بازگشت

نقش مناسبات اقتصادي در تكامل تاريخ


ميان گروههاي در حال رشد انساني و گروههاي در حال زوال انساني است كه در

نهايت امر در يك جريان تند و انقلابي به سود نيروهاي در حال رشد پايان

مي يابد و بالاخره يك تكاپوي اضداد است كه همواره هر حادثه به ضد خودش و

او به ضد ضد تبديل مي گردد و تكامل رخ مي دهد .

اساس زندگي بشر و موتور به حركت آورنده تاريخ او كار توليدي است ،

كار توليدي اجتماعي در هر مرحله از رشد باشد مناسبات اقتصادي ويژه اي

ميان افراد ايجاب مي كند و آن مناسبات اقتصادي مقتضي يك سلسله مناسبات

ديگر اعم از اخلاقي و سياسي و قضائي و خانوادگي و غيره است كه آنها را

توجيه نمايد . ولي كار توليدي در مرحله خاص از رشد ثابت نمي ماند ، زيرا

انسان موجودي است ابزار ساز و ابزار توليدي تدريجا تكامل مي يابد و ميزان

توليد را بالا مي برد ، با تكامل ابزار توليد انسانهاي نو ، با بينش نو و

وجدان تكامل يافته پا به ميدان مي گذارند ، زيرا همچنانكه انسان ابزار ساز

است ، ابزار هم به نوبه خود انسان ساز است . و از طرف ديگر هم رشد

توليد و بالا رفتن ميزان آن ، مناسبات اقتصادي ديگري ايجاب مي كند ، و آن

مناسبات اقتصادي به نوبه خود مقتضي يك سلسله مناسبات اجتماعي ديگر

است كه آنها را توجيه نمايد .

اين است كه گفته مي شود ، اقتصاد زير بناي اجتماع است و ساير شؤون ،

روبنا . يعني همه شؤون اجتماعي براي