بازگشت

سخن از امام مهدي سخن از يك موضوع عقيدتي و مذهبي بسيار حساس


سـخـن از امـام مـهـدى عليه السلام سخن از يك موضوع عقيدتى و مذهبى بسيار حساس و مهمى است كه رابطه تنگاتنگ و گسست ناپذيرى با اسلام و مسلمانان دارد، چرا كه وجود گـرانـمـايـه او يـك واقـعـيـت اسـلامـى و از مـهـم تـريـن مسايل دينى و از اساس مكتب و ايمان به ارزشهاى معنوى است .

بحث از شخصيت آن حضرت ، آنگونه كه برخى از نويسندگان منحرف پنداشته اند، بحث از افـسانه اى نيست كه شيعه آن را به منظور آرامش بخشيدن به روان ناآرام خويش كه در رهـگـذر قـرون و اعـصار تحت فشار ظلم و استبداد بوده است ـ ساخته باشد و بخاطر مرهم نـهـادن بـر قلب زخم خورده اى كه باران مصايب در مسير زمان بر سر آنان باريده است ـ سرهم كرده باشد.

بـحـث از امـام مـهـدى عليه السلام آنگونه كه برخى فيلسوف نماها گفته اند انديشه اى نـيـسـت كـه به منظور تخفيف دردها و آرامش بخشيدن به رنج و فشارى باشد كه از رهگذر حاكميت زمامداران بيدادگر قرون و اعصار در برخى اذهان و افكار جايگزين شده باشد.

و نـيـز آنـگونه كه برخى عناصر نادان مدعى دانش و فرهنگ تصور كرده اند، حرافه اى نـيـسـت كـه آن را، داسـتـان سـرايـان سـاخته و پرداخته و به اسلام چسبانده باشند و نيز بـازيـچـه تـاريخى نيست تا اسباب تمسخر دشمنان بدانديش و دلقك و ياوه گو باشد؛ بـلكـه يـك واقـعـيـت اسـلامـى اسـت كـه در خور اهميت بخشيدن بسيار و ژرف نگرى فراوان ارزيابى و روشنگرى اساسى است .

مساءله تداوم حيات اسلام و شكوه قرآن است ، بحث مهم و اصيلى است كه قرآن نويدگر آن اسـت و پـيـامـبـر در موقعيتها و مناسبتهاى گوناگون از آن سخن به ميان آورده ، امامان نور عـليـهـم السـلام نـويـد و بـشـارت آن را نـه تنها به شيعيان خود كه به تمامى مسلمانان قرون و اعصار داده اند و دانشمندان ، مفسران ، محدثان و مورخان نام آور، در رهگذر قرون و اعصار، كتابهاى مفصل و مستقلى پيرامون آن نوشته اند.

بـا ايـن بـيان ، موضوع امام مهدى يك موضوع استراتژيك و بسيار مهم و در نوع خود بى نظير است و از امتيازات بسيار ويژه اى ، برخوردار است .

مساءله اى است كه پيرامون آن بسيار گفتگو شده و در آستانه آن ، فراوان برخورد افكار و انـديشه ها صورت گرفته و قلم فرساييها شده است ، از اين رو، گروهى بدان ايمان آورده و گروهى دچار حيرت گشته و برخى ديگران را به باد استهزاء گرفته اند.

امـام مهدى عليه السلام از شخصيتهايى نيست كه گذشت زمان او را در كام خود فرو برد و تـاريـخ آن را بـه فـرامـوشـى سـپـارد. او نـداى رسـاى مـيـليـونـهـا انـسـان و مـعـشـوق دل عصرها و نسلهاست . چشم امتها به او دوخته شده و نقطه اميد جامعه هاست .

امـام مـهـدى عـليـه السـلام شـخـصـيـت بـرجـسـتـه اى اسـت كـه درسـت 1142 سـال پـيـش از نگارش اين كتاب ديده به جهان گشوده و هم اكنون زنده است ، بر روى اين سـيـاره خـاكى زندگى مى كند و بسان ديگر انسانها، غذا مى خورد و آب مى نوشد و خداى خويش را عاشقانه و خالصانه عبادت مى كند و در انتظار دريافت فرمان ظهور خويش است .

آن گـرامـى از ديـدگان نهان است . مردم او را مى بينند و نمى شناسند و او نيز خويشتن را معرفى نمى كند و در هر نقطه اى از جهان كه اراده كند، حضور مى يابد.

او بـر سـراسـر جهان ، تسلط و اشراف دارد و به همه بندگان ، شهرها و كشورها احاطه دارد. بـه اذن خـدا هـر رخـدادى در سراسر جهان رخ دهد مى داند و روزى كه نزد خدا مشخص است و براى ما نامعلوم ، از پس پرده غيبت ظاهر مى گردد و علائم و نشانه هاى قطعى پيش از ظهور او پديدار مى گردد.

پـس از ظـهور، بر سراسر گيتى حكم مى راند و مسيح عليه السلام از آسمان فرود آمده و به امامت او نماز مى خواند.

هـمـه دولتـهـا و مـلتـها در سراسر جهان ، در برابرش خاضع مى گردند و مذاهب و اديان سرفرود مى آورند.

اسلام راستينى را كه نياى گرانقدرش محمد(ص ) آورد، با خود مى آورد و پياده مى كند...

ايـنـهـا بـرخى سرفصلها پيرامون شخصيت آن گرامى و بسان فهرستى براى اين كتاب است .