ولى باز متنبّه نشدى اگر باز هم بخواهى به اين كار ادامه بدهى كيفر الهى ديگرى كه نمي توانى آن را تصور كنى بر تو متوجه خواهد شد. »

حسن بن مثله مي گويد: « به آن حضرت عرض كردم: مولاى من براى اين كه مردم سخن مرا بپذيرند ، نشان و علامتى در اين باره براى من تعيين بفرمائيد » .

امام(عليه السلام) در پاسخ فرمودند : « ما در اينجا نشانه اى را قرار مي دهيم تا سخن شما را مردم تصديق نمايند. تو آنچه را كه بيان شد انجام بده به نزد «سيد ابوالحسن» برو و به او بگو بيايد و حسن بن مسلم را حاضر كند و سود چند ساله زمين را از او بگيرد و آن را به مردم بدهد تا با آن بناى مسجد را شروع كنند و بقيه مخارج آن را از منافع قريه »رهق» كه ملك ما در ناحيه «اردهال» است به اتمام برسانند ما نصف درآمد رهق را وقف اين مسجد نموده ايم تا همه ساله درآمد آن را بياورند به اينجا و صرف عمارت و آبادانى و ساير مخارج اين مسجد بنمايند » .

سپس حضرت افزودند : « به مردم بگو تا به اين مكان روى آورند و آن را عزيز و گرامى دارند و در آن چهار ركعت نماز به جاى آورند ؛ دو ركعت اول را به نيت نماز تحيّت (به اين ترتيب كه در هر ركعت اول سوره حمد را يك بار و بعد سوره « قل هواللَّه احد » را هفت بار و در ادامه هر يك از ذكرهاى ركوع و سجود را هم هفت بار تكرار كنند و نماز را به پايان ببرند) و دو ركعت بعد را هم به نيّت نماز امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف ) به جاى مي آورند (به اين ترتيب كه در هر ركعت بعد از نيت وقتى سوره حمد را شروع كردند به « اياك نعبد و اياك نستعين » كه رسيدند آن بخش را صد بار تكرار مي نمايند و بعد در ادامه سوره حمد را مي خوانند و آنگاه سوره توحيد را يكبار و هر يك از ذكرهاى ركوع و سجود را هفت بار تكرار مي كنند و بعد نماز را تمام مي كنند.

سپس يك بار لااله الاّ اللَّه مي گويند و در ادامه هم تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) را كه عبارت از سى و چهار مرتبه «اللَّه اكبر» و سى و سه مرتبه «الحمدللَّه» و سى و سه مرتبه «سبحان اللَّه» است ذكر مي نمايند و آنگاه به سجده رفته صد بار بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و آل پيامبر(عليهم السلام) درود و صلوات مي فرستند».2

در ادامه حضرت اضافه كردند: «هر كس اين نماز را بخواند مانند آن است كه در كعبه نماز خوانده باشد.»

حسن بن مثله مي گويد: « وقتى اين سخنان را شنيدم با خود گفتم: گويى آن مكان مورد نظر اينجاست كه مسجد باشكوه امام زمان(ع) خواهد شد». بعد حضرت به من اشاره فرمودند كه: «برو.»

چون به راه افتادم و مقدارى رفتم دوباره آن حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: «در گله جعفر كاشانى (كه يك نفر چوپان بود) بزى هست كه اگر مردم پول آن را دادند با پول آنها و اگر ندادند با پول خودت آن را خريدارى كن و آن را به اينجا بياور و ذبح كن و در روز چهارشنبه كه برابر با هجدهم ماه مبارك رمضان است گوشت آن را در شب آينده براى بيماران و كسانى كه گرفتارى دارند انفاق كن خداوند [تبارك و تعالى] همه آنها را شفا مي دهد. نشانى و علامت آن بر اين است كه ابلق است و موى بسيار دارد و در ضمن هفت علامت سفيد و سياه در بدن آن بز هست كه سه تاى از آنها در يك طرف بدن و چهار تا در طرف ديگر آن است كه هر يك از آنها به اندازه يك درهم هستند».

بعد وقتى مجدداً به راه افتادم براى سومين بار مرا صدا زده فرمودند : « اينجا هفت يا هفتاد روز اقامت مي كنى اگر هفت روز اقامت كنى آن مصادف با شب قدر ؛ يعنى بيست و سوم رمضان خواهد بود و اگر هفتاد روز بمانى آن مطابق با شب بيست و پنجم ذيقعده است كه هر دو شب بسيار گرانقدرى هستند».

حسن بن مثله مي گويد : «سپس برگشته و به خانه آمدم و تمام شب را در انديشه آنچه واقع شده بود به سر بردم وقتى صبح شد نماز را به جاى آوردم و بعد نزد «على بن منذر» آمده و ماجرا را به وى بازگو كردم بعد به همراه او به محلى كه ديشب مرا به آنجا برده بودند رفتيم». حسن بن مثله چنين ادامه مي دهد : « سوگند به خدا علامتهايى را كه حضرت فرموده بودند كه از جمله آنها ميخ ها و زنجيرهايى بود كه با آنها حدود مسجد را مشخص نموده بودند در آنجا مشاهده كرديم . سپس به همراه على بن منذر به طرف منزل سيد بزرگوار ابوالحسن الرضا راه افتاديم وقتى به در منزل او رسيديم خدمتكاران او را ديديم كه در كنار در خانه منتظر ما هستند وقتى ما را ديدند به ما گفتند: آيا شما از اهالى جمكران هستيد. گفتيم : آرى. گفتند : سيدابوالحسن از اول صبح در انتظار شماست.

سپس وارد خانه شده ضمن اظهار تواضع ، خدمت سيد عرض سلام كردم و او به گرمى و با احترام كامل جواب سلام را داده و مرا در كنار خود جاى داد و پيش از آن كه من سخنى بگويم خطاب به من گفت: اى حسن بن مثله من خوابيده بودم در خواب شخصى به من گفت: صبح زود مردى از اهالى جمكران كه او را حسن بن مثله مي نامند نزد تو خواهد آمد. آنچه كه او به تو گفت آن را تصديق كن ؛ چرا كه سخن او سخن ماست مبادا گفته هاى او را ردّ كنى در اين حال از خواب بيدار شدم و از آن وقت تا كنون منتظر آمدن تو بودم. در ادامه حسن بن مثله جريان شب گذشته را به طور مفصل بيان مي كند. سيد ابوالحسن دستور مي دهد تا اسبها را آماده سازند بعد سوار مي شوند و به طرف آن محل حركت مي كنند در نزديكي هاى روستاى جمكران به گلّه جعفر كاشانى برخورد مي كنند ؛ حسن بن مثله براى پيدا كردن آن بز ابلق كه حضرت فرموده بودند وارد گله مي شود و مي بيند آن بز در عقب گله است. وقتى بز متوجه حسن بن مثله مي شود به سرعت خود را به او مي رساند و حسن آن را مى گيرد و نزد جعفر كاشانى مى آورد تا آن را از او بخرد. جعفر كاشانى سوگند ياد مى كند كه من هرگز اين بز را داخل گله نديده ام ولى وقتى آن را در عقب گله امروز ديدم خواستم كه آن را بگيرم ولى هر چه تلاش كردم نتوانستم اما حالا چون شما را ديد به نزد شما آمد و اين امر بسيار شگفت انگيزى است.

بعد آنها آن بز را به محل مسجد مي آورند و در آنجا ذبحش مي كنند و همانطور كه حضرت دستور داده بود گوشت آن را بين مريضها تقسيم مي كنند.

سپس سيد ابوالحسن حسن بن مسلم را احضار مي كند و سود چند ساله زمين را از او مي گيرد و سود حاصل از املاك روستاى رهق را هم مي آورند و مسجد جمكران را بنا مي كنند و سقف آن را با چوب مي پوشانند درضمن سيد ابوالحسن الرضا زنجيرها و ميخها را به منزل خود در قم مي برد و از آن به بعد هر كس بيمار مى شد به آنجا مي رفت به آن زنجيرها تبرك مي جست و خداوند تبارك و تعالى تفضلى فرموده به واسطه آنها ايشان را شفا مي داد.

ابوالحسن محمد بن حيدر مي گويد: شنيدم كه سيد ابوالحسن الرضا وقتى وفات يافت او را در محله اى كه «موسويان» ناميده مي شود دفن كردند بعدها وقتى يكى از فرزندان او مريض مي شود به سراغ صندوقى كه زنجيرها و ميخها در آن نگهدارى مي شد مي رود ولى هنگامى كه در صندوق را باز مي كند اثرى از زنجيرها و ميخها در آن نمي بيند.3



فضيلت و آداب مسجد جمكران

به طور كلى در مجموعه سخنان و سفارشات منسوب به حضرات معصومين(عليهم السلام) درباره مسجد مقدس جمكران به دو قسم از فضائل اشاره شده است.

1. اهميت تكوينى: در سخنانى كه حضرت على(عليه السلام) به پسر يمانى فرموده اند اين گونه آمده است:

... اى پسر يمانى اينجا (جمكران) زمينى مقدس و پاك از همه آلودگيهاست.

... بر اين زمين اثر نور حق ساطع شود و از اين زمين مردم رايحه و بوى مشك استشمام كنند... منازل و مواضع و زمينهاى اينجا عالى و گرانبها گردد.

علاوه بر اين در ضمن فرموده هاى حضرت حجة بن الحسن (عليه السلام) به حسن بن مثله آمده بود به حسن مسلم بگو: « اينجا زمينى شريف است خداى تعالى اين زمين را از زمينهاى ديگر برگزيده است و به آن فضيلت و برترى داده است». از اين قبيل تعابير استفاده مي شود كه زمين جمكران نظير زمينهاى مكه و مدينه داراى ارزش تكوينى خاصى است.

2. همانطور كه در حكايت بناى مسجد جمكران بيان شد در بخشى از فرموده هاى حضرت امام زمان(عليه السلام) آمده بود كه ثواب اعمال عبادى نظير اقامه نماز در اين مكان شريف بسيار زياد است تعبير آن حضرت اين بود كه: »هر كس آن دو ركعت نماز را (با شرايط خاصش) در اين مكان شريف به جاى آورد مثل آن است كه در كعبه اين نماز را خوانده است». اين امر نشان مى دهد كه از نظر معنوى اين مسجد از جايگاه ويژه اى برخوردار است.

آداب اين مسجد نيز ابتدا خواندن دو ركعت نماز تحيت و سپس دو ركعت نماز امام زمان(عليه السلام) با شرايطى است كه گفته شد.

در بعضى از اقوال نيز آمده است كه

پس از اين نماز دعاى «الهى عظم البلاء» را تا آخر قرائت كنند.

علاوه بر اين امور، خواندن دعاهاى مخصوص امام زمان نظير دعاى «ندبه» و ديگر دعاهايى كه خواندن آنها در دوره غيبت كبرى سفارش شده، در اين مكان مناسب است.


پاورقي

1 . محدث نورى بعد از نقل حكايت بناى مسجد جمكران مي نويسند: «عالم جليل آقا محمد على كرمانشاهى تاريخ اين قصه را در سال 393 ق. نقل كرده است ولى ظاهراً در نوشتن اشتباه شده و در اصل سال 373 ق. بوده است ؛ زيرا وفات شيخ صدوق قبل از سال 390 ق. مي باشد.

2 . اين دو ركعت نماز به صورتهاى ديگرى هم در كتابهاى معروف ذكر شده است از جمله 1. مرحوم شيخ طبرسى (صاحب تفسير) در كنوز النجاح بعد از ذكر اصل نماز دعائى را براى بعد از نماز نقل مي كند ولى از تهليل (صد بار لا اله الااللَّه) و تسبيحات حضرت زهرا(سلام الله عليها) ذكرى به ميان نمي آورد ؛ 2. مرحوم سيد فضل اللَّه راوندى در كتاب دعوات درضمن نمازهاى معصومين(عليه السلام) مي فرمايد: نماز امام مهدى(عليه السلام) دو ركعت است در هر ركعتى حمد يك مرتبه و صد مرتبه «اياك نعبد و اياك نستعين» بعد از نماز صد مرتبه صلوات بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و آل او؛ 3. مرحوم سيدبن طاووس در جمال ا لاسبوع ذكر صد مرتبه صلوات را ذكر نمي كند ولى فرموده است كه دعاى «الهى عظم البلاء و برح الخفاء وانكشف الغطاء ...» تا آخر بعد از نماز خوانده شود و ...

3 . اقتباس از حكايت هشتم كتاب جنةالمأوى ميرزا حسين نورى كه در جلد 53 بحار الانوار، ص230 به بعد آورده شده است