فرازهايي از توقيقات حضرت بقية اللّه الاعظم (ع)
خون به جاى اشك
الَسَّلامُ عَلَيْكَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِكَ الْمُخْلِصِ في وِلايَتِكَ الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللّهِ بِمَحَبَّتِكَ الْبَرىءِ مِنْ أَعْدائِكَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِكَ مَقْرُوحٌ ودَمْعُهُ عِنْدَ ذِكْرِكَ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزينِ الْوالِهِ الْمُسْتَكينِ، سَلامَ مَنْ لَوْ كانَ مَعَكَ بالطُّفُوفِ لَوَقاكَ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّيُوفِ، وَبَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَكَ لِلْحَتُوفِ وَجاهَدَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَنَصَرَكَ عَلى مَنْ بَغى عَلَيكَ، وَفَداكَ بِرُوحِهِ وَجَسَدِهِ وَمالِهِ وَوَلَدِهِ، وَرُوحُهُ لِرُوحِكَ فِداءٌ، وَأَهْلُهُ لاَِهْلِكَ وِقاءٌ.
فَلَئِنْ أَخَّرَتْني الدُّهُورُ، وَعاقَني عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَلَمْ أَكُنْ لِمَنْ حارَبَكَ مُحارِباً وَلِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَداوَةَ مُناصِباً فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَمَساءً وَلاََبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ، وَتَأَسُّفاً عَلى ما دَهاكَ وَتَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وغُصَّةِ الاْكْتِيابِ.( [28] ) (فرازى از زيارت ناحيه مقدسه)
سلام بر تو، سلام آن كسى كه به حرمتِ تو آشناست، و در ولايت و دوستىِ تو اخلاص مىورزد، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب مى جويد و از دشمنانت بيزار است سلام كسى كه قلبش از مصيبت تو جريحه دار، و اشكش به هنگام ياد تو چونان سيل، جارى است سلام كسى كه ـ در عزاى تو ـ دردمند و غمگين و سرگشته و بيچاره است سلام كسى كه اگر با تو در كربلا مى بود، با جانش در برابرِ تيزىِ شمشيرها از تو محافظت مى نمود، و نيمه جانش را در دفاع از تو به دست مرگ مى سپرد، و در پيشگاه تو جهاد مى كرد، و تو را عليه ستم كنندگانِ بر تو يارى مى داد و جان و تن و مال و فرزندش را فداى تو مى نمود، و جانش فداى جان تو و خانواده اش سپر بلاىِ اهل بيت تو مى بود. پس اگرچه زمانه مرا به تأخير انداخت و مقدّرات الهى مرا از يارىِ تو بازداشت و نبودم تا با آنان كه با تو جنگيدند بجنگم و با كسانى كه با تو دشمنى ورزيدند به ستيز برخيزم، در عوض، از روى حسرت و تأسّف و اندوه بر مصيبت هايى كه بر تو وارد شد، صبح و شام نالانم و به جاى اشك براى تو خون گريه مى كنم، تا زمانى كه از سوزِ مصيبت و گلوگيرى حزن و اندوه، زندگى ام به پايان رسد.
آگاهى بر امور شيعيان
«نَحْنُ وَإنْ كُنّا ثاوينَ بِمَكانِنَا النّائي عَنْ مَساكِنِ الظّالِمينَ ـ حَسَبَ الَّذي أَراناهُ اللّهُ تعالى لَنا مِنَ الصَّلاحِ وَلِشيعَتِنَا الْمُؤْمِنينَ في ذلِكَ ما دامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيا لِلْفاسِقينَ ـ فَإِنّا نُحيطُ عِلْماً بِأَنْبائِكُمْ، وَلايَعْزُبُ عَنّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ، وَمَعْرِفَتُنا بِالذُّلِّ الَّذي أَصَابَكُمْ مُذْ جَنَحَ كَثيرٌ مِنْكُمْ إلى ما كانَ السَّلَفُ الصّالِحُ عَنْهُ شاسِعاً، ونَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ».( [29] )
اگرچه هم اكنون در مكانى دور از جايگاه ستمگران مسكن گزيده ايم ـ كه خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را مادامى كه حكومت دنيا به دست تبهكاران است در همين دورى گزيدن، به ما نمايانده است ـ ولى در عين حال بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفى نيست. از خوارى و ذلّتى كه دچارش شده ايد با خبريم، از آن زمان كه بسيارى از شما به برخى كارهاى ناشايست ميل كردند كه پيشينيان صالح شما از آنها دورى مى جستند، و عهد و ميثاق خدايى را آن چنان پشت سر انداختند كه گويا به آن پيمان آگاه نيستند.
يادآورى و رسيدگى
«إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، ولاناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُمُ اللاَّْواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ، فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَظاهِرُونا عَلَى انْتِياشِكُمْ مِنْ فِتْنَة قَدْ أَنافَتْ عَلَيْكُمْ».( [30] )
ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نمى بريم كه اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى كردند. پس تقواى خدا پيشه كنيد و ما را بر رهايى بخشيدنتان از فتنه اى كه به شما روى آورده يارى دهيد.
لزوم محبّت
«فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهَتِنا وَسَخَطِنا، فَإنَّ أَمْرَنا بَغْتَةٌ فَجْأَةٌ حينَ لاتَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَلايُنْجِيهِ مِنْ عَقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.
وَاللّهُ يُلْهِمُكُمُ الرُّشْدَ وَيَلْطِفُ لَكُمْ فِي التَّوْفيقِ بِرَحْمَتِهِ».( [31] )
هريك از شما بايد كارى كند كه وى را به محبّت و دوستى ما نزديك مى كند و از آنچه خوشايند ما نبوده و موجب كراهت و خشم ماست دورى گزيند زيرا امر ما ناگهان فرا مى رسد، در هنگامى كه توبه و بازگشت براى او سودى ندارد و پشيمانى او از گناه، از كيفر ما نجاتش نمى بخشد.
و خداوند، رشد و هدايت مطلوب را به شما الهام فرمايد و به لطف خويش شما را به بهره ورى از رحمت هايش توفيق بخشد!
اداء حقوق الهى
«وَنَحْنُ نَعْهَدُ إلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ الْمُجاهِدُ فينَا الظّالِمينَ أَيَّدَكَ اللّهُ بِنَصْرِهِ الَّذي أَيَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِنْ أَوْلِيائِنَا الصّالِحينَ: أَنَّهُ مَنِ اِتَّقى رَبَّهُ مِنْ إِخْوانِكَ فِي الدِّينِ، وَأَخْرَجَ مِمّا عَلَيْهِ إِلى مُسْتَحِقّيهِ، كانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ، وَمِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُظِلَّةِ وَمَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِما اَعارَهُ اللّهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ، فَإِنَّهُ يَكُونُ خاسِراً بِذلِكَ لاُِوْلاهُ وَآخِرَتِهِ».( [32] )
و ما به تو ]شيخ مفيد(قدس سره)[ اى دوست با اخلاص كه در راه ما با ستمگران در ستيز و پيكارى ـ خداوند تو را به نصرت و يارى خويش تأييد كند همانگونه كه دوستان شايسته پيشين ما را تأييد فرموده است ـ سفارش مى كنيم كه هريك از برادران دينى تو كه تقواى خدايش پيشه كرده و برخى از آنچه را كه به گردن دارد به مستحقّانش برساند، در فتنه ويرانگرِ برباد دهنده و گرفتارى ها و آشفتگى هاى تاريك و گمراه كننده در امان خواهد بود و آن كس كه در دادن نعمتهايى كه خداوند به او كرامت فرموده به كسانى كه فرمان رسيدگى به آنها را داده، بخل ورزد زيانكار دنيا و آخرت خويش خواهد بود.
سعادت ديدار
«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَى اجْتِماع مِنَ القُلُوبِ فِي الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما يَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما يَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُكْرِهُهُ وَلانُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ، واللّهُ الْمُسْتَعانُ، وَهُوَ حَسْبُنا وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، وَصَلواته عَلى سَيِّدِنَا الْبَشيرِ النَّذيرِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرِينَ وَسَلَّمَ».( [33] )
و اگر شيعيان ما ـ كه خداوند توفيق طاعتشان دهد ـ در راه ايفاى پيمانى كه بر عهده دارند همدل مى شدند، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير نمى افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مى گشت، ديدارى بر مبناى شناختى راستين و صداقتى از آنان نسبت به ما. پس ما را از ايشان باز نمى دارد مگر آنچه از كردارهاى آنان كه به ما مى رسد و ما را ناخوشايند است و از آنان روا نمى دانيم.
از خداوند يارى مى طلبيم و او ما را كفايت كرده و وكيل خوبى است و صلوات و سلام خدا بر آقاى بشارت دهنده و بيم دهنده ما، محمّد و خاندان پاك او باد.
علّت غيبت
«وَأَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجلَّ يَقُولُ: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»( [34] ) إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ اَحَدٌ مِنْ آبائي إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ، وَإِنّي أَخْرُجُ حينَ أَخْرُجُ وَلا بَيْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغيتِ في عُنُقي».( [35] )
وامّا علّت غيبت ما، پس به درستى كه خداوند عزّوجل مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از چيزهايى كه اگر برايتان آشكار شود ناراحتتان مى كند سؤال مكنيد».
هيچيك از پدرانم نزيستند مگر آن كه بيعتى از طاغوت زمانشان بر ايشان تحميل گشت امّا من زمانى كه قيام مى كنم بيعت هيچيك از طاغيان و طاغوتان بر گردنم نيست.
كيفيت بهره ورى
«وَأَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بي في غَيْبَتي، فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إذا غَيَّبَتْها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ، وَإِنّي لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ، فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لايَعْنيكُمْ وَلاتَتَكَلَّفُوا عِلْمَ ما قَدْ كُفيتُمْ، وَأَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ».( [36] )
وامّا كيفيت بهرهورى از من در دوران غيبتم، همچون بهرهورى از خورشيد است هنگامى كه ابرها آن را از ديدگان بپوشانند، و من براى اهل زمين موجب امان و امنيّت مى باشم همچنان كه ستارگان براى اهل آسمان.
پس از آنچه به شما مربوط نيست پرسش نكنيد و براى دانستن آنچه از آن مستغنى هستيد خود را به تكلّف و مشقّت نيندازيد.
و براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه به راستى همين دعا، فرج شماست.
داعيه داران دروغين
«وَلْيَعْلَمُوا أَنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَفِينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إلاّ كَذّابٌ مُفْتَر، وَلايَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالٌّ غَوِيٌّ، فَليَقْتَصِرُوا مِنَّا عَلى هذِهِ الْجُمْلَةِ دُونَ التَّفْسيرِ، وَيَقْنَعُوا مِنْ ذلِكَ بِالتَّعْريضِ دُونَ التَّصْريحِ، إِنْ شاءَ اللّهُ».( [37] )
وبايد بدانند كه براستى حق با ما و نزد ماست جز ما، كسى اين سخن را بر زبان نراند مگر دروغگوى تهمت زننده و غير از ما، احدى آن را ادعا نكند مگر آن كه گمراه و گمراه كننده است. پس به همين جمله از ما اكتفا كنند وتفسيرش را نخواهند، و به همين كنايه قناعت كنند و دنبال تصريح آن نروند كه به خواست خدا، كنايه آنها را بس است.
نگهدارى حق
«حَفِظَ اللّهُ الْحَقَّ عَلى أَهْلِهِ، وَاَقَرَّهُ في مُسْتَقَرِّهِ، وَ قَدْ اَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ تَكُونَ الاِْمامَةُ فِي أخَوَيْنِ إِلاّ في الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، وَإذْ أَذِنَ اللّهُ لَنا فِي الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَاضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَانْحَسَرَ عَنْكُمْ، وَإِلَى اللّهِ اَرْغَبُ فِي الْكِفايَةِ، وَجَميلِ الصُّنْعِ وَالْوِلايَةِ وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ، وَصَلّى اللّهُ على مُحَمَّد وَآلِ مُحمَّد».( [38] )
خداوند، حق را بر اهلش نگه داشته و آن را در جايگاه خود ثابت قرار داده است، و از اين كه امامت و پيشوايى را در دو برادر، جز حسن و حسين(عليهما السلام)قرار دهد خوددارى نموده است، و هرگاه خداوند اجازه سخن گفتن به ما بدهد حق آشكار شده و باطل نابود و از شما دور مى گردد، و من به خدا روى مى آورم تا امور ما را كفايت نمايد و با ما به نيكويى رفتار كند و سرپرستى فرمايد، و او خوب وكيلى است و درود خداوند بر محمّد و خاندانش باد.
حقّ امام زمان(عليه السلام)
«وَلَوْلا أَنَّ أَمْرَ اللّهِ لا يُغْلَبُ، وَسِرَّهُ لايَظْهَرُ وَلايُعْلَنُ، لَظَهَرَ لَكُمْ مِنْ حَقِّنا ما تَبْتَزُّ مِنْهُ عُقولُكُمْ، وَيُزيلُ شُكُوكَكُمْ وَلكِنَّهُ ما شاءَ اللّهُ كانَ، وَلِكُلِّ أَجَل كِتابٌ، فَاتّقُوا اللّهَ وَسَلِّمُوا لَنا وَرُدُّوا الأَمْرَ إِلَيْنا فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ كَما كَانَ مِنَّا الاِْيرادُ، وَلا تُحاوِلُوا كَشْفَ ما غُطِّيَ عَنْكُمْ وَلا تَميلُوا عَنِ الْيَمينِ وَتَعْدِلُوا إلَى الْيَسارِ، وَاجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْوَاضِحَةِ».( [39] )
اگر اين نبود كه نبايد امر خدا ناديده گرفته شود و سرّ الهى آشكار و ابراز گردد، حقّ ما آن گونه بر شما ظاهر مى شد كه عقلهايتان را بِرُبايد و ترديدهايتان را برطرف كند ليكن آنچه را كه خداوند خواسته انجام مى شود و براى هر سرآمدى، كتاب و نوشته اى است. پس از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كار را به ما واگذاريد و بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب بيرون آوريم چنان كه ما شما را به سرچشمه برديم.
براى كشف آنچه از شما پوشيده داشته شده كوشش مكنيد، و از راه راست منحرف نشويد، و به نادرستى نگراييد. و بر اساس سنّت آشكار الهى به وسيله محبّت و دوستى خود، راه و مقصدتان را به سوى ما قرار دهيد.
نشانه قيام
«وَآيَةُ حَرَكَتِنا مِنْ هذِهِ اللَّوْثَةِ حادِثَةٌ بِالْحَرَمِ الْمُعَظَّمِ، مِنْ رِجْسِ مُنافِق مُذَمَّم، مُسْتَحِلٍّ لِلدَّمِ الْمُحَرَّمِ، يَعْمَدُ بِكَيْدِهِ أَهْلَ الاِْيمانِ، وَلايَبْلُغُ بِذلِكَ غَرَضَهُ مِنَ الظُّلْمِ لَهُمْ وَالْعُدْوانِ، لاَِنَّنا مِنْ وَراءِ حِفْظِهِمْ بِالدُّعاءِ الَّذي لا يُحْجَبُ عَنْ مَلِكِ الأَرْضِ وَالسَّماءِ».( [40] )
نشانه حركت و قيام ما از اين خانه نشينى، حادثه اى است كه در مكّه معظّمه روى خواهد داد حادثه اى برخاسته از پليدىِ انسانى دو رو و نكوهيده كه خونريزى را حلال مى شمرد و باكِيد و نيرنگ خود، آهنگ جان مؤمنان مى نمايد امّا با آن كار به هدف ظالمانه و ستم بار خود نخواهد رسيد. زيرا ما با دعايى كه از دارنده آسمان و زمين پوشيده نمى ماند و ردّ نمى شود براى حفاظت و نگهدارى آنان آماده ايم.
رابطه آفرينش و روزى بخشى خداوند باامام زمان(عليه السلام)
«إنَّ اللّهَ تعالى هُوَ الَّذي خَلَقَ الاَْجْسامَ، وَقَسَّمَ الاَْرْزاقَ، لاَِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْم وَلا حالٍّ في جِسْم، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ.
وَأَمَّا الاَْئِمَّةُ(عليهم السلام)، فَإِنَّهُمْ يَسْأَلُونَ اللّهَ تَعالى فَيَخْلُقُ، وَيَسْأَلُونَهُ فَيَرْزُقُ إِيجاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَإِعْظاماً لِحَقِّهِمْ».( [41] )
همانا خداوند متعال است كه اجسام را آفريده و روزيها را تقسيم مى كند، زيرا نه خود جسم است ونه در جسمى حلول كرده چيزى مانند او نيست و او شنواى بيناست.
امّا امامان(عليهم السلام) از خدا درخواست مى كنند و خداوند به خاطر اجابت درخواست آنان و بزرگداشت حقّ ايشان، موجودات را مى آفريند و روزى مى بخشد.
زنان در بهشت
«إِنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ، وَلا وِلادَةَ، وَلا طَمْثَ، وَلا نِفاسَ، وَلاشِقاءَ بِالطُّفُولِيَّةِ، «وَفيها ما تَشْتَهِي الاَْنْفُسُ وَتَلَذُّ الاَْعْيُنُ»( [42] ) كَما قالَ سُبْحانَهُ، فَإِذا اشْتَهَى الْمُؤْمِنُ وَلَداً خَلَقَهُ اللّهُ بِغَيْرِ حَمْل وَلا وِلادَة عَلَى الصُّورَةِ الَّتي يُريدُ، كَما خَلَقَ آدَمَ عِبْرَةً».( [43] )
زنان در بهشت نه بچه دار مى شوند و نه مى زايند نه خون حيض و نفاس مى بينند و نه رنج بچه دارى را تحمّل مى كنند، و در بهشت چنان كه خداوند متعال فرموده است، چيزهايى است كه جانها و نفوس از آن خوششان مى آيد و چشمها لذّت مى برند.
هرگاه مؤمن در بهشت، فرزندى آرزو كند، خداوند بدون حمل و بدون زادن ـ همانگونه كه در آغاز آدم را آفريد ـ فرزندى كه دلخواه اوست برايش مى آفريند.
اُلگو، فاطمه زهراء(عليها السلام)
«وَفي اِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه إِلَيَّ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».( [44] )
و در دختر رسول خدا ـ كه درود خدا بر او و پدرش و خاندانش باد ـ براى من اسوه و الگويى نيكوست.
زمين و حجّت خدا
«إنَّ الاَْرْضَ لاتَخْلُو مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِراً وَإِمّا مَغْمُوراً».( [45] )
همانا زمين، هيچگاه از حجت الهى خالى نمى ماند چه ظاهر و آشكار باشد و چه پنهان و گمنام.
راويان حديث
«وَأَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فيها إِلى رُواةِ حَديثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ».( [46] )
وامّا رخدادها و پيش آمدهايى كه در آينده روى خواهد داد، درباره آنها به راويان احاديث ما رجوع كنيد زيرا آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت خدايم.
وقت ظهور
«وَأَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ، فَإِنَّهُ إلَى اللّهِ وَكَذِبَ الْوَقّاتُونَ».( [47] )
وامّا ظهور فرج، بسته به اراده خداست و آنان كه وقتى براى آن تعيين مى كنند دروغ مى گويند.
فرجام كار
«وَالْعاقِبَةُ ـ بِجَميلِ صُنْعِ اللّهِ سُبْحانَهُ ـ تَكُونُ حَميدَةً لَهُمْ مَا اجْتَنَبُوا الْمَنْهِيَّ عَنْهُ مِنَ الذُّنُوبِ».( [48] )
و فرجام كار شيعيان ـ به فضل احسان و نيكوكارى خداوند سبحان ـ تا آن زمان كه از گناهان دورى گزينند، پسنديده و نيكو خواهد بود.
بردبارى
«إِنَّ اللّهَ ذُو أَناة وَأَنْتُمْ تَسْتَعْجِلُونَ».( [49] )
خداوند صابر و شكيبا است و شما عجله مى كنيد.
ياور مردم
نامه اى از آن حضرت به مرجع بزرگ آية اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى:
«اَرْخِصْ نَفْسَكَ، وَاجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِي الدِّهْليزِ، وَاقْضِ حَوائِجَ النَّاسِ، نَحْنُ نَنْصُرُكَ».( [50] )
خودت را ارزان كن (فروتنى پيشه كن) و در دهليز خانه ات بنشين (در دسترس مردم باش) و حاجات و نيازهاى مردم را برآورده ساز ما ياريت مى كنيم.
أنا بقية اللّه
«أَنا بَقِيَّةُ اللّهِ في أَرْضِهِ وَالْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدائِهِ». «أَنَا خاتَمُ الأَوْصِياءِ وَبي يَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلي وَشِيعَتي».( [51] )
من باقيمانده خدا در زمين او و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم. من پايان بخش سلسله جانشينان پيامبرم، و به خاطر من است كه خداوند بلاها را از خاندانم و شيعيان من دور مى دارد.
ما و يارى دوستانمان
«إِنَّ اللّهَ قَنَّعَنا بِعَوائِدِ إِحْسانِهِ، وَفَوائِدِ إِمْتِنانِهِ، وَصانَ أَنْفُسَنا عَنْ مُعاوَنَةِ أَوْلِيائِهِ إلاّ عَنِ الاِْخْلاصِ فِي النِّيَّةِ وَإِمْحاضِ النَّصِيحَةِ وَالْمُحافَظَةِ عَلى ماهُوَ أَتْقى وَأَبْقى وَأَرْفَعُ ذِكْراً».( [52] )
بدرستى كه خداوند ما را به لطف و احسان مكرّر خويش و به بهره هاى انعام و كرم خود، راضى و خشنود ساخته است. و ما را نيازمند يارى دوستانش قرار نداده، مگر آن يارى كه از سر اخلاص در نيّت و خيرخواهىِ محض صورت گيرد و در آن، برآنچه به تقواى الهى و بقاى نزد خدا ورفعتِ جايگاه نزديكتر است، محافظت و مراقبت شود.
پيامبران و امّتها
«كانَ مِنْ تَقْديرِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ وَلُطْفِهِ بِعِبادِهِ وَحِكْمَتِهِ: أَنْ جَعَلَ أَنْبِيائَهُ مَعَ هذِهِ الْمُعْجِزاتِ في حال غالِبينَ وَأُخْرى مَغْلُوبينَ وَفي حال قاهِرينَ وَأُخْرى مَقْهُورينَ وَلَو جَعَلَهُمُ اللّهُ في جَميعِ أَحْوالِهِمْ غالِبينَ وَقاهِرينَ وَلَمْ يَبْتَلِهِمْ وَلَمْ يَمْتَحِنْهُمْ، لاتَّخَذَهُمُ النّاسُ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّ وَجلَّ، وَلَما عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلاءِ وَالْمِحَنِ وَالاِْخْتِبارِ.
وَلكِنَّهُ جَعَلَ أَحْوالَهُمْ في ذلِكَ كَأَحْوالِ غَيْرِهِمْ، لِيَكُونُوا في حالِ الْمِحْنَةِ وَالْبَلْوى صابِرينَ وَفى حالِ اْلعافِيَةِ وَالظُّهُورِ عَلَى الاَْعداءِ شاكِرينَ، وَيَكُونُوا في جَميعِ أَحْوالِهِمْ مُتَواضِعينَ غَيْرَ شامِخينَ وَلا مُتَجَبِّرينَ وَلِيَعْلَمَ الْعِبادُ أَنَّ لَهُمْ عَلَيْهِمُ السَّلامُ إِلهاً هُوَ خالِقُهُمْ وَمُدبِّرُهُمْ، فَيَعْبُدُوهُ وَيُطيعُوا رُسُلَهُ، وَتَكُونَ حُجَّةُ اللّهِ ثابِتَةً عَلى مَنْ تَجاوَزَ الْحَدَّ فيهِمْ، وَادَّعى لَهُمُ الرُّبُوبِيَّةَ، أَوْ عانَدَ وَخالَفَ، وَعَصى وَجَحَدَ بِما أَتَتْ بِهِ الاَْنْبِياءُ وَالرُّسُلُ، وَلِيَهْلَكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَة وَيَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة».( [53] )
از تقدير خداوند بلند مرتبه و لطف او نسبت به بندگانش و از حكمت تدبير حكيمانه او بود كه پيامبرانش را با اين همه معجزات، گاهى پيروز و گاهى شكست خورده، گاهى داراى سلطه و گاهى تحت سلطه قرار داد.
و اگر خداوند آنان را در تمام موقعيّتها، پيروز و مسلّط قرار مى داد و به بلا و آزمايشى دچارشان نمى ساخت، چه بسا مردم آنان را به عنوان معبوداتى مستقل از خداى عزّوجلّ اختيار مى كردند و از طرفى، فضيلت شكيبايى خود پيامبران بر بلاها و سختى ها و آزمايشات الهى معلوم نمى گشت.
امّا خداوند در اين مورد، موقعيّت پيامبران را مانند موقعيّت بقيّه مردم قرار داد، تا در حال شدّت و بلاء شكيبا باشند و در حال رفاه و غلبه بر دشمنان شكر گزار باشند و در تمام مراحل و احوالشان، تواضع و فروتنى پيشه كنند، و گردن فراز و ستم پيشه نباشند، و بدان منظور كه بندگان خدا بدانند كه پيامبران نيز خدايى دارند كه آفريننده و تدبير كننده امور آنهاست. در نتيجه، مردم به عبادت خداوند و اطاعت از رسولانش رو آورند، و بدان جهت كه حجت بر آنكس كه درباره پيامبران زياده روى كرده و پروردگارشان بشمارد يا با آنان عناد ورزد ومخالفت نمايد و نافرمانى كند آنچه را انبيا و پيامبران آورده اند انكار نمايد، ثابت باشد ـ وراه عذر بر او بسته شود ـ و تا هركس هلاك و گمراه مى شود از روى دليلِ روشن ـ و با اتمام حجّت ـ باشد و هركس زندگى مى يابد ـ و هدايت مى شود ـ از روى دليل روشن و يا برهانى آشكار باشد.
دعاى حضرت براى يارانش
«فَإِذا أَذِنْتَ في ظُهُوري فَأَيِّدني بِجُنُودِكَ، وَاجْعَلْ مَنْ يَتَّبِعُني لِنُصْرَةِ دينِكَ مُؤَيَّدينَ، وَفي سَبيلِكَ مُجاهِدينَ، وَعَلى مَنْ أَرادَني وَأَرادَهُمْ بِسُوء مَنْصُورينَ وَوَفِّقْني لاِِقامَةِ حُدُودِكَ، وَانْصُرْني عَلى مَنْ تَعَدّى مَحْدُودَكَ، وَانْصُرِ الْحَقَّ وَأَزْهِقِ الْباطِلَ، إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً، وَأَوْرِدْ عَلى شيعَتي وَأَنْصاري مَنْ تَقَرُّ بِهِمُ الْعَيْنُ وَيُشَدُّ بِهِمُ الأَزْرُ، وَاجْعَلْهُمْ في حِرْزِكَ وَأَمْنِكَ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ».( [54] )
خدايا . . . زمانى كه براى ظهور و خروج من اجازه مى فرمايى، مرا به لشكريان خويش تاييد فرما وهمه كسانى را كه براى يارى دين تو به پيروى از من برخاسته اند، مورد تأييدات خويش قرار بده، و از مجاهدان راه خود محسوبشان دار، و آنان را عليه هركس كه بدخواه من و ايشان است، يارى بخش و مرا براى برپا داشتن حدود الهى، توفيق ده و براى سركوبى هركس كه از محدوده دين تو تجاوز كرده است، يارى عنايت كن و حق را يار باش، و باطل را نابود كن، كه باطل نابود شونده است. و بر يارى پيروان و ياران من، كسانى را بفرست كه مايه روشنى چشم و پشتگرمى آنان باشند، و همگان را در پناه خود و در امان خويش قرار ده، به رحمت بى منتهايت اى مهربانترين مهربانان.
دعا
«عَصَمَنَا اللّهُ وَإِيّاكُمْ مِنَ الْمَهالِكِ وَالاَْسْواءِ وَالآفاتِ وَالْعاهاتِ كُلِّها بِرَحْمَتِهِ، فَإنَّهُ وَلِيُّ ذلِكَ وَالْقادِرُ عَلى ما يَشاءُ، وَكانَ لَنا وَلَكُمْ وَلِيّاً وَحافِظاً، وَالسَّلامُ عَلى جَميعِ الاَْوْصِياءِ وَالاَْوْلِياءِ وَالْمُؤْمِنينَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ، وَصَلَّى اللّهُ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّد وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْليماً».( [55] )
خداوند، ما و شما را به رحمت خويش از مهلكه ها و زشتيها و بديها و آفات و بلايا نگه دارد كه او ولىّ و اختيار دار همه اينهاست و توانا بر آنچه مى خواهد. او ولىّ و نگهدارنده ما و شماست.
سلام بر تمامى جانشينان واوليا ومؤمنان و رحمت و بركات خدا بر آنان باد!
درود و سلام خداوند بر محمّد پيامبرش و خاندانش باد!
رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
(يُفَرِّجُ اللهُ بِالْمَهْدِىِّ عَنِ الاُْمَّةِ، يَمْلاَُ قُلُوبَ الْعِبادِ عِبادَةً وَ يَسَعهُمْ عَدْلُهُ، بِهِ يَمْحَقُ اللهُ الْكَذِبَ وَ يُذْهِبُ الزَّمانَ الْكَلِب، وَيُخْرِجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْناقِكُمْ )
«خداوند به وسيله مهدى(عليه السلام) از امت رفع گرفتارى مى كند، دلهاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مى سازد و عدالتش همه را فرا مى گيرد.
خداوند به وسيله او دروغ و دروغگويى را نابود مى نمايد، روح درندگى و ستيزه جويى را از بين مى برد و ذلّت بردگى را از گردن آنها بر مى دارد».
غيبت شيخ طوسى ص 114.
پاورقي
[28] ـ «بحارالانوار»، علاّمه محمّد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 98، ص 317.
[29] ـ «احتجاج»، ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى، مشهد، چاپ سعيد، ج 2، ص 497 «بحارالانوار»، علاّمه محمّد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 53، ص 175.
[30] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 497 بحارالانوار»، ج 53، ص 175.
[31] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 498 «بحارالانوار»، ج 53، ص 176.
[32] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 499 «بحارالانوار»، ج 53، ص 177 (م.خ)، (به نقل از احتجاج).
[33] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 499 «بحارالانوار»، ج 53، ص 177 ـ 178، به نقل از احتجاج.
[34] ـ سوره مائده، آيه 101.
[35] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 471 «بحارالانوار»، ج 53، ص 181 «كمال الدين و تمام النعمة»، شيخ صدوق، قم، مؤسسه نشر اسلامى، ص 485.
[36] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 471 «بحارالانوار»، ج 53، ص 181 ـ 182 «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 485.
[37] ـ «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 511 «بحارالانوار» ج 53، ص 191 (به نقل از كمال الدين).
[38] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 469 «بحارالانوار»، ج 53، ص 196.
[39] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 467، «بحارالانوار»، ج 53، ص 179 (به نقل از احتجاج).
[40] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 499 «بحارالانوار»، ج 53، ص 177.
[41] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 472.
[42] ـ سوره زخرف، آيه 71.
[43] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 488 «بحارالانوار»، ج 53، ص 163، (به نقل از احتجاج).
[44] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 467 «بحارالانوار»، ج 53، ص 180، (به نقل از احتجاج).
[45] ـ «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 511 «بحارالانوار»، ج 53، ص 191.
[46] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 470 «بحارالانوار»، ج 53، ص 181 «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 484.
[47] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 470 «بحارالانوار»، ج 53، ص 181 «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 484.
[48] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 499 «بحارالانوار»، ج 53، ص 177.
[49] ـ «كمال الدين و تمام النعمة»، ج 2، ص 489 «بحارالانوار»، ج 51، ص 328 (به نقل از كمال الدين)، (م.خ).
[50] ـ «كلمة الامام المهدي(عليه السلام)»، علاّمة شهيد سيّد حسن شيرازى، تهران، نشر آفاق، ص 565.
[51] ـ «كلمة الامام المهدي(عليه السلام)»، بيروت، مؤسسة الوفاء، ص 542 ـ 543 (به نقل از الزام الناصب)، ج 1، ص 352 ـ 353.
[52] ـ «كمال الدين»، الشيخ الصدوق، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج 2، ص 452.
[53] ـ «كلمة الإمام المهدي(عليه السلام)»، بيروت، مؤسسة الوفاء ص 529، به نقل از الاحتجاج، ابو منصور احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى، ج 2، ص 285 ـ 288.
[54] ـ «كلمة الإمام المهدي(عليه السلام)»، بيروت، مؤسسة الوفاء، ص 338، به نقل از «مهج الدعوات»، علي بن موسى بن محمّد الطاووس، تهران، انتشارات سنائى، ص 302.
[55] ـ «احتجاج»، ج 2، ص 467 ـ 468 «بحارالانوار»، ج 53، ص 180 (به نقل از احتجاج).