زدودن شک و حيرت مردم
در بخشهايي از تاريخ غيبت صغري آمده است که حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ به کارواني که از قم آمده بود دستور داد که پس از اين به بغداد و به سفير خاص او جناب «عثمان بن سعيد» مراجعه کنند و به همين دليل هم، شيعيان و دوستداراني که براستي بر راه و رسم مترقّي امام عصرـ ارواحنا فداه ـ بودند، پس از آن فرمان، ديگر به «عثمان بن سعيد» مراجعه مي کردند و مسايل فقهي و مالي و اجتماعي خويش را با او در ميان مي نهادند و در اوج آگاهي از سفارت خاصّ او، هيچ گونه ترديدي در درستکاري، دينداري، امانت و تقواي او به خود راه نمي دادند.
گاهي مسايل فقهي، امور شخصي يا مالي يا حقوقي خويش را مي نوشتند و آن را به سفير خاص حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ تقديم مي داشتند و آنگاه جواب آن را با خطّ حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ دريافت مي داشتند و گاه از خود سفير ويژه ي امام تقاضا مي کردند که مسايل و خواسته هاي آنان را به امام ـ عليه السلام ـ مرقوم دارد و او مي نوشت و پس از اندک زماني آنان را از جواب رسيده از سوي امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ آگاه مي ساخت، يا نامه ي مفصّل حضرت را که به انبوه سؤالات در آن پاسخ داده
[ صفحه 32]
شده بود به آنان نشان مي داد و گاه هم امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ بخاطر حکمت و صلاحديدي سؤالي را بي پاسخ مي گذاشت.
گاه پيش مي آمد که برخي بر سر مسايل عقيدتي به کشمکش مي پرداختند، اما اين اختلاف و معمّاي عقيدتي و فکري با مراجعه به سفير ويژه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ و بيان مسأله يا مشکل برطرف مي گشت و حل مي شد چرا که او جوابها را از ناحيه ي آن حضرت مي آورد و روشن است که سخن آن گرامي آخرين سخن بود و همه در برابر آن سر تسليم فرود مي آوردند.