بازگشت

حلاّج


يکي از مدّعيان نيابت و وکالت، «حسين بن منصور حلاّج بيضايي» صوفي معروف است. وي در آغاز، خود را رسول امام غائب و وکيل و باب آن حضرت معرّفي مي کرد، به همين سبب علماي علم رجال شيعه او را از مدّعيان بابيّت شمرده اند («آخرين اميد»، ص 144) او در ابتدا مردم را به سوي مهدي (عج) دعوت مي کرد و چنان به مردم القاء مي نمود که از طالقان (خراسان) ظهور خواهد کرد، و ظهور وي نزديک است. (ترجمه «آثارالباقيه»، ص 275)



سپس دعوي حلول و اتّحاد نمود و گفت: روح القُدُس در من حلول کرده و خود را به نام خدا معرّفي مي کرد و مي گفت: من خداي شما هستم و در نامه هايي که به اصحاب خود مي نوشت، تصريح به خدايي مي کرد!



او در کتابهاي خود نيز ادّعاي خدايي مي کرد، و با خدا و قرآن و پيامبران معارضه مي نمود، گويند او پيروان خود را از ذکر نام خدا باز مي داشت و مي گفت:



«گفتن لا اِلهَ اِلاَّ الله



ممنوع است و فرياد معروف او



«أنا الْحَقّ



: من حقّ هستم»



بود. («مذهب حلاّج»، ص 118)



مرحوم طبرسي روايت کرده که از طرف صاحب الامر (عج) به دست جناب «حسين بن روح» که از جمله ي سفراي آن حضرت بود، ظاهر شد براي لعن جماعتي که يکي از آنان «حسين بن منصور حلاّج» بود. («الاحتجاج»، ج 2، ص 289)



بالاخره او را در عهد وزارت «علي بن عيسي» به بغداد آوردند و مدّت 8 سال در زندان ماند تا اين که در 24 ذي القعده سال 309 هـ ق پس از هفت ماه محاکمه به فتواي قُضات و ائمّه دين و امر «مقتدر» خليفه ي عبّاسي و وزير او «حامد بن العباس به دار آويخته شد و سپس جسد او را سوزانيدند و سرش را بر چوبي بالاي جِسْر (پُل) بغداد زدند. («خاندان نوبختي»، ص 114)