تلقي قرآن از انسان و تاريخ
خصلت اساسي ويژه اي انسان كه معيار انسانيت اوست و بدون آن از
انسانيت فقط نام مي ماند و بس ، نيروي تسلط و حاكميت انسان بر نفس
خويش و قيام عليه تبه كاريهاي خود است ، روشنيهاي حيات انساني در طول
تاريخ از همين خصلت ناشي مي شود و اين خصلت عالي در نظريه ابزاري ناديده
گرفته شده است .
تلقي قرآن
بدون شك تعبير و تفسير قرآن از تاريخ ، به شكل دوم است . از نظر قرآن
مجيد ، از آغاز جهان همواره نبردي پيگير ميان گروه اهل حق و گروه اهل
باطل ، ميان گروهي از طراز ابراهيم و موسي و عيسي و محمد صلوات الله
عليهم و پيروان مؤمن آنها و گروهي از طراز نمرود و فرعون و جباران يهود و
ابوسفيان و امثالهم بر پا بوده است ، هر فرعوني موسائي در برابر خود
داشته است " لكل فرعون موسي " .
به تعبير مولوي همواره دو پرچم ، يكي سپيد و ديگري سياه ، در جهان
افراشته بوده است :
دو علم افراخت اسپيد و سياه
آن يكي آدم دگر ابليس راه