ابن خلدون
هيچ کس از سنّي و شيعه، منکر اين نيست که موضوع حضرت مهدي (عج) موضوعي است که پيامبر از آن خبر داده و اوست که پرچم اسلام را در روي کره ي زمين افراشته مي کند و عدالت، سرتاسر جهان را فرا مي گيرد.
تنها «ابن خلدون» («ابوزيد عبدالرحمن بن محمّد» معروف به «ابن خلدون» از بزرگان و حکما و مورّخان معروف (متولد 732 هـ .ق در تونس و متوّفي 806 يا 808 هـ .ق) است. کتاب تاريخ او موسوم به کتاب «العبر و ديوان المبتداء و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر» معروف است. (فرهنگ فارسي معين، ج 5، ص 83)) است که در مقدّمه ي تاريخ خود، احاديث مربوط به امام زمان (عج) را با حديث بي اساس و مجعولي که مي گويد:
«لامَهْدي اِلاّ عيسي بْنِ مَرْيَم
: مهدي جز حضرت عيسي بن مريم نيست».
مورد ايراد قرار مي دهد.
چون در عصر «ابن خلدون» نظر به شرايط خاصّي که در جهان اسلام پيش آمده و تب مهدي پرستي بالا گرفته بود، افراد فرصت طلب براي پيشبرد اهداف خود از عنوان مهدي موعود استفاده مي کردند. لذا «ابن خلدون» به خاطر سوء استفاده از اين حقيقت، به خود عقيده نيز، بي اعتقاد شده و در صحّت احاديث شبهه کرده است.
او فصلي از کتاب خود، بالغ بر 20 صفحه را به بحث درباره ي مهدويّت و انتظار مردم درباره ي منجي موعود، اختصاص داده است. وي به نقل و نقد احاديث سي و شش گانه اي که بزرگان علم و حديث آنها را درباره ي ظهور حضرت مهدي (عج) يادآور شده اند، پرداخته است. البتّه او به شهرت اين احاديث اعتراف کرده است و انگيزه ي مخالفت او، با اين احاديث تعصّبهاي خاصّ مذهبي و پاره اي از مصلحت انديشيهاي بي دليل است.
برخي گفته اند؛ تحليل سياسي از مقدّمه ي او گوياي اين است که انکار او جنبه ي سياسي دارد، زيرا در برابر فاطميين که ادّعاي مهدويّت کرده بودند، او هم انکار مهدويّت نموده است. امّا بزرگان، پيشوايان و دانشمندان اسلام گفتار او را ردّ کرده اند. بخصوص «ابن عبدالمؤمن» که کتاب ويژه اي نوشته و سي سال قبل در شرق و غرب انتشار يافته است. («آخرين اميد»، ص 198، 203 و 229 – زندگاني 14 معصوم (ع)، ص 175)