بازگشت

نور اميد



نور اميد


برگرفته از آثار مرحوم آية الله سيد رضا صدر




امـيـد آرزو، از ويـژگـيهاى انسان است و در زمره فطريات بشر قرار دارد. زيرا كه هر دو
نگاهى به آينده دارند.


هـنـوز ثـابـت نـشـده كـه در مـيـان جـانداران ، جاندارى آينده نگر باشد. و دانسته نشده كه
جـانورانى كه لانه مى سازند و يا خوراك مى اندوزند، از روى دانش و بينش چنين مى كنند.
دور نـيست كه اين كارها از روى غريزه باشد. آنان به طور غريزى ، اداى وظيفه مى كنند،
بدون آن كه خودشان بدانند كه چه مى كنند.


دانش ، اكتسابى است و نياز به آموزش و تعلم دارد.


نخستين معلم اين گروه از جانوران ، كه بوده ؟ و كيفيت تعليم آنها چگونه بوده است ؟


از اين رو، مى توان كه لانه سازى و خوراك اندوزى جانوران از روى غريزه است .


اميد و آرزو


پـس امـيـد و آرزو از ويـژگـيـهـاى انـسـان اسـت و بس . انسان است كه مى تواند آينده نگر
باشد. اميد و آرزو بر پايه آينده نگرى قرار دارد. اميد و آرزو، هر دو، نمايانگر خواسته
هاى بشر بوده و هستند و هر دو پيك سعادت انسان و نويد خوشبختى او هستند.


تـفاوتى كه ميان اميد و آرزو موجود است و آنها را دو كرده و از هم جدا مى سازد، آن است كه
امـيـد، بـا عـقـل بـشـر هـمـراه اسـت و خـواسـتـه اش ‍ خـردمـنـدانـه و امـكـان پذير بوده و به
محال تعلق نمى گيرد.


بـيـمـار، امـيـد بـهـبـودى دارد. نـاتـوان ، اميد توانا شدن ، دانش پژوه ، اميد دانشورى دارد.
ستمديده ، اميد قطع ستمگر را دارد.


ولى آرزو چنين نيست ؛ گاه با عقل هماهنگى دارد و گاه هماهنگى ندارد و خواسته اش عقلايى
و خردمندانه نيست و امكان پذير نخواهد بود. آرزو، به محالها تعلق مى گيرد و تقاضاى
هـست شدن نشدنيها را دارد. پير، آرزومند جوانى است ، چاه كن آرزوى رسيدن به گنج و هر
كس در دم مرگ ، آرزوى حيات دارد.


از اين تفاوت ، تفاوت ديگر ميان اميد و آرزو به وجود مى آيد:


و آن عـبـارت اسـت از آن كه آرزومند مى نشيند و انتظار رسيدن به آرزو دارد، هرگز گامى
بـه سـوى مـقـصـد بـر نـمـى دارد، از آسـمـان انـتـظـار دارد كـه آرزويـش را مـحـقـق سازد و
عوامل جوى بدو كمك كند.


ولى اميدوار، چنين نيست ؛ در پى اميد خود مى رود و هر گامى كه بر مى دارد، به اميدى مى
رسـد؛ چـون امـيـد اصـلى ، بـوجود آورنده اميدهاى فرعى است و هر يك از اين اميدها كه محقق
شود، پايه اى مى گردد تا به سوى اميد بالاتر گام بر دارد.


هـنـگـامـى كـه امـيد، اشتداد يافت و نيرومند گرديد، هدف و آرمان مى شود؛ زيرا كه آرمان ،
عقلايى است و اميد، خردمندانه است و هر دو با يكديگر همگام و همراه .